|
کدخبر: 102739

محیط زیست محیط زندگی من و توست

ناصر بزرگمهر - یادداشت مدیرمسئول

یادداشت مدیرمسئول محیط زیست محیط زندگی من و توست

آتش‌سوزی بیش از ۳۰۰ هکتار جنگل در چند روز اخیر بخش کوچکی از بی‌توجهی ما مردم به محیط زیست‌مان است؛ داستانی که تمامی ندارد. سال‌هاست که جنگل‌ها و مراتع آتش می‌گیرند، می‌سوزند و هر روز از حجم جنگل‌های کشور کاسته و تعداد درختان کمتر و ابعاد مراتع کوچک‌تر می‌شود.

ازبین رفتن محیط‌زیست بر اثر آتش‌سوزی در کنار ده‌ها اتفاق طبیعی مانند سیل و زلزله و گردباد و توفان و خاک و باد و بقیه موارد که باعث ویرانی و نابودی کوه و جنگل و دره و بیابان و رودخانه و دریا شده، در کنار موارد غیرطبیعی که ساخته و پرداخته بشر امروز است، همه و همه به یکدیگر کمک می‌کنند که شرایط محیط‌زیست ما روز به روز بد و بدتر شود.

برای اینکه بدانیم با محیط‌زیست چه کرده‌ایم، کافی است که تصاویر سی، چهل سال قبل شهرهای کشور، جنگل‌ها و مراتع را ببینیم و آن را با شرایط امروز مقایسه کنیم. جنگل‌های شمال کشور به‌عنوان مهم‌ترین جنگل ایران در معرض نابودی کامل قرار گرفته است. سال‌هاست که جنگل‌ها مورد سوءاستفاده دزدان چوب قرار می‌گیرند و از جنگلداری هم کاری برنمی‌آید و سودجویان در حال سوءاستفاده از این منبع خدادادی هستند. از طرف دیگر تبدیل جنگل‌های انبوه به ویلا با دید چند درخت، تبدیل زمین‌های برنج و چای و گندمزار به مرکز خرید و مغازه و فست‌فود و آپارتمان و برج با دید دریا، شکل دیگری از نابودی محیط‌زیست است.

در کجای جهان خط ساحلی را ارگان‌های دولتی و خصوصی با سندسازی و بی‌سند تصرف می‌کنند و روسای‌جمهوری هم در دوره انتخابات قول آزادسازی خط ساحلی را می‌دهند و بعد یک متر هم آزاد نمی‌شود و در هر دوره بخش بیشتری به تصرف ارگان و سازمانی درمی‌آید.

از آستارا تا بندر ترکمن حدود ۹۰۰ کیلومتر خط ساحلی دریای شمال در ۳ استان گیلان و مازندران و گلستان در اختیار ویلانشینان قرار گرفته است؛ ساحلی که متعلق به همه مردم ایران و نسل‌های گذشته و آینده است و براساس مقرارت شهرسازی و قوانین باید در اختیار منابع طبیعی باشد و از انحصار هر فرد و سازمانی خارج شود. اما دیگر نمی‌توان در جاده‌های شمالی، دریا را به تماشا ایستاد. حالا کدام استانداری پیدا خواهد شد که بتواند این اسب چموش قدرت و زیاده‌خواهی را رام و زین قانون را بر آنها سوار کند و حق مردم را بستاند.

از بین رفتن جنگل‌ها و مراتع یکی از دلایل مشخص وقوع سیلاب‌های فصلی در شمال و مرکز و جنوب کشور است.

رها کردن هرگونه زباله در کنار دریا و میان جنگل‌های باقیمانده و رودخانه‌های کشور و به‌تازگی در بیابان و همیشه در خیابان بخشی از فرهنگی است که در بی‌فرهنگی تعریف می‌شود.

سال‌هاست که نتوانسته‌ایم تکلیف‌مان را با جمع‌آوری زباله شهری و تفکیک آن از مبدا روشن کنیم و هنوز از این طلای کثیف بهره لازم را نبرده‌ایم.

