افشای پشت پرده ماجرای صابر کاظمی؛ مقصر اصلی چه کسی است؟
صابر کاظمی، ستاره جوان والیبال ایران، در پی حادثهای تلخ دچار مرگ مغزی شد؛ رویدادی که جامعه ورزش کشور را در شوک فرو برد و ابهامات زیادی درباره علت وقوع آن بهوجود آورد.
      صابر کاظمی، ملیپوش جوان والیبال ایران و بازیکن باشگاه الریان قطر، در جریان تمرینات ریکاوری در استخر محل اقامت خود دچار حادثهای شد که به مرگ مغزی او انجامید. این بازیکن ۲۶ ساله که از استعدادهای درخشان والیبال ایران محسوب میشد، پس از انتقال به بیمارستانی در دوحه، تحت مراقبتهای ویژه قرار گرفت اما تلاش پزشکان برای بازگرداندن عملکرد مغزیاش بینتیجه ماند. خبر مرگ مغزی او ابتدا از سوی همتیمیها و سپس توسط فدراسیون والیبال تأیید شد.
در روزهای ابتدایی، روایتهای مختلفی درباره علت حادثه منتشر شد؛ برخی از برقگرفتگی در استخر گفتند، برخی دیگر از برخورد سر با دیواره استخر. اما بررسیهای نهایی کمیسیون پزشکی نشان داد که صابر کاظمی از همان ساعات اولیه دچار ایست قلبی و مرگ مغزی شده بود و هیچکدام از سناریوهای مطرحشده صحت نداشتند. این تناقضها، فضای رسانهای را پر از گمانهزنی کرد و حتی برخی مسئولان خواستار شفافسازی بیشتر از سوی طرف قطری شدند.
با گذشت چند روز از حادثه، فضای بیمارستان محل بستری صابر در قطر بهطور غیرمنتظرهای امنیتی شد. این موضوع باعث شد برخی رسانهها و نمایندگان مجلس ایران نسبت به نحوه اطلاعرسانی و مدیریت پرونده ابراز نگرانی کنند. خانواده صابر نیز با هماهنگی فدراسیون والیبال به قطر سفر کردند تا از نزدیک در جریان وضعیت فرزندشان قرار گیرند، اما همچنان بسیاری از جزئیات حادثه در هالهای از ابهام باقی مانده است.

شوک به والیبال ایران؛ پیامدهای انسانی و حرفهای
مرگ مغزی صابر کاظمی نهتنها یک ضایعه انسانی برای خانواده و دوستان اوست، بلکه جامعه والیبال ایران را نیز با خلأی بزرگ مواجه کرده است. این بازیکن در سالهای اخیر نقش کلیدی در موفقیتهای تیم ملی داشت و آیندهای روشن در سطح بینالمللی برایش پیشبینی میشد. حالا با غیبت ناگهانی او، تیم ملی یکی از مهرههای اصلی خود را از دست داده و باشگاه الریان نیز با شوکی جدی روبهرو شده است.
در فضای مجازی، موجی از همدردی و دعا برای سلامتی صابر به راه افتاد. بسیاری از ورزشکاران، هنرمندان و مردم عادی با انتشار پیامهایی، امید خود را به بازگشت او ابراز کردند. اما با تأیید رسمی مرگ مغزی، این امیدها به اندوهی عمیق تبدیل شد. فدراسیون والیبال نیز با صدور اطلاعیهای رسمی، ضمن ابراز تأسف، از مردم خواست صابر را در دعاهای خود فراموش نکنند.
این حادثه بار دیگر توجهها را به مسئله ایمنی ورزشکاران در خارج از کشور جلب کرده است. نبود نظارت کافی، ضعف در زیرساختهای پزشکی و عدم شفافیت در اطلاعرسانی، از جمله چالشهایی هستند که در پرونده صابر کاظمی برجسته شدهاند. حالا انتظار میرود نهادهای ورزشی ایران با جدیت بیشتری پیگیر حقوق ورزشکاران لژیونر باشند و سازوکارهای حمایتی را تقویت کنند.
در نهایت، نام صابر کاظمی بهعنوان یکی از استعدادهای درخشان والیبال ایران در حافظه ورزش کشور باقی خواهد ماند؛ جوانی که با تلاش، فروتنی و انگیزهاش الهامبخش نسل جدیدی از ورزشکاران بود، اما سرنوشت تلخ، او را زودتر از آنچه انتظار میرفت از میدان رقابت خارج کرد.

