|
کدخبر: 293500

مدیریت اشتباه و اشکالات ساختاری

علی دینی‌ترکمان-کارشناس اقتصاد

نیمی از جامعه ما را کارگران تشکیل می‌دهند. قشر کارگری، گستره وسیعی را به خود اختصاص می‌دهد که از کارگران ساده آغاز می‌شود و در برخی تعاریف پرستاران و معلمان نیز در این دسته جای می‌گیرند. از منظر اجتماعی، قشر کارگر دارایی مادی قابل‌توجهی ندارد و درنتیجه تامین معیشت آن از طریق عرضه و فروش نیروی کار حاصل می‌شود.

ترکمان

بدین‌ترتیب دستمزدی که در قبال کار به‌دست می‌آورد، تعیین‌کننده سطح معیشت و رفاه او است.همان‌طور که از مطالبات قشر کارگری، پرستاری و معلمان برمی‌آید، این طبقه در جامعه ما موقعیت اقتصادی مناسب و در خوری ندارند. تورم شدید و ساختار بالا از قدرت خرید یا درآمد واقعی سالانه جامعه کارگری می‌کاهد؛ بدین‌ترتیب در طول سال‌های گذشته شاهد گسترش فقر در سطح جامعه بوده‌ایم.تقلیل مطالبات جامعه کارگری به تامین معیشت اتفاق مثبتی نیست. جامعه کارگری نقشی اساسی در تولید ثروت بر عهده دارد و کارگران را باید مهم‌ترین رکن هر اجتماعی دانست. حتی قبل از تاکید کارل مارکس بر اهمیت و اثرگذاری طبقات کارگری، آدام اسمیت در جایگاه بنیان‌گذار اقتصاد مدرن که مؤید نظام سرمایه‌داری است، به اثرگذاری و نقش ویژه کارگران در جامعه تاکید داشت. ارابه تولید روی دوش کارگران حمل می‌شود، اما سهمی محدود از ثروت‌های ناشی از آن به کارگران می‌رسد. در همین حال اعتراضات کارگری از طریق مقررات قانونی و با ضرب‌وزور کنترل می‌شود تا آنچه را این افراد تولید می‌کنند، دیگران تصاحب کنند.در طول تاریخ و در کشورهایی همچون اسکاندیناوی و آلمان، تلاش‌هایی از سوی اتحادیه‌ها و سندیکاهای کارگری شکل گرفت و به‌دنبال آن شاهد تعریف قانون کار، ارتقای سطح دستمزدها و تقسیم عادلانه‌تر منافع تولید بودیم و در ادامه از نابرابری طبقاتی در این کشورها کاسته شد. در چنین جوامعی طبقه کارگر به سطحی از رفاه رسیده که مطالبات آن فراتر از تامین معیشت و مشارکت مجدد در امر تولید است.

اما گاهی در کشور ما داستان برعکس است و کارگران دغدغه نان شب دارند. در واقع جامعه به سمت دو قطبی شدن حرکت کرده است؛ اقلیتی که صاحب ثروت‌های نجومی هستند و اکثریتی که مهم‌ترین دغدغه‌شان تامین معاش است. بسیاری از کارگران از نیازهای معمولی همچون آموزش، بهداشت، تفریح و... بی‌بهره هستند و تامین سرپناه و غذای حداقلی برای بسیاری از آنها دشوار است.در شرایط کنونی و برای رفع معضلات یادشده، به گردش درآمدن چرخ اقتصاد کشور ضروری است؛ یعنی تلاشی که جامعه کارگری بر عهده دارد، خروجی مناسبی داشته باشد. این تلاش در ثروت به‌وجود آمده اقتصادی در یک سال تولید و کسب‌وکار اقتصادی نمود پیدا می‌کند، اما در حال حاضر شاهدیم که باوجود تلاش‌های مستمر، فعالیت‌های اقتصادی خروجی کافی ندارند. این خروجی پایین خلاف بسیاری از فرافکنی‌ها و اتهامات از بهره‌وری پایین نیروی کار نشأت نمی‌گیرد.در موارد متعددی شاهدیم که به‌غلط در جامعه و اقتصاد ایران، مشکلات را به گردن بهره‌وری پایین اقتصادی کارگران می‌اندازند، این در حالی است که اصل چالش موردبحث از مدیریت اشتباه و اشکالات ساختاری سازمانی در اقتصاد ایران نشأت می‌گیرد. از جمله آنکه منابع به گزینه‌هایی اختصاص می‌یابد که بازدهی اجتماعی ضعیفی دارند یا بازدهی ندارند و در مواردی حتی بازدهی آنها منفی است یا پروژه‌های سرمایه‌گذاری که نیمه‌کاره رها می‌شوند. همه موارد یادشده از بهره‌وری تولید می‌کاهد و ارتباطی با جامعه کارگری ندارد.مسئله این است که در سطح بالا مشکلات ساختاری و اساسی وجود دارد یا در مواردی حتی تنش‌های جهانی روی عملکرد اقتصادی اثرات جدی می‌گذارد و رشد اقتصادی را منفی می‌کند. بدون تردید چنین چالش‌هایی از عملکرد کارگران نشأت نمی‌گیرد و نمی‌توان انگشت اتهام را به‌سوی آنها دراز کرد.جامعه کارگری تلاش خود را می‌کند. در بسیاری از موارد کارگران ۲ نوبت ‌کار می‌کنند؛ به این امید که از پس تامین زندگی خود بربیایند؛ هرچند به‌دلیل تورم ساختاری، این امیدها به واقعیت نزدیک نمی‌شود. عده‌ای هم که از پس زندگی بر می‌آیند مسائل مهمی همچون رفاه یا تعامل با خانواده را از دست می‌دهند؛ بدین‌ترتیب شاهد نبود تعادل اساسی در سطح جامعه هستیم. اقتصاد ما باید درگیر رشد فقرزدا شود؛ منظور از رشد فقرزدا رشد عدالت‌گرا و مساوات‌گراست. برای تحقق این هدف پررنگ شدن نقش اتحادیه‌ها و سندیکاهای کارگری ضروری است؛ یعنی جامعه کارگری باید نقش جدی‌تری را در تصمیم‌سازی‌ها برعهده گیرد. بدین‌ترتیب قدرت چانه‌زنی آن در تعیین دستمزدها افزایش می‌یابد و در ادامه نیز این سندیکاها نقش‌های اساسی‌تری را در تبیین استراتژی‌های تولید و حتی فراتر از آن در سیاست‌گذاری کلی بر عهده می‌گیرند. در نهایت می‌توان امید داشت تا مفهوم کارشایسته اجرایی شود./روزنامه صمت

ارسال نظر