مشروح این متن در ادامه آمده است:
منطق، انسانسازی است یعنی مادّه خامی که کودکِ مثلاً ششساله و هفتساله است، وارد این کارخانه میشود و دوازده سال در این کارخانه زیر و رو میشود و یک محصولی، یک بروندادی باید از این کارخانه خارج بشود؛ آن برونداد چیست؟ "انسان شایسته"
منتها تعریف «انسان شایسته» در مکاتب مختلف، تفکّرات مختلف، کشورهای مختلف، جوامع مختلف، مختلف است؛ همه «انسان شایسته» را یک جور نمیدانند! برای همین هم هست که نوع آموزشها و پرورشها در جوامع گوناگون، یکسان نیست؛ ما در جمهوری اسلامی همین هدف را دنبال میکنیم؛ ما میخواهیم در این مجموعه دوازده ساله انسان تربیت بشود، خصوصیت این دوازده سال هم این است که بهترین زمانهای فراگیری است یعنی در این سنین، یادگیری آسانتر، ماندگارتر، بهتر و شایستهتر است؛ از این جهت مهم است.
انسانی باشد با این خصوصیّات: اوّلاً مؤمن باشد؛ ایمان نخستین شرط است. ثانیاً خردمند باشد یعنی عقل را به کار بگیرد. «لَعَلَّکُم تَعقِلون»(۲) در قرآن ببینید چقدر هست! ثالثاً اندیشمند باشد یعنی فکر کند. عقل فقط برای پیدا کردن راههای عملی زندگی نیست؛ عمده برای فکر کردن و اندیشیدن است که این از دانشمند شدن مهمتر است. اگر بخواهیم دانشمندان خوبی داشته باشیم باید اندیشمندان خوبی داشته باشیم.
بعد، دانشمند شدن و کسب علم؛ این هم یک خصوصیت است. رابعاً مجاهد و اهل عمل باشد یعنی نشستن و حرف زدن و صرفاً فکر کردن و حرّافی کردن کافی نیست، باید اهل عمل باشد که حالا در این زمینه هم بحثهای زیادی وجود دارد. عمل هم عمل مجاهدانه و پیگیر [است]؛ همان [عملی] که در عرف شرع مقدّس اسلام "جهاد" گفته میشود که آن وقت این جهاد در اینجا جهاد فیسبیلالله است، جهاد مورد ترغیبِ شرع است. انسان باانصافی دربیاید، [انسانِ] بانظمی دربیاید، متخلق به اخلاق اسلامی دربیاید؛ اینها خصوصیات انسانی است که ما توقع داریم در آموزشی که شما میدهید و پرورشی که شما میکنید، یک چنین انسانی به وجود بیاید.
چه دانشهایی را تعلیم بدهیم؟ فکر کردن را چگونه به آنها تعلیم بدهیم؟ چگونه تخلّق به اخلاق اسلامی را به آنها تعلیم بدهیم؟ چه معارفی لازم است داده بشود؟ در تعلیم دادن به دانشآموز چه دانشهایی لازم است؟ در تربیت چه نوع عملی و شیوه کاری مورد نیاز است؟ هر کدام به چه اندازه؟ در چه سطحی؟ به وسیله چه جور معلمانی؟
مجموعه سند تحول باید به طور کامل برنامهریزی شده باشد یعنی با خطوطِ مشخّص، مثل این شعبههای آب و شبکههای آبیاریای که آب سد را میرساند به مزرعه و میرساند به زمین. این برنامهی عملیّاتی شما این [طور] است؛ باید بتواند آن کلّیّات را، آن مفاهیم کلّی را، آن خواستهها را به صورت عملیّاتی، مشخّص، در بخشهای مختلف ــ چه بخشهای علمی، چه بخشهای پرورشی و تربیتی ــ به آنجاها برساند و عملیاتی کند؛ آنچه مهم است این است که این برنامهریزی باید صورت بگیرد و مدیریّتهای کلان آموزش و پرورش و شورایعالی آموزش و پرورش، در این زمینه مسئولیّت دارند که این برنامهریزی را بکنند.
در نظام آموزش و پرورش، هیچ عنصری به قدر "معلم" تأثیر ندارد؛ معلم تعیینکننده است؛ در حقیقت معلمان، افسران سپاه پیشرفت کشورند چون آموزش و پرورش وسیله پیشرفت کشور است؛ معلمان عزیز ما در حقیقت ــ به معنای واقعی کلمه نه به عنوان تعارف ــ افسران سپاه پیشرفت این کشور هستند.
دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه شهید رجایی یکی از آن بهترین مراکزی است که در کشور برای مسائل فرهنگ و مانند اینها به وجود آمده است؛ باید این جور باشد که حتّی یک معلّم از غیر این مسیر وارد آموزش پرورش نشود. ما دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه شهید رجائی را جوری ظرفیّتسازی کنیم و جوری سازماندهی کنیم که همه معلّمان به قدر کفایت بیایند از اینجا عبور کنند و وارد آموزش و پرورش شوند حتی دورههای کوتاهمدّتی که حالا برنامهریزی شده و دورههایی که وجود دارد، مثلاً یکساله و مانند اینها هم در سایه و در ضمن و با مسئولیت این دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه شهید رجائی باشد؛ این کار بسیار لازمی است؛ سیر عبور معلّم و ورودش به آموزش پرورش صرفاً از اینجا باشد.
