|
کدخبر: 254781

شمارش معکوس و انفجار خاموش اقتصاد

پدرام باقرنژاد - روزنامه نگار

صفحات تاریخ رخدادهایی را در خود نگهداری می‌کنند که حاصل اندیشه‌های درست و غلط، صحیح و ناصحیح و صواب و ناصواب حاکمان و تاریخ‌سازانی است که چنین می‌اندیشیده‌اند که می‌دانند چه می‌کنند. آن‌ها جملگی تصور می‌کردند علامه دهر و بدون خطا هستند و قطعاً راهی صحیح را می‌پیمایند. همچون ساربانی که مسئولیت رساندن کاروان و مسافرانی را به مقصدی معلوم به عهده می‌گیرد.

پدرام-باقرنژاد-روزنامه-نگار

ساربانی که موظف است به‌عنوان بلد راه درزمانی معلوم، در مسیری امن و کوتاه، با حداقل مخاطرات و مشکلات و مصائب رهروان خود را در صحت و سلامت و با حداقل مخاطره و با کم‌هزینه‌ترین روش به مقصد برساند. اما غالبا سال‌ها، دهه‌ها و گاهی قرن‌ها از رخدادهای تاریخی می‌گذرد و سپس امکان قضاوتی عادلانه در خصوص عملکرد واقعی تاریخ سازان فراهم می‌آید. خادمین و خائنین به تاریخ و بشریت، هر دو صفحاتی از تاریخ را به خود اختصاص داده‌اند. آن‌ها که جنگ و قحطی و بدبختی و گرسنگی را برای ملت و سرزمینشان رقم زدند و یا آن‌ها که آرامش و آسایش و آزادی و امنیت و بی‌نیازی را به مردمانشان هدیه داده‌اند. آن‌ها که بیابانی بی‌آب‌وعلف را شهر برتر جهان کردند و آن‌ها که سرزمین‌های حاصلخیز را چون بیابانی بی‌حاصل کردند. تاریخ را می‌خوانیم و تحلیل می‌کنیم بی‌آنکه در نظر بگیریم ما نیز صفحاتی از تاریخ گذشته آیندگان هستیم.

امروز بسیاری از سرمایه‌های کشور، جوانان و تحصیل‌کردگان، صاحبان ایده و فکر، آن‌ها که دغدغه این کشور را دارند، آن‌ها که می‌توانند منشاء اثر باشند بیکارند یا در جای خود و محل مؤثر خود قرار نگرفته‌اند یا ابزار تأثیرگذاری و کار را در اختیار ندارند. در سالی که «تولید، دانش‌بنیان و اشتغال‌زایی» شعار یعنی هدف قرارگرفته، قوانین دست‌وپا گیر و بوروکراسی آزاردهنده و موانع تولید و حرکت را ، شناسایی و حذف کنیم. بیمه و مالیات و عوارض و گمرکی و اخذ مجوزهای متعدد بی‌اثر و فشارهای مختلف را از گُرده تولیدکنندگان برداریم و حذف کنیم. بگذاریم اقتصاد مجدداً نفس بکشد و خود را ترمیم و احیاء کند. صنعت تنفس کند، کارآفرین انگیزه حضور مجدد و فعالیت مجدد پیدا کند. جرات کند، حوصله کند و بیاید و چرخ اقتصاد را به حرکت درآورد. قوانین ناعادلانه دشمن تولید و اشتغال‌زایی هستند و مغایر شعار و هدف سال، باید این قوانین حذف شود. وقتی شعار باارزشی هدف چشم‌انداز سال می‌شود باید موانع دستیابی به آن را حذف کنیم و شاهراه‌هایی برای رسدن به مقصود فراهم کرده باشیم.تحقق شعار امکانات می‌خواهد.

