آقای رئیسجمهوری مشاغل را زنده نگه داریم
ناصر بزرگمهر / مدیرمسئول
هنوز گاهی در گوشه و کنار شهر تک و توک لحافدوزهایی را میبینیم که با کمان حلاجی و دوچرخهای قدیمی، گوشهای کز کردهاند تا لقمه نان شرافتمندانهای برای خانواده بهدست آورند.
دیدن آنها خاطره گوشه حیاط و آهنگ گوشنواز کمان مرد لحافدوز و پنبههای در هوا و گپ و گفت مادر و مادر بزرگ را در ذهن پیر ما و فقط برای نسل ۴۰سال به بالا، زنده میکند وگرنه نسل جوان، به جای لحاف، پتو را میشناسد و تشک خوشخواب و بالش ابری و هیچ تصویری از یک شغل به نام لحافدوزی و حلاجی در ذهن ندارد.
همچنان که حمومی محله هم با لنگهای در آفتاب انداخته، جای خودش را به دوشهای خانگی و وان و جکوزی و سونا سپرد و گرمابهها یکییکی تعطیل شدند و شغل دلاک به ماساژور و حمام ترکی رسید.
وقتیکه نخستین ماشین حساب به بازار آمد، چرتکه، وسیله تزئینی روی دیوارها شد تا در عتیقهفروشیها برای یادگاری خریداری و نگهداری شود.
آقای رئیس جمهوری
مرگ مشاغل قصه طولانی در تاریخ دارد که جنابعالی و آقایان هیات دولت به دلیل سن و سال، بخشی از آن را در ذهن خود دارید. مرگ مشاغل موضوعی اجتنابناپذیر بوده و هست. دیگر روزنامهفروش سرچهارراه نداریم، جارچی نداریم، دورشو کورشو نداریم، آواز چینی بندزن نداریم، صدای مسگرها را نمیشنویم، سوت شبگردها خاموش شده است، کفشدوزها کم شدهاند، جورابباف و شالباف و کلاهدوز سنتی نداریم، فخاری که تولیدکننده ظروف گلی و سفالی بود نداریم، سراجیها یا دوزندگان کیفهای دستی کم شدهاند، چلنگری هنر آهن و چدن نایاب است، صباغی یا رنگرز نخ و کاموا آخرین نفسها را میکشد، زین اسب وارداتی است، نعلبند هم حتما در باشگاههای اسبسواری یافت میشود، البته نمیدانم خرها هنوز پالانشان را از کجا تهیه میکنند اما میدانم که دیگر راسته پالاندوزها در بازار شهرهای دور هم وجود ندارد، حتما برادران چینی برایمان پالان تهیه میکنند و برادران اتاق بازرگانی ایران و چین هم وارد میکنند.
آقای رئیس جمهوری
نمیخواهم فقط از مشاغل فراموش شده به عنوان یک نوستالژی روشنفکرانه سخن بگویم و آه و ناله سر دهم.
قصه مشاغل فراموششده، زنگ خطر همه مشاغلی است که با تغییر فناوری میتواند آینده تلخی داشته باشد.
قصه مشاغل فراموش شده، نشانه آمادگی نداشتن دولتها و صنوف دربرابر از بین رفتن بخشی از هویت ملتهاست.
قصه مشاغل فراموش شده، قصه بخشی از وضعیت بد اقتصاد غیر نفتی است که میتوانست و میتواند با حمایت وزارتخانههای تعاون، صنعت، معدن و تجارت، ارشاد و میراث فرهنگی و صنایع دستی زنده بماند.
بسیاری از این مشاغل فراموش شده، میتوانستند با کمترین سرمایه فراموش نشوند و ادامه حیات بدهند و بازار گرمی داشته باشند همچنان که هنوز لحاف خانه مادر بزرگ پس از ۵۰سال، گرمی خودش را حفظ کرده است.
بسیاری از این مشاغل فراموش شده میتوانستند و میتوانند جزو هنرها دیده شوند و بازار داغ گردشگری را نشانه بروند، چه کسی از دیدن رنگینکمان رنگهای قرمز، سبز، زرد و آبی نخهای تار و پود قالی در کوچهپس کوچههای دهات کاشان و قم و تبریز لذت نمیبرد؟
امروز کوچکترین اثری از بسیاری از مشاغلی که در دستان زنان روستایی شمال کشور تولید میشدند، وجود ندارد و حصیر و فرش پلاستیکی و سطل و بیلچه و کلاه و بادبادک و فرفره و توپ چینی، جای آنها را در فروشگاههای کنار جاده شهرهای مازندران و گیلان گرفته است. چه کسی پاسخگو است؟
آقای رئیس جمهوری
یکی از سادهترین و ابتداییترین توضیحات حوزه گردشگری در جهان، حفظ مشاغل محلی برای ارتقا و حفظ کردن هویتهای محلی است. این وظیفه به عهده سازمانهای مرتبط با گردشگری و مسئولان شهری و استانداریهاست که با کمک و ایجاد تسهیلات و توجه به مشاغل موجود، خدمات مناسب ارائه کرده و برای رونق اقتصاد بومی برنامهریزی و تلاش کنند. در بسیاری از کشورها بر اساس یک برنامه ملی، هفته شهرها برگزار میشود تا توجه کل کشور یا جهانگردان را به مناطق مورد نظر جلب کنند.
با حفظ مشاغل فراموش شده میتوانیم دوباره بسیاری از افراد معمولی و خانمهای خانهدار و حتی محصلان را در تعطیلات طولانی تابستانها در شهرهای مختلف کشور به کار جذب کنیم.
آقای رئیس جمهوری
فناوریهای جدید وارد زندگی جامعه سنتی شده و میشوند. درحالحاضر دهها و صدها شغل اینترنتی بهوجود آمدهاند، استارتآپها حضور فعال دارند اما هیچ فناوری در جهان عرضه نمیشود برای اینکه مشاغل سنتی یا هنری و فرهنگی را به کلی نابود کند. سازمانهای مسئول پیش از آنکه مصیبتی وارد شود و سیل و زلزله بیاید باید برنامهریزی کنند، برای سیل سد بسازند و ساختمانها را محکم و ضد زلزله کنند.
بسیاری از مشاغل میتوانند با برنامهریزی و کمک دولت، شهرداریها و استانداران باقی بمانند. در شرایطی که هر روز نرخ بیکاری بالاتر میرود و مشاغل در حال مردن هستند و نیازهای کار برای جوانان به شدت احساس میشود باید درمانهای فوری و جدی کرد.
ارسال نظر