|
کدخبر: 293197

تاثیر عوامل غیراقتصادی در توسعه

امین دلیری-کارشناس و مدرس حوزه اقتصاد

یادداشت تاثیر عوامل غیراقتصادی در توسعه

توسعه اقتصادی وقتی اتفاق می‌افتد که تغییرات زیربنایی، گسترده و در همه ابعاد باشد و همه بخش‌ها را پوشش دهد، وگرنه اقدامات ناقص، نامتقارن و ناهماهنگ در استفاده از امکانات و منابع، هرگز کارساز نیست و در واقع اتلاف منابع خواهد بود. از این‌رو در مسیر توسعه علاوه بر ابعاد اقتصادی، عوامل غیراقتصادی هم باید موردتوجه باشند. عوامل غیراقتصادی که به عوامل اجتماعی و فرهنگی، انسانی و سیاسی و تشکیلاتی اطلاق می‌شود، مانند عوامل اقتصادی در روند توسعه اقتصادی یک کشور تاثیر دارد.

امین-دلیری

نورکس معتقد است «توسعه اقتصادی تا حد زیادی بستگی به خصوصیات انسانی، طرز تفکر اجتماعی، شرایط سیاسی و عوامل تاریخی دارد»؛ بنابراین عوامل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، روانی، انسانی، اداری، نژاد، مذهب و... می‌تواند به اندازه عوامل اقتصادی بر روند رشد اقتصادی تاثیر بگذارد.  عوامل اجتماعی مانند شیوه تفکر اجتماعی، ارزش‌ها، نهادها، عرف و فرهنگ بر رشد اقتصادی تاثیر می‌گذارد. شیوه تفکر اجتماعی، سیستم ارزش‌گذاری و عرف و عادات می‌تواند به‌مثابه مانعی در مقابل جریان رشد اقتصادی قرار گرفته یا به‌صورت مساعد و موافق جریان رشد اقتصادی باشد. سنت‌گرایی به‌شدت می‌تواند عکس جریان توسعه اقتصادی قرار گیرد، به‌ویژه اینکه درآمد جامعه سنت‌گرا برای کارهای غیراقتصادی هرز می‌رود. در جامعه سنتی، روابط عشیره‌ای و قومی به‌شدت حکمفرماست؛ بنابراین معیار پیشرفت، نه براساس لیاقت، بلکه به‌واسطه نسبت و نزدیکی به مراکز قدرت است؛ این جوامع به‌شدت در مقابل تغییر مقاومت و مانعی در مقابل رشد و توسعه اقتصادی ایجاد می‌کنند. لوییس معتقد است اراده صرفه‌جویی برای به حداکثر رساندن تولید با منابع اولیه شخصی شکل می‌گیرد. رنسانس فکری در قرن شانزدهم و تشدید پروتستانیزم و تغییر در نحوه تولید اجتماعی بود که باعث انقلاب صنعتی در قرون هیجدهم و نوزدهم در اروپا شد.

نیروی انسانی نیز یک عامل مهم دیگر در رشد اقتصادی مدرن است. بهره‌وری و کارآیی نیروی انسانی ارتباط مستقیم با افزایش نرخ رشد اقتصادی دارد. به‌عقیده کوزنتس بین سال‌های ۱۷۵۰ تا ۱۹۵۰ جمعیت اروپا ۴۳۳ درصد رشد داشته، در حالی که جمعیت سایر نقاط جهان فقط ۲۰۰ درصد در طول دوره یادشده افزایش داشته است. در این دوره، جمعیت ۵ برابر شد، اما درآمد سرانه ملی ۱۰ برابر افزایش یافت. در چنین حالتی، رشد درآمد سرانه ملی می‌تواند تنها به‌دلیل رشد نرخ بازدهی نیروی کار باشد. این پدیده روند تمرکز یا تشکیل سرمایه انسانی است که موجب افزایش رشد اقتصادی شده است.عوامل سیاسی و تشکیلاتی نیز نقش مهمی در رشد اقتصادی نوین دارند. رشد اقتصادی کشورهایی مانند بریتانیا، آلمان، امریکا، ژاپن، فرانسه و هلند مرهون ثبات سیاسی، بروکراسی و تشکیلات اداری قوی این کشورها از قرن نوزدهم به بعد است. جز امریکا، کشورهای یادشده در هر دو جنگ جهانی اول و دوم شرکت داشتند. در این دو جنگ، تقریبا اقتصاد این کشورها با تخریب اماکن و تاسیسات زیربنایی و کارخانجات صنعتی به کلی منهدم شد، اما به‌دلیل وجود پایگاه سیاسی و تشکیلاتی قوی، توانستند دوباره به رشد و توسعه اقتصادی نائل آیند. از سوی دیگر، ایتالیا نتوانست همان راه را طی کند که دلیل عمده آن بی‌ثباتی سیاسی و تشکیلات اداری فاسد و ضعیف بود. یکی از مشکلات غیراقتصادی کشورهای در حال توسعه، داشتن ساختار سیاسی، تشکیلاتی و اداری ضعیف غیرکاراست که به‌مثابه مانعی در مقابل رشد و توسعه اقتصادی عمل می‌کند؛ بنابراین داشتن ثبات سیاسی، تشکیلات اداری قوی، منظم، منسجم، کارآ و سالم برای توسعه اقتصادی و استمرار رشد اقتصادی ضروری و لازم است. پروفسور کایرن کراس می‌گوید « توسعه به معنی داشتن پول زیاد و صرفا یک پدیده اقتصادی نیست. توسعه در حقیقت تمام زمینه‌های رفتار اجتماعی از قبیل برقراری نظم و قانون، وسواس در معاملات تجاری از آن جمله روابط با مؤسسات پولی و مالی و همین‌طور روابط اجتماعی از قبیل خانواده، بیسوادی، آشنایی با وسایل مکانیکی و... را شامل می‌شود.»/روزنامه صمت

نویسنده: امین دلیری

ارسال نظر

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    سایر رسانه ها