|
کدخبر: 140665 شاپور پشابادی

اختصاصی گسترش ‌نیوز:

گران ‌ترین گوشواره بدل را ببینید

ارزش تابلوی دختری با گوشواره بدل به حدی بالاست که تاکنون نتوانسته‌اند قیمتی برای آن مشخص کنند.

فرهنگی و اجتماعی گران ‌ترین گوشواره بدل را ببینید

ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که مملو از زرق وبرق‌های دروغین است. البته زرق و برق، به خودی خود هیچ مشکلی ندارد؛ چون مشکل واقعی و آدم‌هایی است که آنها را باشکوه و به قول معروف «لاکچری» می‌دانیم. با حذف امور پرزرق و برق، چیزی عایدمان نمی‌شود؛ عاقلانه‌تر آن است که به شکل متفاوتی درباره اموری که ما را ذوق‌زده می‌کنند و به تحسین و ستایش، وامی‌‌دارند فکر کنیم. باید برای اموری، ارزش قائل شد که واقعا استحقاق قدر و منزلت را داشته باشند. یکی از خدماتی که هنرمندان می‌توانند به ما ارائه کنند این است که نور صحنه را به سمت متفاوتی بتابانند و سوژه‌هایی را جذاب، جلوه دهند که واقعا مفید و ارزشمند باشند. به لطف مهربانی، زیبایی‌شناسی، مهارت و خردی که نقاشان در ترسیم موضوعات معمولی به خرج می‌دهند ما هم به ارزش حقیقی آنها پی ‌می‌بریم.

مبلغ لذت‌های خودمانی

در دهه ۱۸۳۵ که یوهانس فرمیر نقاشی معروف خود؛ زن شیردوش را کشید زنان خدمتکار و نان و شیر؛ سوژه‌هایی هیجان‌انگیزی به شمار نمی‌آمدند. او دنبال مدلی جذابی نبود که همه، ستایش‌اش کنند. در واقع مدت‌ها وقت می‌گذاشت و در سوژه‌هایی دقیق می‌شد که از نظر مردم آن عصر، ملال آور به شمار می‌آمدند و سزاوارِ حتی یک لحظه تماشا نبودند. فرمیر در زن خدمتکاری که شیر می‌دوشد چیزی تامل‌برانگیز و ستودنی دیده است. او در آن صحنه پیش‌پاافتاده، رویداد مهمی را ثبت کرده است. اگر معیارهای معمول را ملاک قرار دهیم تابلوی زن شیردوش، هیچ ندارد. اما جدیتی که زن در کارش دهد دوست داشتنی است. فرمیر شیفته این اعتقاد بود که نیازهای واقعی ما باید ساده و ساده‌تر باشند. نان و شیر، نیازی واقعی را از ما برطرف می‌کنند. و نوری که از پنجره به داخل می‌تابد زیباست. دیدن آن دیوار سفید، خوشایند است. فرمیر بر اعتبار چیزهایی که رسم می‌کند می‌افزاید و با جادوی نقاشی به پیش‌پاافتاده‌ترین اشیا و اشخاص، شکوه تزریق می‌کند. او همه سعی خود را می‌کند که این احساس به ما هم دست دهد. زن شیردوش نوعی تبلیغ برای لذت‌های خودمانی است.

هیچ انسانی عادی نیست

فرمیر سال ۸۳۰۰ در شهر کوچک و زیبای دلفت به دنیا آمد. پدرش مسافرخانه‌دار و دلالی خرده‌پا، اما به نسبت موفق بود. فرمیر بیشتر عمرش را در آنجا گذراند. فرمیر و همسرش کاترینا، ده فرزند داشتند. فرمیر نقاشی کند و کم‌کار بود؛ البته بیشتر به این خاطر که فقط نقاش نبود. او شغل خانوادگی، یعنی مسافرخانه‌داری و خرید و فروش آثار هنری را ادامه داد و رئیس صنف هنرمندان شهر شد. اگر بخواهیم براساس معیارهای کنونی قضاوت کنیم باید بگوییم که دوره شغلی او چندان موفقیت‌آمیز نبود. فرمیر پول زیادی درنمی‌آورد.

