|

داستان مستند جدید پوریا تاجیک، الگوریتم در برابر آرتیست

فرهنگ و جامعه پوریا تاجیک، کارگردان مستند که با آثار طبیعت‌گرایانه شناخته می‌شود، این بار با مستند هنر در میدان الگوریتم سراغ یکی از جنجالی‌ترین موضوعات فرهنگی–اجتماعی رفته است؛ نبرد پنهانی میان الگوریتم‌های دیجیتال و آرتیست‌هایی که برای حفظ اصالت هنر می‌جنگند.

پوریا تاجیک، کارگردان مستند که تاکنون با آثار طبیعت‌گرا و سفرمحور شناخته می‌شد، این‌بار قدم به حوزه‌ی فرهنگی اجتماعی گذاشته است. او آغاز نگارش سناریوی مستند تازه‌ای با عنوان «الگوریتم در برابر آرتیست» را اعلام کرده؛ موضوعی جهانی که در ایران، به‌عنوان یکی از خاستگاه‌های هنری اصیل در دنیا، ابعادی ویژه پیدا می‌کند. در ادامه، او از ضرورت ساخت این مستند و چارچوب فکری‌اش می‌گوید:

من سال‌ها روی موضوعات طبیعت و سفر کار کردم، اما امروز مسئله‌ای جلوی چشمم هست که مستقیماً با بافت فرهنگ و ذائقه‌ی زیبایی‌شناسی جامعه درگیر شده: الگوریتم‌ و پلتفرم‌ها. این سیستم‌ها دقیقاً با سیگنال‌های رفتاری ما، مدت تماشا، لایک، ذخیره، کامنت، و اشتراک‌گذاری خوراک می‌گیرند و همان‌ها رو مبنای توزیع محتوا قرار می‌دن.

به‌بیان دقیق‌تر، رتبه‌بندی مبتنی بر یک تعامل فوق العاده سطحی بهینه می‌شود، نه «ارزش هنری» یا «عمق معنایی». خودِ پلتفرم‌ها هم این منطق رو صریح توضیح دادن، تیک‌تاک می‌گه پیشنهادات براساس تعاملات کاربر شکل می‌گیره؛ اینستاگرام از امتیازدهی به سیگنال‌های تعاملی برای فید و استوری می‌گه؛ و یوتیوب به‌طور ویژه، زمان تماشا یا Watchtime رو سیگنال کلیدی شخصی‌سازی می‌دونه.

وقتی سیستم توزیع محتوا با چنین تابع هدفی می‌چرخه، پیامدهای شناخته‌شده‌ای در ادبیات علمی رخ می‌ده: «سوگیری محبوبیت» باعث می‌شه آثار پُربازدید مدام بیشتر دیده بشن و آثار بلند (جدی‌تر/نکته‌مندتر/خاص‌تر) کمتر فرصت نمایش پیدا کنن؛ یکدست‌سازی رفتاری در اثر پس‌خوراندِ الگوریتمی، سبد مصرف رو یکنواخت‌تر می‌کنه. اینها نظرات شخصی من نیست، اینها یافته‌های تکرارشونده‌ی مقالات مرجع در حوزه‌ی سیستم‌های توصیه‌گر هست.

این طوری بگم خدمتتون که الگوریتم‌های توزیع، با امتیاز دادن به واکنش‌های سریع، آرام‌آرام سلیقه‌ی جمعی رو به سمت مصرف آثار کوتاه و سطحی و فوری دارن هدایت میکنن. 

حالا چرا این موضوع برای ما به‌ویژه در ایران خطیر هست؟ چون ما با میراثی طرفیم که بر «تأمل»، «صبرِ نگاه»، و «لایه‌معنا» بنا شده؛ از خوشنویسی و نگارگری تا موسیقی مقامی و روایت مستند. وقتی تمام الگوریتم های یک شبکه اجتماعی مثل اینستاگرام، به‌صورت سیستماتیک، سیگنال‌های تأمل‌برانگیز رو تنبیه و سیگنال‌های سطحی (تحریک سریع) رو تشویق میکنه، نتیجه‌ی بلندمدت اون نابودشدن ریزبافت فرهنگی میشه. این هشدار صرفاً شاعرانه نیست؛ شما می‌تونید آثار رفتاری این موضوع رو به وضوح در نسل جدید مشاهده کنید.