صلاحیتها را رعایت کنند؛ صلاحیت دینی را، صلاحیت اخلاقی را، صلاحیت سیاسی را تا آنجایی که ممکن است، توجه کنند. جذب کنند و به معنای صحیح کلمه گزینش کنند افراد را و وارد کنند البتّه ما یک سابقه نامطلوبی در امر گزینش از سالهای قبل در جاهای مختلف داشتهایم که معیارهای گزینش، معیارهای درستی نبوده؛ فرض کنید مثلاً راجع به فلان مسئله فقهیِ خیلی کمیاب که از یک فقیه هم آدم بپرسد، معلوم نیست حاضر باشد بتواند جواب بدهد، از یک جوانی بپرسند که اگر جواب نداد، رد بشود! این کارها را نکنید. یک گزینش درست و حسابیِ کاملاً خردمندانه و صحیح انجام بگیرد تا با گزینش وارد بشوند. نیروهای بیکیفیّت وارد آموزش پرورش نشوند چون موجب ضرر خواهد بود.
۱. مراقبت کنید تا این موجب این نشود که جوانها وارد فضای بیبند و بار و رهای اینترنت بشوند و سرشان گرم بشود به یک چیزهای دیگری که هم از لحاظ اخلاقی، هم از لحاظ اعتقادی خطرهای بزرگی برای اینها دارد؛ این را باید کاملاً مراقبت بکنید، یعنی پیشبینی کنید.
۲. یکی از عیوبش منزوی شدن بچهها در خانه است؛ وقتی که با این تبلت و مانند اینها آشنا شدند، میروند سرگرم آن کار میشوند و از محیط خانه و خانواده در واقع بهتدریج دور میشوند؛ باید به اینها توجّه کنید و مراقبت کنید.
به سمپاد باید برسید؛ این پرورش استعدادهای درخشان و برجسته، یکی از مسائل بسیار اساسی و مهم است. ما باید این استعدادها را به معنای واقعی کلمه شناسایی کنیم و پرورش بدهیم؛گاهی اوقات میبینید که یک استعداد برجسته و برتر یک کشور را از یک گذرگاه مهم و خطرناکی عبور میدهد و کارهای بزرگ انجام میگیرد؛ ما هم انصافاً احتیاج داریم، استعداد برجسته هم کم نداریم.
اوّلاً متوسّط استعدادهای کشور ما از متوسط جهانی بالاتر است، وانگهی در بین همین مجموعه جوان و نوجوان ما استعدادهای برجسته و درخشان کم نیست؛ اینها را بایستی انشاءاﷲ دنبال بکنید که این هم خوب است. جایگاه کشور در المپیادها هم بایستی پیش برود که حالا ایشان گفتند که مثل گذشته است؛ مثل کدام گذشته؟ چون در این سالهای اخیر خیلی برجسته نبوده؛ اگر چنانچه مثل این سالها باشد، این تعریف نیست؛ اگر مثل سالهای قبل باشد که آن وقت خب هم تعداد مدالها، هم رنگ مدالها خیلی برجستهتر بود، آن البتّه خوب است
الان هم در آموزش و پرورش، «پرورش» عقب است یعنی این را بدون هیچ ملاحظهای آدم قاطعاً میتواند بگوید. متأسفانه مدّتها است که با همه تأکیدی که در این زمینه شده، بحث پرورش، بحث عقبمانده است یعنی واقعاً به مسئله پرورش، به بخش پرورش توجّه لازم و اهتمام لازم نشده، که باید بشود.
الان در قضیه فضای مجازی و ارتباط دور و مانند اینها، این معنا یک مقداری بیشتر مهم خواهد بود؛ باید روشها و قالبهای جدیدی را پیدا کنید برای اینکه بتوانید انشاءالله آن جنبه پرورش را در آموزش و پرورش، در بین این میلیونها نوجوانی که در اختیار شما هست، تأمین کنید.
مهدکودکها متأسفانه رها است؛ مهدکودکها هم ذیل آموزش و پرورش است؛ اوّلاً دستگاههای مختلف دولتی با هم در این زمینه بگومگو دارند که این بگومگوها باید برطرف بشود؛ وانگهی وقتی که دستگاه را شما رها بگذارید، دیگران میآیند بچّههای مردم را میگیرند، میبرند آنجا و تربیتهای غلط داده میشود.
گزارشهای بسیار بدی بنده دریافت کردم از بعضی از مهدکودکها که واقعاً نگرانکننده است؛ اداره کنید مهدکودکها را. مهدکودک هم فقط یک مرکز خدماتی نیست که بچّه را حفظ کنند و خدمت بدهند، [بلکه] به یک معنا مرکز آموزشی و پرورشی است، منتها خب با زبان خاصّ خود، با شیوهی خاصّ خود.
وقتی که ما میگوییم برای مهدکودکها برنامه داشته باشید، به طریق اولیٰ پیشدبستانیها [اهمّیّت پیدا میکنند]. پیشدبستانی هم جای بسیار مهمّی است، آنجا هم فکر لازم دارد، باید فکر کنید، برای آن برنامه فراهم بکنید و [برای] بچهها که حالا به طور طبیعی همه از پیشدبستانی عبور میکنند -که سابق [این جور] نبود- این را جوری [اداره] بکنید که انشاءالله اینجا بتوانند از این فرصت استفاده کنند.
به خاطر این است که اینها کارهایی را که به وسیلهی نظامی به آسانی نمیتوانند انجام بدهند، به این وسیله میتوانند انجام بدهند
او با این نفوذ میخواهد مقاصد خودش را، اهداف پلید خودش را عملیّاتی کند و آدمهایی درست کند که مثل او فکر کنند.