بلایی که سرمایه گذاران بی اطلاع سر بازیگری می آورند
فرمول استفاده از محبوبیت بازیگران در سینما و حتی تئاتر به امروز و دیروز و تنها کشور ما بر نمیگردد از پیش از انقلاب از سینمای ایران و در کمپانیهای مختلف دنیا شاهد این نکته بودهایم که چهرههای محبوب موسیقی و حتی ورزشی با علاقه شخصی و یا با اصرار بیزینسی افراد سودجو در این عرصه وارد دنیای سینما میشوند جلوی دوربینها میروند و....

آیا تمام افرادی که از دنیای موسیقی یا سیاست و یا حتی ورزش به عرصه سینما به خصوص بازیگری ورود میکنند در این حوزه موفق هستند؟
پرداختن به این موضوع در صنعت سینما از دو بعد امکانپذیر است؛
اول اینکه باید گفت در دنیای بیزینس ریسکپذیری شرط حیات است و طبیعتا افرادی در این دنیا موفق میشوند که بتوانند راهکارهای متفاوتی را نسبت به دیگران امتحان کنند و در این تفاوت است که هنر اشکال دیگرش را رو میکند و طبیعتا بیزینس بوی موفقیت به خود میگیرد.
دستمزدهای میلیاردی پژمان جمشیدی امروز ثمره ریسکپذیری سروش صحت، پیمان قاسم خانی و... است که با تلاش، استعداد، توانمندی و نرنجیدنهای بسیار جمشیدی حاصل شد اگر او یک روز مهمان ناخوانده این عرصه بود امروز بسیاری از کارگردانان و تهیهکنندگان در نوبت استفاده از او هستند و بسیاری از بازیگران که به حضور او در سینما و دنیای بازیگری منتقد بودند آرزو دارند امروز پارتنر او باشند و این یعنی گاهی این ریسک جواب میدهد و کار به آنجا میرسد که پژمان جمشیدی برای سیمرغهای جشنواره و جوایزی مانند تندیس حافظ دورخیزی حرفهای و آرتیستی دارد. بیتردید پژمان جمشیدی امروز یکی از بهترینهای عرصه سینما است چه در بحث بازگشت سرمایه و چه در بحث ژانر کمدی که اتفاقا او وزنهای قابل تامل به شمار میرود.
آیا این در مورد دیگر فوتبالیستها یا ورزشکاران یا حتی سینماگران هم صدق میکند؟ اپیدمی استفاده از خوانندگانی که انصافا برخی از آنها در ادای دیالوگهای روزمره شان نیز دچار خلل هستند آیا یک انتخاب صحیح است؟
نکته جالب اینکه استفاده از خوانندهها در آثار سینمایی با هدف ساخت کلیپهای موسیقیایی از آن خواننده نه تنها به او و جایگاه هنریاش در عرصه موسیقی کمک نمیکند بلکه باعث لغزش تفکر طرفداران او در دنیای تخصصیاش نیز میشود.
وقتی که خوانندهای بدون اطلاع از کوچکترین نکات در دنیای بازیگری از حس و ادای صحیح جملات و دیالوگها گرفته تا تکنیک و غیره جلوی دوربین کارگردانی که تنها به برداشت پلانها آن هم با سرعت نور میرود محصولش این است که او در مقابل معمولیترین بازیگران آن اثر حضوری اشتباه، گل درشت، آزاردهنده و در نهایت نابود ساز دارد که این نابودی نه تنها یقه خودش را در دنیای حرفهای خودش میگیرد که صدمه بسیاری نیز بر جان اثر درحال نمایش است و این اتفاق نامبارک تنها از دست بیزینسمن هایی بر میاید که دنیای بازیگری را به دکان و بازاری شبیه میدانند که فقط کافی است محصولات در ویترین زرق و برق مشتری گول بزن داشته باشد و کیفیت هرگز دغدغه چندم این افراد هم نیست.
ورود سرمایهگذاران بیاطلاع از دنیای هنر و تنها مطلع از شیوههای درآمدزایی به هر طریق به دنیای سینما و عالم هنر کار را به جایی رسانده است که امروز سینما مسیری متفاوت با همیشه را میپیماید و این اتفاق چوب دو سر طلایی میشود که نه هنرمند از آن سودی میبرد مگر مادی و نه مخاطب به آن نمره قبولی میدهد. و در این میان هستند بازیگرانی که با سواد و مطلع در انتظار پیشنهاد نقشهای حتی کوچک روزگار سپری میکنند و طبیعتا با نگاه سرمایهگذاران جایگاهی ندارند.
ارسال نظر