|
کدخبر: 272076 نسترن فراهانی

سخنگوی اسبق وزارت خارجه در گفت و گو با گسترش نیوز؛

می‌توان برای ۵۰۰ هزار جوان مسکن ساخت/ ایده وام خرید سربازی را به محسن رضایی دادم/ کارمندان دولتی در خودروسازی‌ها بیکار می‌چرخند

مهمان‌پرست سخنگوی اسبق وزارت خارجه گفت: ایران و آمریکا به دنبال توافق هستند و به توافق نیاز دارند. ما نمی‌خواهیم تحریم‌ها و محدودیت‌ها به اقتصاد و به مردم فشار بیاورد و طرف غربی هم دوست دارد این بحران را پشت سر بگذارد.

سیاست می‌توان برای ۵۰۰ هزار جوان مسکن ساخت/ ایده وام خرید سربازی را به محسن رضایی دادم/ کارمندان دولتی در خودروسازی‌ها بیکار می‌چرخند

سخنگوی وزارت خارجه دولت بهار و سفیر لهستان دولت روحانی بوده است، او عقیده دارد پرونده برجام بسته نشده و ایران و آمریکا تمایلی به ترک میز مذاکره ندارند. با این حال تا زمانی که آمریکا احساس کند ایران بدون توافق هم اقتصادی پویا دارد مذاکرات نتیجه ندارد. رامین مهمانپرست با سابقه ای طولانی در وزارت خارجه خبرهای جدیدی از ساز و کارهایی که به تازگی قدم ابتدایی آنها را در این زمینه برداشته‌اند، می دهد. با او در زمینه مناسبات ایران با غرب و شرق، برجام، تاثیر گروه های سیاسی در ایجاد هیجانات در بازار و... به گفتگو نشستیم که در ادامه مشروح این گفتگو را می خوانید. با گسترش نیوز همراه باشید.

شما برای انتخابات ریاست جمهوری دوره سیزدهم نامزد شدید، چقدر راهکارهای اقتصادی که برای اداره کشور داشتید در شرایط امروز اجرایی است و در جراحی اقتصادی دولت رئیسی شاهد آنها هستیم؟

جراحی اقتصادی و سیاسی قطعا باید شکل بگیرد و حتما محور اصلی این برنامه جامع باید اقدامات کلان اقتصادی باشد. تصمیمات بزرگ و شجاعانه در امر اقتصاد، تغییر ساختار اقتصادی کشور، کوچک کردن دولت و میدان دادن به بخش خصوصی از جمله مسائلی است که باید در داخل کشور آنها را دنبال کنیم. همچنین بحث توسعه روابط خارجی با محوریت دیپلماسی اقتصادی باید در اولویت قرار گیرد.

در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ یکی از کسانی بودم که بیشترین فعالیت رسانه‌ای را داشتم. تلاش کردم با طرح و برنامه اهداف خود را معرفی کنم. بدون اینکه به عنوان یک جریان سیاسی در انتخابات تاثیر بگذاریم، بحث طرح‌ها و برنامه‌های عملی را مطرح می‌کردیم. انصراف ندادم و تا پایان بودم. به نظرم جزو ۱۰ تا ۱۵ نفری بودم که به طور جدی مطرح بودیم اما در نهایت شورای نگهبان ۷ نفر را برای رقابت نهایی انتخاب کرد.

همان زمان اعلام کردم که هر فردی رئیس‌جمهوری کشور شود، طرح‌ها و برنامه‌ها را در اختیارش قرار خواهم داد. همین کار را انجام دادم و جلسه مفصلی با آقای محسن رضایی، به عنوان معاون اقتصادی دولت داشتیم. من بخشی از طرح‌ها و برنامه‌هایم را که به صورت مکتوب با ارائه عدد و رقم تدوین و قابل اجرا شده بود ارائه کردم.

این طرح در صورت اجرا حداقل با ۵۰۰ هزار میلیارد تومان تامین مالی می‌شد. در آن طرح برای ۵۰۰ هزار جوان ۵۰۰ هزار مسکن به ترتیب ۲۰۰ هزار مسکن ۴۵ متری نوساز و ۳۰۰هزار مسکن ۶۰ متری نوساز پیش‌بینی کرده بودم که منابع مالی تامین شده بود.  تمامی این تعداد مسکن بدون پیش پرداخت، با اقساط ۲۰ ساله و با بهره ۶ درصد طراحی شده بود.

 ما ۴۰ میلیون جوان در کشور داریم. بنابراین برنامه‌ای برای حل مشکل سربازی جوان‌ها نیز مطرح کردم. در آن طرح پیش‌بینی شد برای کسانی که مایل هستند سربازی خود را بخرند، با مدرک دیپلم، کاردانی، کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری رقم هایی تعیین شود. میانگین قیمت، ۶۰ میلیون تومان برای خرید خدمت بود. 

