فرآیند فرزندخواندگی در فرهنگ ایرانی، همواره با مفاهیم عمیق اخلاقی و شفقت همراه بوده است، اما ورود چهرههای شناختهشده سینما و تلویزیون به این مسیر، ابعاد اجتماعی و رسانهای این اقدام نیکوکارانه را برجسته کرده است. این چهرهها، با تبدیل چالشهای شخصی به فرصتی برای خدمت به جامعه، پیامی قدرتمند درباره اهمیت سرپرستی کودکان بیسرپرست یا فاقد سرپرست منتقل میکنند.
یکی از برجستهترین داستانها در این زمینه، تجربه بهنوش بختیاری است. اعتراف تلخ او مبنی بر عدم امکان مادر شدن بیولوژیکی، قلب مخاطبان را به درد آورد، اما کمتر از یک سال بعد، تصمیم او برای پذیرش یک نوزاد به عنوان فرزندخوانده، نشان داد که عشق مادری محدود به رابطه خونی نیست.

این اقدام، در فضای عمومی، حساسیت جامعه نسبت به حق کودکان برای داشتن خانواده را افزایش داد.
به موازات او، هنرمندانی چون نیلوفر شهیدی نیز با صراحت از تجربه پذیرش دختر خود صحبت کردهاند و بر جنبههای مثبت این انتخاب تأکید ورزیدهاند. همچنین وی درسالگرد ازدواجش دختر زیبای دیگری را به فرزندخواندگی پذیرفت.

این روند تنها به چند نفر محدود نمیشود. هنرمندانی مانند آرزو افشار نیز با معرفی آشکار دخترخوانده زیبای خود، به این حرکت جمعی پیوستهاند.

همچنین، سوابق افرادی چون ثریا قاسمی با نگاه پرمهر و فعالیتهای خیرخواهانه مستمر به کودکان نیازمند، و همچنین تلاشهای لیلا بلوکات در حمایت از کودکان بیسرپرست، نشان میدهد که پیوند عمیقی میان دنیای هنر و مسئولیت اجتماعی در حوزه سرپرستی وجود دارد.

این هنرمندان با اقدام عملی خود، نه تنها یک زندگی را متحول کردهاند، بلکه با حضور در رسانهها، موانع فرهنگی و حقوقی پیرامون فرزندخواندگی را کمرنگتر ساخته و الگویی قابل اتکا برای عموم جامعه ارائه دادهاند. این مسیر، فرصتی برای شکوفایی استعدادهای نهفته در مراکز نگهداری از کودکان فراهم میآورد.