۱۲سال قبل یک کارگر ساختمانی هنگام کار از طبقه پنجم به پایین سقوط کرد و جانش را از دست داد. ۲پسرکوچک او بهخاطر مرگ پدر، از صاحب پروژه ساختمانی کینه به دل گرفتند تا اینکه با گذشت سالها، وقتی بزرگتر شدند نقشهای هولناک برای انتقامجویی کشیدند.
خیلی ترسیده بودم پیکرش را درون شال خودش گذاشتم و آن را دور کمرم بستم. تا از روی موتورسیکلت سقوط نکند. بعد هم به طرف ابتدای جاده سالارآباد به راه افتادم و پیکر او را زیر درختی در جاده خاکی انداختم.