هشدار؛ این آدمها کامیون حمل زبالهاند
ناصر بزرگمهر - مدیر مسئول
در دنیای مجازی یک نفر نوشته بود: یک روز سوار تاکسی شدم که در هنگام حرکت ناگهان یک ماشین درست جلوی ما از پارک اومد بیرون... راننده تاکسی هم محکم زد روی ترمز و دقیقا به فاصله چند سانتیمتری از اون ماشین ایستاد.
راننده مقصر، ناگهان سرش و برگردوند طرف راننده تاکسی و شروع به داد و فریاد کرد اما راننده تاکسی فقط لبخند زد و برای اون شخص دست تکون داد و به راهش ادامه داد...
توی راه به راننده تاکسی گفتم: شما که مقصر نبودید و امکان داشت ماشینتون هم آسیب شدید ببینه و ما هم راهی بیمارستان بشیم، چرا بهش هیچی نگفتید؟ اینجا بود که راننده تاکسی درسی به من آموخت که تا آخر عمر فراموش نمیکنم. او گفت: «قانون کامیون حمل زباله» را میشناسی؟
گفتم: یعنی چی؟ او توضیح داد: این افراد مانند کامیون حمل زباله هستند، اونها از درون لبریز از آشغالهایی مثل ناکامی، خشم، عصبانیت، حسادت، نفرت، عقدههای کودکی و اجتماعی و بیماری و هزار درد دیگر هستند، وقتی این آشغالها در اعماق وجودشان تلنبار میشود، یک جایی برای تخلیه احتیاج دارند و گاهی اوقات روی شما خالی میکنند. شما به خودتان نگیرید، فقط لبخند بزنید، دست تکان دهید، برایشان آرزوی خیر کنید و ادامه داد که آدمهای باهوش اجازه نمیدهند کامیونهای حمل زباله، روزشان را خراب کنند.
کامیونهای حمل زباله همهجا هستند، کنار من و شما، در زندگی اجتماعی و اداری و شخصی، اونها از سالهای گذشته در تاریخ تلنبار شدهاند و از نسلی به نسل دیگر آمدهاند، عقدههای فرومانده در دلهایشان، استخوانهای در گلو مانده تاریخ بشری هستند، با یک روز و دو روز نمیتوان اصلاحشان کرد، با کلام تنها نمیتوان آرامشان کرد، آنها از یک فحش ساده شروع میشوند و تا اسیدپاشی و کشتن فرخندههای تاریخ و کودکان مظلوم بوسنی و هرزگوین و عراق و سوریه و فلسطین و افغانستان و افریقا زیر پرچم سرخ و سیاه ادامه مییابند.
هر روز در زندگی اجتماعی و در این صف و آن صف، کامیونهای حمل زباله را شانه به شانه خود میبینیم، در تاکسی، در مترو، در اتوبوس، در کلاس درس، در اداره، در سینما، در تئاتر، در مجموعه آپارتمانی، در کوچه، در رانندگی، در شمال، در جنوب، در شرق، در غرب و در همهجا، حتی گاهی توی دلمون...برای حل «قانون کامیون حمل زباله» باید همدلی کرد، باید گذشت کرد، باید مهربانی کرد، باید سکوت را انتخاب کرد، باید به بیماران روحی و روانی ترحم کرد، باید لبخند زد، باید صدای آنها را نشنید، باید عبور کرد، باید زیر باران رفت، باید فکر را شست.
مدیریت فردی کار مهم و اساسی برای نجات یک جامعه است، فحاشی و تندگویی افتخار نیست، مدیریت از نوع بالا و نگاه تحقیرآمیز به دیگران نشانه خرد نیست، داشتن مدرک دانشگاهی بدون تربیت اجتماعی و کنترل شخصیت فردی پشیزی ارزش ندارد، داشتن پست و مقام و میز بزرگ و منشی و دفتر و دستک بدون ارزشهای انسانی، جز حمل کامیون زباله اندیشه چیز دیگری نیست.بخشی از زندگی روزانه ما در درون کامیون حمل زباله و یا کنار کامیون حمل زباله میگذرد، باید مواظب باشیم که راننده کامیون حمل زباله خشم و کینه و نفرت و نادانی نشویم.
خبرهای تلخ حوادث رانندگی در بهترین زمان زندگی ما ایرانیان و در ایام نوروز و هر سال، که منجربه کشته و مجروح شدن هزاران نفر هموطن عزیز میشود، تنها در بیتوجهی رانندگان، کیفیت اتومبیل، وضع بد جادهها، نبستن کمربند و مانند آن به پایان نمیرسد، حضور قانون کامیون حمل زباله در کنار ما و در جادهها، بخشی از عامل اصلی حوادثی است که دیده نمیشود.
بعثت پیامبر مهربانی و فرمانهای او، همگی نشانه مهرورزی خداوند با انسان خاکی است، روز باران رحمت بیحد او بر زمینیان است و نشانه امید انسان به فردایی روشنتر و بهتر است، اوست که نخستین آموزههای مدیریت احساسات را بر عرب بدوی میآموزد و از ایثار و گذشت و بردباری و انسانیت سخن میراند و تعالیم خود را بر پایه همدلی و همگامی و همراهی و همقدمی و هم قلمی انسان با انسان معنا میکند تا آدمی بتواند کامیون حمل زبالههای اندیشه نفرت و حسادت و بیخردی خویش را در دریای رحمت و بخشندگی خداوند خالی کند و بداند که بهشت و جهنم هر انسان در درون هرکس به تنهایی خویش است.
وجود پیامبران دیگر و تعالیم آنها نیز لبریز از همین نگرش است، باید بر جهنم دیگران ترحم کنید و از نادانی آنها بگذرید و سکوت کنید و بگذارید هر روزتان بهشت شما باشد.
ارسال نظر