|
کدخبر: 284620

اقتصاد آزاد یا دولتی؛ مسئله این است

انسان‌ها در زندگی، نیازهایی دارند که برای رفع هرکدام از آن‌ها، راهی برایشان وجود دارد. برای مثال زمانی که گرسنه‌ایم به فروشگاهی رفته و برای خود مواد غذایی تهیه می‌کنیم. این فروشگاه نیز مواد غذایی‌اش را از تولیدی‌هایی مثل کارخانه‌ها تأمین می‌کند.

اقتصاد اقتصاد آزاد یا دولتی؛ مسئله این است

حال باید از خود بپرسیم چه سیستمی این تولیدی‌ها را هدایت می‌کند و محصولات چگونه تولید می‌شوند؟ چه فاکتورهایی برای تولید یک محصول باکیفیت وجود دارد؟

 با توجه به  محدود بودن منابع برای تولید محصول، به سیستم‌هایی برای نظارت بر تولیدی‌ها نیاز داریم تا به‌درستی بتوانیم از منابع استفاده کنیم.

همچنین با توجه به  میزان حضور دولت در سیستم‌ها، می‌توانیم آنها را از یکدیگر تفکیک کنیم. برای بررسی شاخصه‌های اقتصاد آزاد و اقتصاد دستوری باید مفاهیم عرضه و تقاضا را درک کرده و سپس به بررسی دو سیستم اقتصاد دستوری و اقتصاد بازار آزاد بپردازیم.

اهمیت قانون عرضه و تقاضا در بازار آزاد

به مقدار محصول یا خدمتی که تولیدکننده با قیمتی مشخص، تمایل به تامین آن دارد، عرضه می‌گویند و به مقدار محصول یا خدماتی که خریداران با قیمتی مشخص، مایل به خرید آن هستند، تقاضا گفته می‌شود. همان‌طور که می‌دانید، وقتی تقاضای کالا یا خدماتی از میزان عرضه آن بیشتر باشد، قیمت‌ها هم بالاتر خواهد بود و هر چه عرضه کالا یا خدماتی بیشتر از تقاضای آن باشد، قیمت‌ها پایین‌تر خواهد بود. به این مفهوم، قانون عرضه و تقاضا گفته می‌شود که در بازار آزاد، بسیار اهمیت دارد. می‌توان گفت در بازار آزاد، تمام آنچه تولید می‌شود، بر اساس همین قانون و در ادامه آن، سود سرمایه‌داران و تولیدی‌ها است.

درحقیقت این خریداران هستند که تصمیم می‌گیرند چه کالایی را انتخاب و خریداری کنند. در مقابل آن، تولیدی‌ها نیاز دارند تا بهترین امکانات را با پایین‌ترین قیمت، در اختیار خریداران قرار بدهند. اگر یک تولیدی، خریداران زیادی داشته باشد، آن تولیدی بیشتر سود می‌کند؛ درنتیجه، می‌تواند محصولات بیشتری تولید کند و عرضه و تقاضا شکل می‌گیرد. شرکت و یا تولیدی‌هایی که مردم از آنها استقبال نکنند، به‌مرور از بین می‌روند. این موضوع در تمام بازارها و برای تمام محصولات، مانند ماشین و حتی کفش هم صدق می‌کند.

همچنین به علت محدودیتی که در منابع وجود دارد، باید آنها صرف بیشترین تقاضا از سمت مردم شوند و به‌صورت بهینه مورداستفاده قرار گیرند. زمانی که شرکتی محصولی را تولید می‌کند اما مورد استقبال قرار نمی‌گیرد، شرکت دیگری سعی می‌کند مشابه همان محصول را باکیفیتی بهتر، بادقت بیشتر و البته ارزان‌تر تولید کند. اگر برای کالایی هیچ تقاضایی نباشد، برای تولید آن هم هیچ منابعی هدر داده نخواهد شد. در چنین اقتصادی، دولت کاملا بر روی سیستم اقتصادی دخالت دارد و حضورش دائمی است. به چنین حالتی که دولت بر اقتصاد کنترل دارد، «اقتصاد دستوری» هم گفته می‌شود. در اقتصاد برنامه‌ریزی‌شده یا دستوری، رقابتی وجود ندارد زیرا این دولت است که همه چیز را تعیین می‌کند. در این اقتصاد، برنامه‌ریزی‌های اصلی اقتصادی بر عهده دولت است که ابزارهای لازم تولید یا نظارت بر تولید را در سطح جامعه در اختیار دارد. مالکیت خصوصی زمین، کار و سرمایه وجود ندارد و یا به‌شدت محدود، برای استفاده در جهت حمایت از برنامه‌های اقتصادی دولت مرکزی است. می‌توان گفت که اقتصادهای برنامه‌ریزی‌شده، قادر به شناسایی نیازهای مصرف‌کننده، کمبود و مازاد در بازار نیستند و همه چیز را دولت تعیین می‌کند.

