|
کدخبر: 318463

شادی چیست؟

ناصر بزرگمهر-روزنامه نگار

شادی، کمی مهربانی است.

شادی، پریدن یک پرنده است.

شادی، لبخند یک کودک است.

شادی، آمدن کمی برف است.

شادی، باریدن بر مزرعه خشک دل دهقان است.

شادی، پیداشدن دارویی کمیاب است.

شادی، سلام رهگذری در خیابان است.

شادی، امید گمشده ناامیدی است.

شادی، پیداکردن نان در سطل زباله است.

شادی، خلاص شدن یک اعدامی است.

شادی، رهایی یک زندانی است.

شادی، حاجی ارزانی است.

شادی، خنده‌های زیبایی است.

 شادی طفلی است که گم شده است.

شادی بدون دیگران، بی‌معنی است.

شادی با دیگران معنا می‌شود.

شادی در تنهایی، شادی نیست.

شادی خود را با دیگران تقسیم کنید.

شادی تقسیم‌نشده، اندوه بزک‌شده است.

ناصر-بزرگمهر-۱

دوستی حکایتی گفت و‌ من بعد از مدت‌ها، از ته دل خندیدم. اشک از چشمانم جاری شد. در سی، چهل سال اخیر چند باری بسیار خندیده‌ام؛ با دوستان کودکی، با رضا و پدرام، با مهرداد، با عزیز، با فرهاد که رفت و در چند سال اخیر تلاش می‌کنم که بخندم به روزگار؛ هرچند این روزگار، بیشتر به ما خندیده

است.

شاکر باشیم که عده‌ای شاد آفریده شدند. در این روزگار عجیب و غریب، هر کس تعریفی از شادی ارائه می‌کند.

بسیاری از مردم، عوامل ایجاد شادی را با خود شادی اشتباه می گیرند؛ عیبی هم ندارد، طنز و هزل و هجو، در قالب جوک ابزار شادی است، اما دیدن کسی که دوستش داری مفهوم شادی است.

بسیاری شادی را در چیز دیگری تعریف می‌کنند.

شادی بخشی از حوزه روانی انسان‌ها است که با لبخندزدن و خندیدن به نمایش گذاشته می‌شود و با فریاد زدن و قهقهه و رقصیدن و بالا و پایین پریدن به اوج می‌رسد و با نگاه کردن به دیگری، تصنعی بودن و واقعی بودن آن، آشکار می‌شود.شادی را از خود دریغ نکنیم.

گاهی نمی‌دانیم که شادی ما با شادی دیگری گره خورده است و خوشبختی یک لغت گمشده در ذهن ماست که با شادی دیگری، تحقق پیدا می‌کند.

جایی خواندم که خوشبختی و شادی انسان‌ها، مانند تلفن است. اگر دیگران تلفن نداشته باشند و فقط ما تلفن داشته باشیم، تلفن ما به هیچ دردی نخواهد خورد. یک دستگاه بی‌ربط خواهد شد، یک خط خنده‌دار می‌شود. تلفن وقتی ارزشمند است که دیگران هم داشته باشند، همه دوستان ما، همه فامیل ما، همه کسانی که دوست‌شان داریم، همه ملت ما اگر تلفن داشته باشند، آن وقت می‌توانیم با همه حرف بزنیم؛ حتی اشتباهی شماره دیگری را بگیریم و پیام بگذاریم.

باید برای دیگران آرزوی خوشبختی داشته باشیم تا ما هم‌ خوشبخت شویم.

باید برای دیگران شادی را آرزو کنیم تا خودمان شاد باشیم.

و برای خوشبخت شدن دیگران و شادی آنها، ما هم در حد خود، باید تلاش کنیم، یاد بدهیم، بخشنده باشیم و برای کسانی که حتی به ما حسادت می‌کنند هم دعا کنیم.

دوستی می‌گفت اگر کسی طاقت دیدن موفقیت یا خوشبختی یا خانه و ماشین و شادی تو را ندارد، از پروردگار بخواه که به او موفقیت، سعادت، ثروت، خوشبختی، خانه و ماشینی بدهد که سعادت و پول و شادی تو را از یاد ببرد.

ما سال‌ها است که شادی را گم کرده‌ایم و باید در یک تلاش جمعی و تغییر فرهنگ به‌دنبال شادی خود و دیگران بگردیم و از لحظه لحظه زندگی با همه مشکلات و گرفتاری‌های جمعی و شخصی استفاده کنیم.

جوامع شاد به موفقیت‌های بیشتر و بزرگ‌تری در همه حوزه‌های زندگی اجتماعی و اقتصادی نائل شده‌اند.

استاد شفیعی‌کدکنی، شادی نداشته ما را زیبا توصیف کرده است:

طفلی به‌نام «شادی» دیری است گم شده

با چشم‌های روشن براق

با گیسوی بلند به بالای آرزو

هر کس از او نشانی دارد،

ما را کُند خبر

این هم نشان ما:

یک سو خلیج‌فارس

سوی دگر خزر!

اما آیا از خود پرسیده‌ایم چرا شادی در سرزمین ما گم شده است؟ برای پیدا شدن شادی واقعی، نیاز به همت همه، به‌ویژه نهادهای تاثیر‌گذار مثل رسانه‌ها، صدا‌وسیما و بهبود شرایط اقتصادی است.

نویسنده: ناصربزرگمهر
منبع: روزنامه صمت

ارسال نظر

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    سایر رسانه ها