بلایی که در خوزستان با از بین رفتن پوشش‌های گیاهی به‌وجود آمده و شرایط را برای هموطنان جنوبی ما بسیار سخت‌تر کرده و زندگی ساکنان این مناطق چند ماه از سال با گرد و غبار درهم آمیخته شده، از بی‌توجهی مردم و مسئولان می‌گوید.

مقایسه تصاویر کارون، بزرگ‌ترین رودخانه کشور در منطقه اهواز، در آغاز و پایان چهل سال گذشته نشان از عقب‌نشینی و حجم رسوبات و از بین رفتن بزرگ‌ترین منبع آبی کشور دارد.

بازی فوتبال در زاینده‌رود نشان از عمق فاجعه آبی دارد که یکی دو نسل دیگر جز نفرین بر گذشتگان، کار دیگری از دست‌شان برنخواهد آمد.

پایین رفتن ذخایر آب‌های سطحی و زیرزمینی در همه جای کشور، تنها به‌دلیل اتفاقات جوی و قرار گرفتن ایران در منطقه کم‌آب جغرافیای جهانی نیست.

از بین رفتن بزرگ‌ترین دریاچه نمک جهان و خشک شدن دریاچه ارومیه به اندازه کافی در این چند سال مورد بحث و بررسی بوده است.

آلوده شدن سواحل جنوبی کشور به نفت و گاز و از بین رفتن سواحل عسلویه و حتما مکران در آینده نه‌چندان دور، بخشی از بی‌توجهی سازمان‌های مسئول به محیط‌زیست در برابر رشد و توسعه صنعتی است.

موضوعات دیگر محیط‌زیست از قبیل حیات‌وحش و از بین رفتن غزال و گوزن تا ببر و شیر ایرانی و پرنده و چرنده از دیگر نشانه‌های این موضوع است که چیزی برای نسل‌های آینده باقی نگذاشته‌ایم.

کم‌کاری سازمان‌های حفاظتی از محیط‌زیست تا جنگلبانی و شیلات و امثالهم به‌عنوان سازمان‌های تزئینی و بی‌توجهی دولت‌ها و کمبود بودجه و نیروی انسانی و ابزار و امکانات، همه کمک کرده‌اند تا در کنار نبود آموزش پایه‌ای از طریق آموزش و پرورش از کودکی و صداوسیما و رسانه‌های دیگر، محیط‌زیست کشور هر روز بیشتر از دیروز در معرض نابودی و تهاجم زیاده‌خواهان امروزی قرار گیرند.

شهرهای بزرگ از تهران، اصفهان، شیراز، مشهد تا شهرهای کوچک که روزگاری با کوچه‌باغ‌های خود خاطره می‌ساختند با تفکر درآمدزایی دولت سازندگی به رهبری کارگزاران شهرداری‌چی از بین رفته‌اند و به‌جای درختان چنار و بلوط و گردو، برج‌های ده‌بیست طبقه در کوچه‌پس کوچه‌های‌شان متولد شدند تا با فرهنگ تراکم‌فروشی به درآمدهای پنهان آنان افزوده شود.

حفظ محیط‌زیست را نمی‌توان تنها از مسئولان خواست؟ حفظ محیط‌زیست اول برعهده مردم است؛ رها نکردن یک ته سیگار در کوچه و خیابان تا تفکیک کردن زباله در خانه، نریختن ته‌مانده غذا در بیابان تا پلاستیک در خیابان، روشن نکردن آتش در جنگل تا نچیدن یک شاخه گل در پارک‌ها، همه و همه نیاز به آموزش و تربیت دارد.

دولت‌ها نیز باید فکری برای تهیه حداقل‌ها از سطل زباله تا چند بالگرد برای خاموش کردن آتش در هزاران هکتار جنگلی که دارد می‌سوزد بکنند و به نسل آینده و حفظ محیط‌زیست به‌طور جدی فکر کنند.

 

نویسنده: ناصر بزرگمهر - مدیرمسئول

ارسال نظر