در اقتصاد برنامه‌ریزی‌شده، دولت فاکتورهای تولید را کنترل می‌کند. این سیستم، دارای نظم و برنامه‌های از پیش تعیین شده برای تحقق اهدافش است. شاید این‌طور به نظر برسد که این دقیقاً همان کمونیسم و یا سوسیالیسم است اما این‌طور نیست. در واقع هیچ کشوری کاملا کمونیسم نیست زیرا کمونیسم واقعی جامعه‌ای است که در آن طبقات مختلف افراد وجود ندارد. طبقات مختلف یعنی نظم اجتماعی که همه در آن صاحب فاکتورهای تولید هستند و خروجی، به‌طور مساوی بین همه توزیع می‌شود، مانند چین، کوبا و شوروی سابق.کشورهای زیادی هم هستند که سوسیالیسم هستند. در واقع سوسیالیسم، هم مالکیت عمومی دارد و هم مالکیت خصوصی و هدف نهایی آن، رسیدن به اهداف جمعی و ایجاد دسترسی رایگان و آسان به مواردی مانند آموزش و مراقبت‌های پزشکی است. این توضیحات را گفتیم که بگوییم، در کمونیسم و سوسیالیسم، برنامه‌ریزی اقتصادی وجود دارد و دولت با قانون‌هایی که وضع می‌کند، به تولیدی‌ها کمک می‌کند تا بدانند چه چیزی را، چگونه تولید کنند و چه کسی آن را دریافت کند.

سیستمهای اقتصاد بازار آزاد

در طرف دیگر این سیستم، اقتصاد با بازار آزاد را داریم. در این سیستم که به آن اقتصاد سرمایه‌داری هم می‌گویند، این افراد هستند که صاحب تولیدی‌ها هستند و دولت هیچ نقشی در اداره آنها ندارد و سود تمام معاملات به افرادی که آن را اداره می‌کنند، برمی‌گردد و دولت دخالتی در هیچ یک از این امور ندارد. همچنین در اقتصاد بازار آزاد، تولیدی‌ها و شرکت‌ها، محصولات را صرفا برای خوبی و خدمت به مردم تولید نمی‌کنند بلکه برای سود خوشان، دست به تولید می‌زنند و خریداران در این سیستم، نقش تعیین‌کننده‌ای دارند.

ویژگیهای مثبت سیستمهای اقتصاد بازار آزاد

از ویژگی‌های مثبت بازار آزاد، می‌توانیم آزادی در انتخاب محصول، قیمت‌گذاری، مالکیت شخصی، رقابت و محدودیت دولت را نام ببریم. همچنین سرمایه‌دارانی که حالا تبدیل به تولیدکننده‌ها شده‌اند می‌توانند به تقاضای خریداران توجه کنند و مواردی مانند درآمد و سلیقه آنها را در تولید کالاها در نظر بگیرند.

دست نامرئی در تولید

جامعه و همین‌طور سلیقه مردم از گذشته تابه‌حال بسیار تغییر کرده و این تغییر همچنان ادامه دارد. با توجه به  این موضوع، بازار باید هم‌جهت با این تغییرات پیش برود. تولیدی‌ها باید کالاهایی را طراحی و تولید کنند که در جهان امروزی، هم سو باسلیقه، خواست و نیاز مردم باشد، همچنین اهمیت بازارها نباید دست‌کم گرفته شود.

