|
کدخبر: 249178

یادم نمی‌آید برادرم را چطور کشتم!

مأموران پلیس تهران سال گذشته از قتل پسر جوانی در خانه‌اش مطلع شدند و خود را به محل حادثه رساندند. سرنخ‌های اولیه نشان می‌داد پسر جوان که کیارش نام داشت بر اثر خفگی جان باخته است.

مرد جوانی برادر خود را که با او هم‌خانه بود، به قتل رساند و فرار کرد، اما در نهایت بازداشت شد و به قتل اعتراف کرد.

مأموران پلیس تهران سال گذشته از قتل پسر جوانی در خانه‌اش مطلع شدند و خود را به محل حادثه رساندند. سرنخ‌های اولیه نشان می‌داد پسر جوان که کیارش نام داشت بر اثر خفگی جان باخته است.

بعد از انتقال جسد به پزشکی قانونی، شاهد حادثه که از ساکنان همان ساختمان بود، به مأموران گفت: کیارش همراه برادرش به نام کیان در این خانه زندگی می‌کرد. قبلا چند دفعه صدای درگیری آن‌ها را شنیده بودم، اما فکر می‌کردم مشکل آن‌ها خانوادگی است و نباید دخالت کرد. روز گذشته با کیارش کار داشتم به همین دلیل مقابل خانه‌اش رفتم، اما هرچه در زدم کسی باز نکرد. فکر کردم احتمالا بیرون رفته و باید منتظرش بمانم.

او ادامه داد: شماره موبایل او و برادرش را نداشتم که بتوانم تماس بگیرم. یک روز گذشت و باز دیدم از دو برادر خبری نیست. با مادر آن‌ها که در جای دیگری زندگی می‌کرد تماس گرفتم، اما او هم بی‌خبر بود. به همین دلیل پلیس را باخبر کردم. مأموران وقتی آمدند، قفل در را شکستند و دیدند جسد کیارش کف اتاق افتاده است.

مأموران در ادامه تحقیقات به برادر کیارش مظنون شدند، زیرا او بعد از مرگ برادرش به طرز مرموزی ناپدید شده بود؛ بنابراین دستگیری کیان در دستور کار قرار گرفت. چند روز بعد کیان بازداشت شد، اما در بازجویی‌ها قتل را انکار کرد و با حرف‌های ضدونقیض سعی داشت پلیس را فریب بدهد.

این متهم در نهایت در روند بازجویی به کشتن برادرش اعتراف کرد و گفت آن‌قدر از دست برادرش عصبانی شد که نتوانست خودش را کنترل کند و دست به قتل زد.

متهم درباره انگیزه قتل برادرش گفت: من آن‌قدر عصبی بودم که کنترل خودم را از دست دادم و دیگر نتوانستم کاری بکنم و برادرم را کشتم. من حتی لحظه قتل برادرم را به یاد ندارم. وقتی به خودم آمدم که او را کشته بودم. می‌دانستم دیر یا زود بازداشت می‌شوم، اما نمی‌دانستم باید جواب مادرم را چه بدهم و همین مسئله من را خیلی اذیت می‌کرد، به همین دلیل فرار کردم، اما اشتباه کردم. اینکه من و برادرم هم‌خانه شویم از اول اشتباه بود، چون هر دو نفر ما عصبی بودیم.

متهم بعد از بازسازی صحنه جرم راهی زندان شد. تحقیقات قضائی در حال انجام بود که مادر مقتول به دادسرا رفت و گفت شکایتی از پسرش بابت قتل ندارد و گذشت می‌کند.

به‌این‌ترتیب پرونده با صدور کیفرخواست فقط از جنبه عمومی جرم به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و بعد از تعیین شعبه در نوبت رسیدگی روی میز هئیت قضائی شعبه پنجم دادگاه قرار گرفت.

در جلسه رسیدگی به این پرونده کیفرخواست علیه متهم خوانده شد و سپس مادر مقتول در جایگاه قرار گرفت و درحالی‌که به‌شدت اشک می‌ریخت گفت: سال‌ها قبل پسرانم تصمیم گرفتند جدا از من زندگی کنند. مخالفتی نکردم تا آن‌ها راحت باشند، اما هرگز فکر نمی‌کردم روزی اینجا باشم و برای قتل پسرم درخواستی داشته باشم. روز‌های سختی گذرانده‌ام. من داغ فرزند دیده‌ام. داغ فرزند بسیار سنگین است، اما سنگین‌تر اینکه یک پسرم پسر دیگرم را کشته است و من درد و غم ازدست‌دادن یک پسر و گناهکاری پسر دیگرم را با هم تحمل می‌کنم. یک پسر از دست داده‌ام، ولی نمی‌خواهم داغدار دیگری باشم. به همین خاطر اعلام گذشت می‌کنم.

در ادامه متهم در جایگاه ایستاد و با قبول اتهامش به قضات دادگاه گفت: من و کیارش هر دو ناراحتی اعصاب و روان داشتیم و تحت نظر پزشک دارو مصرف می‌کردیم. پدرم چند سال پیش فوت کرد به همین خاطر مجبور بودیم مخارج زندگی را تأمین کنیم. دنبال شغل مناسبی می‌گشتیم تا اینکه کاری پیدا کردیم، اما ساعت کار طولانی بود و شب‌ها دیر به خانه برمی‌گشتیم. این شد که تصمیم گرفتیم خانه‌ای مستقل اجاره کنیم که به محل کار نزدیک باشد.

متهم گفت: من و کیارش هم‌اتاق شدیم و شب‌ها بعد از اتمام کار به خانه می‌آمدیم و استراحت می‌کردیم. در این مدت به‌خاطر موضوعی با هم اختلاف پیدا کردیم و چند بار با هم درگیری لفظی پیدا کردیم. شب حادثه بعد از خوردن شام بود که دوباره با هم بحث‌مان شد. کیارش یکباره شروع به توهین کرد و با حرف‌هایش مرا تحریک کرد که به او حمله کنم. خیلی خودم را کنترل کردم تا اینکه او پتویش را پهن کرد و خوابید. من از عصبانیت بیدار بودم و خوابم نمی‌برد. مدام حرف‌های کیارش را در ذهنم مرور می‌کردم. از تکرار حرف‌ها و توهین‌های او کینه به دل گرفتم و در یک لحظه دستانم را دور گردنش انداختم و او را خفه کردم. ناگهان به خودم آمدم که فهمیدم کیارش را کشته‌ام. همان موقع از ترس فرار کردم و چند روز بعد دستگیر شدم.

متهم ادامه داد: باور کنید از حادثه‌ای که اتفاق افتاده است پشیمان هستم و همچنان عذاب وجدان دارم. مادرم اعلام گذشت کرده است و حالا از دادگاه تقاضا دارم در مجازاتم تخفیف قائل شود تا هرچه زودتر پیش مادرم برگردم و این روز‌ها را برایش جبران کنم. امیدوارم مادرم قبول کند که من پیش او برگردم. در ادامه وکیل‌مدافع متهم در جایگاه قرار گرفت و دفاعیات خودش را مطرح کرد. در پایان هیئت قضات برای تصمیم‌گیری وارد شور شدند.

منبع: صدآنلاین

ارسال نظر