پیش‌بینی کردم، تمامی کسانی که می‌خواهند خدمت وظیفه خود را خریداری کنند وام دو ساله با بهره ۶% بگیرند که قسط آن به طور میانگین دو میلیون تومان بود و جوان‌ها می‌توانستند در صورت عدم تمایل با گذراندن یک دوره آموزشی خدمت خود را بخرند؛ مشغول کار شوند و قسط‌های خود را پرداخت کنند تا مشکل سربازی آنها حل شود. در مقابل طرح ما این بود که هر کسی مایل به انجام خدمت وظیفه باشد، میانگین دریافتی ماهیانه ۶ میلیون تومان اخذ کند و بتواند زندگی خود را اداره کند. در حقیقت به سربازی به شکل یک شغل نگاه شود.

برای ۲۰ میلیون نفر از قشر ضعیف و آسیب پذیر، خرید ماهیانه ۸۰۰ هزار تا یک میلیون کالای تولید ایران را پیش‌بینی کرده بودیم. پول دریافت نمی‌کنند اما می‌توانستند کالا بگیرند

با توجه به اینکه کشور سالانه ظرفیت پذیرش ۳۵۰ هزار نفر مشمول را دارد. در طرح پیش‌بینی کردم که اگر تا ۳۵۰ هزار نفر جذب خدمت سربازی شوند، ما حقوق خوب بدهیم و ۳۵۰ هزار نفر خرید خدمت داشته باشند یا مبالغی را به صورت اقساط پرداخت کنند و به کار آزاد مشغول شوند. یعنی سالیانه ۷۰۰ هزار نفر از جوان‌ها را از بلاتکلیفی در می آورده‌ایم.

برای ۲۰ میلیون نفر از مردمی که ممکن است، قشر ضعیف و آسیب پذیر باشند؛ خرید ماهیانه ۸۰۰ هزار تا یک میلیون کالای تولید ایران را پیش‌بینی کرده بودیم. پول دریافت نمی‌کنند اما می‌توانستند کالا بگیرند. طرح اصلی این برنامه برای مدیریت یارانه بنزین و گازوئیل بود. زیرا من عقیده دارم از حدود ۶۸ میلیارد دلار یارانه‌ای که کشور ما در سال می‌دهد و مردم در زندگی خود این رقم را احساس نمی‌کنند، بخش مهمی به بنزین و گازوئیل بر می‌گردد. تاکید داشتم که به جای اینکه یارانه‌ها را از بخش‌های دیگر حذف کنیم که ممکن روی مواد غذایی فشار مستقیمی به مردم بیاورد؛ یارانه را از سوخت مدیریت کنیم و حذف نکنیم. به همین دلیل در طرح آورده بودند که به هر فرد بالای ۱۸ سال در کشور به جای سهمیه بنزین و گازوئیل برای ماشین، سهمیه‌ای روی کارت ملی افراد بالای ۱۸ سال قائل شویم.

بر اساس این طرح یک خانواده چهار نفره می‌تواند ماهیانه سه میلیون و دویست هزار تومان کالای ایرانی بخرد. ممکن است شش ماه کالا بخرند و شش ماه بعد سهمیه خود را به دوست یا آشنایی بفروشند تا آنها کالا خریداری کند. به این ترتیب شاهد افزایش نقدینگی نخواهیم بود. بلکه چرخش نقدینگی در داخل وجود دارد و اگر کسی نخواست کالا بخرد یا از اقشار ضعیف بودند، از قبال این چرخش نقدینگی ماهیانه درآمدی دارند.

این طرح‌ها را ارائه کردم اما متاسفانه ندیدم که استفاده مفیدی بشود. اگر قرار باشد این طرح‌ها اجرا شود؛ فردی که مسلط بر تمامی مباحث اقتصادی و اجتماعی است و بحث‌هایی که همدیگر را کامل می‌کند و به هم مرتبط است، باید این طرح‌ها را اجرا کند و اراده‌ای جدی در کشور به‌ وجود بیاید. همه قوای سه گانه حمایت کنند و حتی نیروهای نظامی و امنیتی ما پشت طرح باشند. در واقع باید در بالاترین سطح تصمیم گیری کشور چنین طرحی حمایت شود تا انشاا... تغییراتی بزرگ ایجاد شود.

مهمانپرست

دولت قبل ۴۵۰ هزار میلیارد تومان کسری بودجه و ۶۵۰ هزار میلیارد تومان پروژه نیمه تمام داشت. در همین فاصله زمانی بحث همسان‌سازی حقوق بازنشستگان و افزایش ۵۷% حقوق کارگران مطرح شد که بار مالی سنگینی برای دولت بود.