به نظر شما اگر دولت مسئول تصمیم‌گیری در مورد کالایی مانند ماشین یا موبایل و تولید آنها بود، می‌توانست پاسخگوی تغییر سلیقه و نیاز مردم باشد؟ یا اگر انحصار دولتی برای تولید انواع ماشین‌ها وجود داشت، ماشین‌های باکیفیت تولید می‌شدند؟ پس نباید به بازار و کارکرد آن بی‌توجه بود. در این جا می‌فهمیم که هدف دست نامرئی بازار آزاد، رسیدگی مشاغل و صاحبان کسب‌وکارها، به نیازهای مردم، در راه رسیدن به سود است. یعنی در قبال ارائه خدمات، به سود دلخواه خود می‌رسند. دست نامرئی اصطلاحی است برای بیان اینکه اگر افراد آزادی داشته باشند تا به اهداف خود برسند، این نفع شخصی باعث نفع جمعی و در نهایت، ثروتمندتر شدن جامعه خواهد شد.

 در اقتصاد آزاد، بین تولیدی‌ها رقابت وجود دارد و این باعث می‌شود که هرکدام به فکر تولید کالایی باکیفیت‌تر و مفیدتر باشند. همچنین در این بازار، بهای کالا و خدمات بر اساس عرضه و تقاضا تعیین می‌شود اما در اقتصاد دستوری نه‌تنها دولت تعیین قیمت‌ها و کنترل و نظارت بر فرآیند تولید را بر عهده دارد، بلکه حتی در مواردی به محدودکردن یا به‌طورکلی، منع رقابت در بخش خصوصی نیز اقدام می‌کند. در یک اقتصاد کاملا دستوری، رقابت به‌طورکلی وجود ندارد چرا که اقتصاد و تجارت در انحصار و کنترل دولت مرکزی است.

مسئولیت دولت در اقتصاد آزاد

تا به اینجا، از محاسن بازار آزاد گفتیم اما این به معنای کم‌اهمیت بودن دولت نیست. اقتصادها همچنان به دولت نیاز داریم زیرا کارهایی وجود دارد که از عهده بازار آزاد خارج است. اول، حفظ حاکمیت قانون است. ما به قوانین پلیس و دادگاه‌ها نیاز داریم تا نظم را برقرار و حفظ کنند. دوم، تامین خدمات عمومی مانند راه‌ها، تسهیلات و امنیت توسط دولت است و سوم مربوط به زمانی است که مشاغل در ارائه خدمات اشتباه، کم‌کاری یا بی‌توجهی می‌کنند؛ در این مواقع دولت باید مداخله کند. برای مثال، اگر در بازار آزاد، ماشینی تولید می‌شود، باید میزان آلودگی و ایمنی آن دارای سطح استاندارد باشد، در غیر این صورت، دولت باید این استانداردها را بررسی کند و همچنین قوانینی برای میزان مجاز تولید آلودگی کارخانه‌ها و البته رفتارشان با کارگرها وجود داشته باشد.مسئله مهم این است که در جوامع امروزی، اقتصادهای مدرن، نه کاملا آزادند و نه دستوری. در تمام آنها دولت کم‌وبیش حضور دارد. برای مثال در کشور کره شمالی دولت کاملا بر روی تولیدات تسلط دارد و این کشور دارای اقتصاد دستوری است.

 در مقابل آن کشوری مثل نیوزیلند است که دارای مالکیت خصوصی است و مالیات و قوانین کمی دارد. دراین‌بین، کشورهای دیگر وجود دارند که دارای اقتصاد ترکیبی و یا مختلط هستند.

نحوه کار اقتصاد مدرن

بازار محصول جایی است که کالا و خدمات در آن خریدوفروش می‌شود. تولیدی‌ها در این بازارها، محصولات خود را به مردم می‌فروشند. مردم باید برای تهیه این کالاها و خدمات هزینه بپردازند و از طریق فروش منابع موردنیاز تولیدی‌ها در بازار منابع، پول به‌دست می‌آورند.