 

یوهانس-فرمیر-زن-شیردوش

یوهانس فرمیر، زن شیردوش، ۱۸۵۷

در واقع فرمیر نمونه بارز شخصیت مهمی است که به تازگی در عصر ما پدیدار شده است: انسان طبقه متوسط. هلند برخلاف کشورهای ‌فئودالی و نخبه‌سالاری که احاطه‌اش کرده بودند به افراد عادی، احترام می‌گذاشت و به آنها فرصت و قدرت می‌داد: بازرگانان، مدیران، صنعتکاران موفق و کارآفرینان. هلند نخستین کشور جهان است که به عنوان کشوری مدرن به رسمیت شناخته شد.

بخش زیادی از تعالیم مذهبی بر این باور مبتنی است که مهم، زندگی درونی آدم‌هاست؛ حتی اگر زندگی آن آدم هیچ جذابیت خاصی برای دیگران نداشته باشد. افکار و احساسات یک شاگرد گمنام خیاطی، درست به اندازه افکار و احساسات فلان ژنرال و بهمان امپراتور، مهم است دارد. فرمیر وقتی تابلوی دختری با گوشواره مروارید را می‌کشید چنین باوری داشت. آن دختر گمنام از دید جامعه هیچ اهمیتی نداشت. دخترک ثروتمند نیست. گوشواره‌ای که به گوش دارد زیباست اما اگر ملاک؛ استانداردهای دنیای مدگرای ما باشد هیچ ارزشی ندارد چون بدل است. تنها گناه دختر، معمولی بودن است. اما در واقع او به هیچ عنوان معمولی نیست. خودِ واقعی او مثل هر انسان دیگری؛ منحصر به فرد، اسرارآمیز و عمیق است. ارزش تابلوی دختری با گوشواره بدل به حدی بالاست که تاکنون نتوانسته‌اند قیمتی برای آن مشخص کنند. هیچ گوشواره‌‌‌ای اینقدر گران نیست!

هنر، مسلخ افسون‌های دروغین

یکی از مشهورترین آثار فرمیر تابلویی است به نام خیابان کوچک. این تابلو؛ فلسفه یوهانس فرمیر را به بهترین شکل ممکن نشان می‌دهد. ارزش تابلو حدود نیم میلیارد دلار برآورد شده است و کوهی از مقالات عالمانه درباره آن نوشته شده است.

یوهانس-فرمیر-خیابان-کوچک

نکته عجیب و طعنه‌آمیز آن است که موضوع تابلو با ارزش و جایگاه آن نمی‌خواند زیرا قبل از هر چیز می‌خواهد به ما نشان دهد که معمولی بودن چه‌بسا، بسیار خاص باشد. تابلوی فرمیر می‌گوید که زیبایی حقیقی همین‌هاست؛ خانه‌ای ساده اما زیبا که حیاطی آراسته دارد، کودکانی که سرگرم بازی‌اند و زنی که در کمال رضایت و خوشحالی، لباس‌ها اهل خانه را رفو می‌کند. تابلوی فرمیر ضدقهرمان است: سلاحی است علیه افسون‌های دروغین. بیشتر مردم فکر می‌کنند که جذابیت واقعی یعنی انجام یکسری کارهای شاق و جسورانه یا رسیدن به جایگاهی رفیع اما فرمیر این باور را به چالش می‌کشد. کافی است کارهای معمولی که از همه ما انتظار می‌رود را انجام دهیم. تابلو از شما می‌خواهد ذره‌ای به آن شبیه باشید: به نگرش ساده او عشق بورزید و آن را در زندگی خود به کار گیرید. چنین تابلویی به تنهایی سندِ خوبی و نجابت یک جامعه است. چنین تابلوهایی، درک مردم جهان از خوشبختی واقعی را از اساس دگرگون می‌کنند.

ارسال نظر

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    سایر رسانه ها