ولی این ماجرا فقط روی جامعه اثر نمی‌ذاره؛ روی خودِ هنرمندان هم فشار زیادی ایجاد می‌کنه. وقتی ساخت یک اثر جدی انرژی و زمان قابل توجهی می‌بره اما در چرخه‌ی نمایش شانس کمی داره، فرسودگی روانی محتمل هست. من به‌عنوان فارغ‌التحصیل کارگردانی از دانشگاه سوره نسل بزرگی از کارگردان‌های خوش‌ذوق هم‌دوره‌ام رو می‌شناسم که تو این میدان نامتقارن، یا کم‌کار شدن یا کاملاً کنار کشیدن. تشخیص علت مسئله ساده‌ست: اگر معیار توزیع، تحریک سریع باشه، کارِ عمیق، که ذاتاً به زمانِ توجه نیاز داره، در رقابت بازنده میشه؛ تکرار این چرخه حس بی‌عدالتی و نادیده گرفته شدن می‌سازه و این همان نقطه‌ای هست که به دل‌زدگی، اضطراب و افت انگیزه ختم میشه. مقالات بین‌المللی زیادی درباره‌ی فشارهای ساختاری بر بدنه‌ی هنر خلاق، این صحبت من رو تایید میکنه.

با همه اینها، من با شبکه‌های اجتماعی «قهر» نیستم. تحریم، صورت‌مسئله رو حذف نمی‌کنه؛ فقط عاملیت ما رو کمتر می‌کنه. راه‌حل، سوادِ الگوریتمی و طراحیِ هوشمند مسیر مصرفه. برای مخاطب، معناش اینه که بدونه هر انتخاب جزئی، از ماندن چند ثانیه بیشتر روی یک ویدئو تا ذخیره و به‌اشتراک‌گذاری، سیگنالی می‌سازه که آینده‌ی فید و پیشنهادات خودش و اطرافیانش رو شکل می‌ده. اگر محتوای باکیفیت می‌خوایم، باید آگاهانه از همان محتوا حمایت کنیم؛ نه فقط با پسندیدن، که با توجه، ذخیره و گفت‌وگو درباره اون. الگوریتم، برآیند رفتار جمعی هست؛ رفتار مسئولانه‌ی فردی، سلیقه‌ی جمعی رو اصلاح می‌کنه.

مثلا من اواخر دوران دانشجویی یک استودیو به اسم استودیو تبلیغاتی لنزآپ راه اندازی کردم تا همین رویکرد رو در عمل پیاده کنم: کمک به کسب‌وکارهایی که قراره در شبکه‌های اجتماعی رشد کنن، اما بدون استفاده از محتوای زرد.

این مسیر هم به‌نوعی برای ما راه امرار معاش بود و هم تجربه‌ی لنزآپ نشون داد وقتی محتوا و سناریو بر پایه یک ارزش درست طراحی بشه، همیشه الگوریتم الزاماً دشمن محتوا نیست؛ و ماهم میتونیم از الگوریتم برای رشد و دیده شدن بهره ببریم.

هدف مستند «الگوریتم در برابر آرتیست» دقیقاً همینه: نشان‌دادنِ سازوکارهای اثرگذاری الگوریتم بر ذائقه، صورت‌بندی پیامدهای اجتماعی و انسانی‌اش و در نهایت ارائه‌ی نقشه‌ی راه عملی برای مخاطب و خالق. جمع‌بندی من روشن هست: مسئله «الگوریتم علیه هنر» نیست؛ مسئله «هنرِ آگاه در دل الگوریتم» است. اگر جامعه انتخابش رو‌ سنجیده کنه و هنرمند به شکل قابل قبولی برای نسل الگوریتم حرف‌هاش رو بزنه، میشه در همین زمینِ بازی، قواعد رو به نفع فرهنگ و کیفیت برگرداند.

امید که بتونم در مسیر کارگردانی این اثر قدمی هرچند کوچیک برای هنر اصیل ایرانی بردارم.

کدخبر: 360762
  • علی مرادی ارسالی در

    بی صبرانه منتظر انتشار مستند ارزشمندتون هستیم.

ارسال نظر

 

آخرین اخبار