 جریان مدور اقتصاد

 تولیدی‌ها با فروش محصولات خود، پول کافی برای خرید منابع به‌دست می‌آورند و مردم با پولی که در ازای فروش منابع به تولیدی‌ها به‌دست آورده‌اند، از بازار محصول، کالای موردنظر خود را تهیه می‌کنند. به این اتفاق «جریان مدور اقتصاد» می‌گویند.

 دولت و جریان مدور

 همچنین دولت در جامعه وظایفی دارد که برای انجام آنها لازم است محصولات و منابع خریداری کند و خدمات ارائه دهد. به‌عنوان‌مثال دولت برای جاده‌ها، پل‌ها، معلمان و آتش‌نشان‌ها، هزینه پرداخت می‌کند. برای ارائه این خدمات، به کالاها و منابعی نیاز دارد که باید آنها را تهیه کند مانند انواع تجهیزات و استخدام کارمندها. حال این سوال پیش می‌آید که دولت چگونه این هزینه‌ها را پرداخت می‌کند؟ بخشی از این درآمد را دولت، از طریق مالیاتی که از مردم و تولیدی می‌گیرد تأمین می‌کند.  بخش دیگر این درآمد را از راه‌های دیگری که برای تأمین مالی وجود دارد، تأمین می‌کند. به‌طورکلی، این جریان مدور بین تولیدی‌ها، مردم و دولت است که اگر به آن، مبادله جهانی را هم اضافه کنیم، پیچیده و گسترده‌تر می‌شود.

 اقتصاد مختلط، نتیجه تغییر جوامع

 باید بدانیم که اقتصادها تغییر می‌کنند، به‌طوری‌که ممکن است بعضی کشورها به سمت اقتصاد برنامه‌ریزی‌شده بروند و بعضی دیگر به اقتصاد بازار آزاد روی بیاورند. به‌عنوان‌مثال، کشور چین به سمت بازار آزاد رفته است و دولت کنترل کمتری بر تولیدات دارد و در مقابل کشوری مانند کانادا، عناصر بیشتری از یک اقتصاد برنامه‌ریزی‌شده در تولیدی‌هایش دیده می‌شود. هرکدام از این کشورها از اقتصاد خود می‌گویند؛ اما در آخر میزان تسلط دولت بر تولیدات، بستگی به نظر شخصی افراد دارد.  امروزه بیشتر کشورها دارای اقتصاد مختلط هستند یعنی بخشی از تولیدات در بازار آزاد و بخشی دیگر به کمک نظارت دولت تولید می‌شوند اما همان‌طور که پیش‌تر گفتیم دولت همیشه می‌تواند تأثیرگذار

 باشد.  هر کشوری باید با توجه به  تغییراتی که در جامعه به وجود می‌آید و با درنظرگرفتن نیازهای مردم، سیستم مناسب را انتخاب کرده و بر اساس همان تولیدش را اداره کند.

سخن پایانی

براساس مطالب یاد شده در مورد دو سیستم اقتصاد برنامه‌ریزی‌شده و اقتصاد آزاد و ویژگی‌های آنها گفتیم و متوجه شدیم که هر دو می‌توانند کمک‌کننده و مفید باشند. دولت در هر دو، نقش دارد اما در اقتصاد برنامه‌ریزی‌شده، این نقش بسیار پررنگ است و تاثیر مستقیم دارد. برای آن‌که افراد جامعه بتوانند به نیازهایشان پاسخ بدهند باید تولیدی‌ها و ارائه‌دهندگان خدمات، کارشان را درست انجام بدهند و برای رونق بیشتر تلاش کنند.  همچنین گفتیم که بیشتر کشورها جایی بین اقتصاد دستوری و اقتصاد بازار آزاد هستند، به این دلیل که اقتصاد مختلط در جریان دوار کالاها، پول و منابع، عملکرد بهتری دارد. پس باید این دو شاخه، مزایا و حدومرزهای سیستم اقتصاد، بررسی شوند و راه‌حل‌هایی پیدا کرد که کار را برای مردم و رفع نیازهای جامعه آسان‌تر کند و به پیشرفت اقتصاد و تولیدات و سوددهی بیشتر کمک کند.

ارسال نظر