|
کدخبر: 29363

یک نفر از غبار می‌آید

علی نعیمی

حاج کاظم: تو برای چی اومدی اینجا؟ اصغر: من تنها نیستم. کلی از بچه‌ها اون پشت هستن. عباس: این موتوری‌ها رفیقاتن؟ اصغر: حاجی من اومدم تو رکابت باشم. حاج کاظم: رکاب من؟ اونا هم برا همین کار اومدن؟ (اشاره به موتورسواران بیرون آژانس) اصغر: آره. اونا با توان حاج کاظم: اشتباه اومدن. اون موتورها جاده میخوان. من اصلا از این نمایش‌ها خوشم نمی‌یاد. حاج‌کاظم گوشی موبایلی که اصغر به او داده را به سمتش پرتاب می‌کند. حاج کاظم: تلفن بزن. به همون موتوری‌ها. بگو برن. اصغر: برن؟ حاجی اونا به خاطر تو و عباس اومدن. حاج کاظم: دود اون موتوری‌ها امثال من و عباس رو خفه می‌کنه. خالق این دیالوگ‌ها درست ۲۰ سال پیش معتقد بود اهل هور سوز دارد و دود ندارد. که هوای هیچ موتورسواری برای اکسیژن جامعه مفید نیست. فیلمسازی که ابن الوقت بود و گمان می‌کردیم در زمانه‌اش نفس می‌کشد از زمانی که پای خود را از زمین کند و فیلم‌های هالیوودی داخل هواپیما ساخت دیگر یادش رفت اگر اعتراض و فریادی هست، اگر بغض و خشم و نارضایتی هست باید به زبان خود سینما زده شود. یک نفر از غبار می‌آید، مژده تازه تو تکراری است آقای حاتمی‌کیا.

ارسال نظر

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    سایر رسانه ها