|
کدخبر: 48509

سلطان صاحبقران عشق و رفاقت هم رفت

ناصر بزرگمهر / مدیرمسئول

naserbozorgmehr940904.jpg

یادم نمی‌آید کی، کجا و چگونه با استاد مشایخی آشنا شدم، شاید اداره تئاتر بوده است اما می‌دانم که در روزهای شلوغ انقلاب او به من مهربانی کرده است.

انقلاب که شد افسر وظیفه بودم، سربازی که تمام شد فرماندهی روابط عمومی ارتش را با همه عنوان دهن پرکنی که داشت رها کردم و بیکار شدم، بیکاری مطبوعات بود، به دفتر مجله مان حمله شده بود، یک شب به تالار سنگلج برای دیدن نمایشی رفتیم که اسمش را به یاد ندارم، مهرداد می‌گوید ( ولد کشته ) بود، جمشید در آن بازی می‌کرد، فکر می‌کنم تابستان پنجاه و هشت بود، نمایش که تمام شد به پشت صحنه رفتیم که خسته نباشید بگوییم. او مرا در آغوش گرفت و همسرم را واسطه کرد تا به اداره تئاتر برگردم و مدیر روابط عمومی آنچا شوم. نیمه قولی دادم و جدا شدیم، او که بعد از انقلاب رئیس اداره تئاتر کشور شده بود، غیابی برایم حکم صادر کرد، در بهمن پنجاه و هشت چکامه( دخترم) به دنیا آمد، جمشید با سبدی گل به اتفاق صابر عناصری آمدند، صابر پاکتی را زیر بالش چکامه گذاشت و حقوق چند ماه آینده را که هنوز کار نکرده بودم را پرداخت تا پدهی و دوا و درمان را هم بدهم و دست از لجبازی بردارم.

مشایخی رفیق شفیق روزهای سخت جوانی بود، شاید یک سال هفته‌ای چند روز، صبح‌ها با هم به اداره تئاتر می‌رفتیم، وقتی زنگ خانه شان را می‌زدیم، گیتی خانم سرش را از پنجره بیرون می‌آورد و با مهربانی اشاره می‌کرد بیا بالا، صبحانه آماده است و من به صبحانه او عادت کرده بودم، انقدر از مشایخی خاطره دارم که نمی‌دانم کدام را بنویسم، سال پنجاه و نه همه بزرگان تئاتر، مشایخی، نصیریان، والی، انتظامی، کشاورز و بقیه خودشان را بازنشسته کردند، سی سال بعد نسل ما بازنشسته شد، جمشید در همه دوران سلطان صاحبقران بود و هست، در بیمارستان کتاب چکامه را که از روز تولدش می‌شناسد، برایش هدیه بردم، خوشحالی کرد و از این که کتاب او منتشر شده است، عکس کمرنگی از او دارم که سال‌ها قبل در بیمارستان به عیادت من آمده است و مصاحبه‌ای در روزهای انقلاب و مجله بامشاد، در این چهل پنجاه سال مهربانی‌اش را لحظه‌ای دریغ نکرد.

من و بیات و درویش نژاد به ملاقاتش رفتیم و یادمان رفت بیمارستان است، خاطره گفتیم و خندیدم ( شازده احتجاب)، (کمال الملک) و رضا خوشنویس ( هزار دستان) با مشایخی معنا می‌شوند. برای استاد مشایخی متولد ۵ آذر ۱۳۱۳، دعا می‌کنیم که این گنجینه‌های بزرگ هنر و انسانیت در کنارمان بمانند تا از برکت وجودشان برپا شویم

# این یادداشت را سال‌ها قبل نوشتم و حالا خبر می‌رسد که استاد در ۱۳ فروردین ۹۸ آسمانی شده است، برای استادم، رفیقم، رئیسم، عزیزم دلتنگم و به گیتی خانم، نادر، نغمه و سام و همه مردم ایران تسلیت می‌گویم

ارسال نظر

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    سایر رسانه ها