آیا روزی را می‌بینیم که همه ملت ما از زندگی‌شان راضی و خوشنود باشند. از امنیت اقتصادی خانواده‌شان بهره‌مند باشند. از آینده خود و فرزندانشان مطمئن باشند و از صمیم قلب شاد و خوشحال باشند و نه‌فقط چند درصد تک‌رقمی از جامعه خواص که به رانت‌های قدرت و ثروت متصل هستند. آیا امیدی وجود دارد تا فردایی بهتر برای زندگی این ملت مظلوم و صبور رقم بخورد و حقوق آتی این ملت همچون سده‌های گذشته پایمال نشود. اگرچه عده‌ای باور دارند باید گریست به حال خویش و به حال ملتی که برای «هیچ»، سال‌هایی باارزش و بدون بازگشت از زندگی خود را با رنج و نارضایتی و سختی گذراند. سال‌هایی که برای «هیچ» بر «هیچ» گذشت. بدون دستاوردهای ارزشمند و هم سنگ با هزینه‌های تحمیل‌شده بر کشور و ملت. کاش دانش و خرد یار می‌شد و از رفتارهای پرخطر دوری می‌شد. کاش از خرد جمعی نخبگان و اندیشمندان جهت پیشگیری بجای درمان بهره‌گیری می‌شد. کاش سعی می‌شد قبل از هر عملی به نتایج آن عمل و به هزینه‌هایش فکر می‌شد. واقعاً باید به حال ملتی خون گریست که مبتلابه چنین وضعی هستند. نان دانه‌ای شش هزار تومان. ماست سطلی پنجاه‌هزار تومان ، دو اتاق برای اجاره ماهیانه چهار میلیون تومان یعنی اگر یک خانواده چهار نفره فقط در روز در تمام وعده‌های غذایی آب خالی و چهارتا نان با ماست بخورد و دو اتاق برای زندگی اجاره کند، باید شش میلیون و دویست و چهل‌وچهار هزار تومان داشته باشد. تازه پول آب و برق و گاز و تلفن و حمل‌ونقل و لباس و کفش و مدرسه و هزار خرج ناگزیر و هزار درد بی‌درمان دیگر را ، اگر در نظر نگیریم. اگر برای دندان پوسیده ناچار نباشی به دندان‌پزشک مراجعه کنی، اگر بیمار نشوی و به دکتر و دارو و بیمارستان نیاز پیدا نکنی. اگر همسرت و فرزندانت نیاز به چیزی که نیازی طبیعی است پیدا نکنند و آن را مطرح نکند که باعث سرافکندگی و شرمساری شود. چرا در سرزمینی بااین‌همه ثروت و فرصت و نعمت و برکت و معادن و ذخایر و نفت و گاز و دریا و غیره، هشتِ این ملت باید همیشه گرو نهشان باشد چرا فقر و فساد و فحشا و این‌همه درد و رنج منجر به طلاق و اعتیاد و دزدی و هزار بزه دیگر، این‌همه افسردگی و اضطراب و پرخاشگری در جامعه دیده می‌شود. جامعه‌شناسان و روان‌شناسان پاسخ آن را به‌خوبی می‌دانند. من باور ندارم که به‌هرحال مبتلابه آنچه هستیم که رقم‌زده‌اند و فعلاً خودکرده را تدبیر نیست. من معتقدم باید دندانی که درد می‌کند را کشید. باید نقشه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی که باعث این‌همه رنجِ و عذاب ملی شده را پاره کرد و نقشه عملی و عاقلانه و عادلانه‌ای را جایگزین نقشه این ساختمان مخروبه کرد. باید ساختمان در حال خراب شدن را قبل از واژگونی کوبید و ساختمانی جدید بنا کرد که علاوه بر کلان نگری به ساختار، دوباره به همه اجزای آن نیز توجه کرد. باید نخبگان را شناسایی کرد. باید رانده‌شدگان را به همکاری دعوت کرد. باید از اهل دانش و خرد و تعقل و تفکر در تمامی رشته‌های تخصصی یاری گرفت و باید ساخت. باید از نوساخت. باید دوباره ساخت. باید این شعار شعور شود، هدف شود، همه‌گیر شود، همه اراده کنند، همه پایبند باشند، همه بگویند و از ته دل و با شور و اشتیاق بگویند، باعقل و خرد بگویند، با اعتقاد و اقتدار بگویند، بگویند دوباره می‌سازمت وطن و عمل کنند. بگویند و بسازند قبل از آنکه شاهد واژگونی کامل این ساختمان و ویرانی بیشتر وطنمان باشیم و البته تاریخ قضاوت خواهد کرد که چه کسانی و به چه میزان در این ویرانی نقش داشته‌اند. امروز شاید امید واهی ما این است که دلواپسمان بی‌عمل و شعار دهندگان بی‌اثرِ هر دو جناح سیاسی و اقتصادی نیز به خود بیایند و خود را به مردم کوچه و خیابان نزدیک کنند. کمی درد و فقر و ناامیدی عموم جامعه را ببینند و بشنوند و از خود بپرسند چه شد که چنین شد و چگونه می‌شود سنگ‌هایی که توسط هم‌اندیشان بداندیش و کژاندیش آن‌ها به چاه انداخته‌شده، توسط عاقلان از چاه درآید. شاید تنها راهش سپردن امور به عقلا و شایستگان و دلسوزان باشد. دلواپسی کافی نیست دل‌بستگی و دلسوزی لازم است. تخصص، تعقل و خرد و آینده‌نگری می‌خواهد. اراده و جدیت می‌طلبد.

امید است با یکدست شدن و هم‌جهت بودن تمامی قوای سه‌گانه کشور و حاکمیت، در این دوره ، دولت کنونی موفق شود شایستگان را شناسایی کند و بال‌وپر دهد. باید نیروهای متخصص و کارآمد را بکار دعوت کرد.باید از زنان و مردان از نیروهای جوان و میان‌سال مستعد استفاده کرد که انرژی انگیزه ، ریسک‌پذیری و دور نمای وسیع‌تری دارند. متأسفانه بسیاری از آن‌ها که می‌دانند و می‌توانند، اگر از این دیار نرفته باشند در کنجی خزیده‌اند و انزوا و انفعال را انتخاب کرده‌اند. باید دعوتشان کرد. باید تکریمشان کرد. باید قدر دانست باید شأنشان را در نظر گرفت ، باید در مکان درست قرارشان داد. تا همراهی کنند. باید چنین اندیشید و چنین کرد که شاید بازسازی شود. باید تمامی نیروهای ارزشمند و دلسوز و دغدغه‌مند را به همراهی و همدلی دعوت کرد و باید دانست که دیگر فرصت و بهانه‌ای برای اشتباهات تکراری نمانده و یادآور شد و با جدیت و به محکمی اعلام‌خطر کرد که اقتصاد ملی و اقتصاد ملت در حال انفجاری خاموش است. اقتصاد این کشور مانند بسیاری دیگر از امورش نقشه‌ای جدید برای نوسازی می‌خواهد و در شمارش معکوس قرار دارد. قبل از اینکه خیلی دیر شود کاری باید کرد. چقدر زود دیر می‌شود.

 

نویسنده: پدرام باقرنژاد

ارسال نظر