پشت پرد اتفاق رخ داده برای صابر کاظمی فاش شد
محرومیت صابر کاظمی که به دلیل عدم حضور به موقع او در تمرین تیم ملی گرفته شد مسیر زندگی او را تغییر داد.
صبح ۲۰ مرداد ۱۴۰۳، جلسهای در فدراسیون والیبال برگزار شد که حالا، شاید بتوان گفت سرنوشت یکی از بااستعدادترین بازیکنان تاریخ اخیر والیبال ایران را تغییر داد.
در آن جلسه، کمیته انضباطی تشکیل شد تا درباره بازیکنی که بدون اطلاع قبلی از حضور در تمرینات تیم ملی و اردو امتناع کرده بود تصمیم بگیرند. نام آن بازیکن صابر کاظمی بود؛ پشت خط زن جوان و پرانرژی تیم ملی که برای پیراهن تیم ملی حتی در اوج درد و مصدومیت بازی کرده بود.
صابر در جلسه حاضر شد، از بیماری پدرش گفت، از شرایط خانوادگیاش و از فشارهایی که باعث میشد او نتواند در تیم ملی حضور داشته باشد.
اما کمیته انضباطی، دفاع او را غیرموجه دانست و بر اساس آییننامه، حکم به دو سال محرومیت قطعی از تمام رقابتهای داخلی و خارجی داد. حکمی سنگین برای بازیکنی که هنوز نفس و امید در چشمانش بود.
صابر و مسیر جبران؛ خدمات اجتماعی و حمایت فرهاد قائمی
چند روز بعد، یعنی ۲۳ مرداد، جلسه تجدید نظر برگزار شد و صابر دوباره به فدراسیون رفت، این بار با فرهاد قائمی، کسی که همواره مثل یک برادر در کنارش بوده . با شرمندگی و پشیمانی از اتفاقات گذشته گفت و عذر خواست.
میلاد تقوی نیز برای هموار کردن راه این بازیکن پیشنهاد خدمات اجتماعی در مناطق محروم در ازای لغو محرومیت را ارائه داد. صابر پذیرفت و با ارائه خدمات اجتماعی در مناطق محروم استان گلستان تلاش کرد تا اتفاقات را جبران کند.
در این راه خود فرهاد قائمی در کنارش بود و تقوی از نزدیک بر همه چیز نظارت داشت. میلاد تقوی همانجا در گلستان مقابل دوربینها ایستاد و گفت: «صابر یکی از بازیکنان ارزشمند ماست. نباید زحماتش فراموش شود.» و از کمیته خواست حکم را تعلیق کند. نتیجه؟ حکم محرومیت تعلیق شد و صابر با پرداخت دو میلیارد تومان برای توسعه والیبال در گلستان، دوباره فرصت بازگشت گرفت.
اما این بازگشت، بازگشت آرامش به زندگی او نبود. تیمی در ایران نداشت، قراردادها یکی پس از دیگری لغو شدند و در نهایت با تأخیر و فشار، به تیم الریان قطر پیوست. تیمی قهرمان در آسیا، با رؤیای تازه برای بازیکنی که هنوز امید داشت دوباره پیراهن تیم ملی را بپوشد.

سقوط صابر کاظمی؛ قربانی بیتدبیری و سوءتفاهمها
تا اینکه ناگهان، در دوحه، همه چیز متوقف شد. تیتر خبر این بود؛پشتخط زن تیم ملی، صابر کاظمی به کما رفت. ابتدا گفتند برقگرفتگی، بعد گفتند سکته، بعد گفتند ضربهی مغزی. باشگاه قطری فیلمها را نداد، گفتند دوربینها خراب بوده و حالا، صابر میان مرگ و زندگی است و وجدان ما درگیر پرسشهای بیپاسخ.
رازهایی که پست این حادثه هست و شاید قرار نیست هرگز بفهمیم به کنار اما در این میان، عدهای آدرس اشتباه میدهند.
حمله به میلاد تقوی آغاز شده؛ در حالی که او نه آغازکننده این تراژدی بود، نه بیتفاوت نسبت به آن.
تقوی در روزی که گزارش غیبت صابر از سوی سرمربی وقت تیم ملی ثبت شد، تنها وظیفهاش را انجام داد.
قانون میگفت غیبت بدون اطلاع یعنی محرومیت و او طبق قانون عمل کرد. اما همانطور که بعدها نشان داد، تصمیمش بر پایه عقلانیت و عدالت بود، نه لجاجت. او همان کسی بود که بعدتر، با درک شرایط انسانی بازیکنش، برای تعلیق حکم تلاش کرد و راه بازگشت را باز گذاشت.
در مقابل، سؤال اصلی هنوز بیپاسخ مانده است؛ چطور ممکن است علت عدم حضور در تیم ملی بازیکنی که طبق شنیدهها اعلام کرده بود پدرش بیمار است، در گزارش رسمی به عنوان «غیبت بدون اطلاع» ثبت شود؟
چطور ممکن است سرمربی وقت تیم ملی، بدون در نظر گرفتن تمام جوانب، چنین گزارشی را امضا کند و مسیر حرفهای بازیکنش را بسوزاند؟
و چرا همان افرادی که در آن زمان سکوت کردند، امروز در شبکههای اجتماعی از «دلسوزی» و «همدردی» حرف میزنند؟
گزارشهای غیررسمی از درون اردوها میگویند صابر طی تماسهایی اطلاع داده بود که نمیتواند در تیم ملی حاضر شود. اما آن تماس در هیچ صورتجلسهای ثبت نشد. نتیجه؟ سوءتفاهمی که به فاجعه بدل شد.
میلاد تقوی را نباید در جایگاه متهم نشاند. او رئیس فدراسیونی بود که قانون را اجرا کرد و سپس برای بازگرداندن عدالت جنگید. امروز، حمله به او یعنی تکرار همان اشتباههایی که والیبال ما را زخمی کرده است.احساسات زودگذر به جای انصاف و فریاد بر سر قانون به جای نقد بیتدبیریها.
صابر کاظمی قربانی بیتدبیریها شد؛ قربانی تصمیمهایی که پشت درهای بسته گرفته شد و امروز کسی مسئولیتش را نمیپذیرد. همانهایی که روزی امضایشان آغاز محرومیت بود، حالا در حاشیهی امن، پیام ترحم منتشر میکنند و احتمالا در وقتی مناسب انگشت اتهام به سمت میلاد تقوی خواهند گرفت.
والیبال ایران اگر میخواهد از این تکرارهای تلخ نجات یابد، باید شهامت نگاه در آینه را پیدا کند. باید بپرسد، در روزی که صابر سقوط کرد، چه کسانی نردبان را از زیر پایش کشیدند؟
صابر سقوط نکرد، او را پایین انداختند.