_ آیا تیم اقتصادی دولت، امروز مسلط به امور اقتصادی است؟

 اقتصاد کشور ما یک اشکال اساسی دارد که ما به دلیل حجم بالای هزینه‌های دولتی یک کسری بودجه سنگین داریم. یعنی از دولت قبل ۴۵۰ هزار میلیارد تومان کسری بودجه و ۶۵۰ هزار میلیارد تومان پروژه نیمه تمام داشتیم. این باعث می‌شود هر فردی که مسئولیت به عهده می‌گیرد بخاطر انبوه مشکلات معمولا دچار روزمرگی شود و نخستین دغدغه او این خواهد بود که به چه صورتی این کسری بودجه را جبران کنم. در همین فاصله زمانی بحث رتبه‌بندی مشاغل معلمان و بحث همسان‌سازی حقوق بازنشستگان و بحث افزایش ۵۷% حقوق کارگران و بسیاری از این مباحث مطرح شد که بار مالی سنگینی دارد. دولت به ناچار برای اینکه این خواسته‌ها را پاسخ بدهد از هر راهی وارد می‌شود تا کسری بودجه خود را جبران کند.

ما می‌توانیم برای تامین مالی سه منبع داشته باشیم. منبع اول فروش نفت است. شرایط کشور در تحریم بوده و حتی اگر تحریم نبود، امکان نداشت بتوانیم درآمدی را که در بودجه سال ۱۴۰۰ از دولت قبل پیش‌بینی شده بود را محقق کنیم.

منبع دوم برای تامین مالی، افزایش مالیات‌هاست. البته افزایش فشار مالیاتی می‌تواند بسیاری را ورشکست کند یا از صحنه خارج کند. این هم تا حدی قابل انجام است.

و آخرین راه چاپ اسکناس است که به شکل‌های مختلف انجام می‌شود. حال یا نام آن را اوراق مشارکت بگذاریم یا هر نام دیگری و یا در مورد فروش اموال دولتی که تا مقطعی بودجه‌ای را فراهم می‌کند. سوال این است که بعد از اتمام اموال دولتی چه باید کرد؟!

ما باید ساختار اقتصادی کشور را تغییر بدهیم. به بودجه نگاه کنید. در سال ۱۳۹۸ در ردیف بودجه عمومی دولت با رقم ۵۲۰ هزار میلیارد تومان مواجه بودیم. بودجه شرکت‌های دولتی و بانک‌ها و بیمه‌ها یک میلیون و دویست و هفتاد هزار میلیارد تومان؛ یعنی ۲.۵ برابر بودجه عمومی دولت بود. در سال ۱۳۹۹ بودجه عمومی دولت کاهش پیدا کرده و به ۴۸۰ هزار میلیارد تومان رسید اما بودجه شرکت‌های دولتی افزایش پیدا کرده و به یک میلیون و چهارصد و هشتاد هزار میلیارد رسید. یعنی ۳ برابر بودجه عمومی دولت است.

متاسفانه دولت سابق در سال ۱۴۰۰ مشخص نیست، با چه انگیزه‌ای تمام وعده‌های قبلی و مطالبات موجود را در بودجه آوردند. از جمله بحث معلمان و بازنشستگان و افزایش حقوق کارگران و... در بودجه پیش‌بینی شد و ردیف بودجه عمومی دولت را از ۴۸۰ هزار میلیارد سال قبل به ۸۰۰ هزار میلیون رساندند. مجلس نیز این رقم را افزایش داد، به ۹۲۵ هزار میلیون رساند. اگر این رقم قابل تحقق باشد، بسیار خوب است اما وقتی نمی‌توانید تامین مالی کنند به اجبار چاپ اسکناس انجام می‌شود. افزایش نقدینگی یعنی افزایش تورم و فشاری که دوباره روی مردم است. در اسفند ۹۹ در تبلیغات ریاست جمهوری همان موقع اعلام کردم ما در بهترین حالت در سال ۱۴۰۰ حداقل ۶۰% افزایش تورم داریم و این روال ادامه یافت.

سن بازنشستگی در دنیا  ۶۳ و ۶۵ یا ۶۷ سال است. در کشور ما میانگین سن بازنشستگی ۵۱ سال است. افرادی که هنوز می‌توانند کارایی داشته باشند را بازنشسته می‌کنیم! یعنی یک حقوق بازنشستگی می‌گیرند و هم در بازار کار شغلی دارند. همچنین ۸.۵ میلیون نفر حقوق بگیر دولت‌اند

_ آیا این ضعف تیم اقتصادی رئیسی است؟

نه. این وضعیت اقتصادی و ساختار بزرگ دولت به ۴۳ سال بعد از انقلاب مربوط می‌شود. امروز ما ۴ میلیون کارمند دولت و شرکت‌های دولتی داریم و ۴.۵ میلیون بازنشسته دولت داریم. نخستین اشکال این است در همه جای دنیا تعداد بازنشستگان یک سوم شاغلین است. در ایران تعداد بازنشسته‌ها بیشتر از شاغلین است. دلیل چیست؟ سن بازنشستگی در دنیا روی ۶۳ و ۶۵ یا ۶۷ سال است و بستگی به کشور دارد. بازنشستگی در مورد جنسیت متفاوت است. در کشور ما میانگین سن بازنشستگی ۵۱ سال است.  این نخستین اشکال است. افرادی که هنوز می‌توانند کارایی داشته باشند را بازنشسته کنیم! یعنی یک حقوق بازنشستگی می‌گیرند و هم در بازار کار شغلی دارند و باز یک سری مشاغل را اشغال می‌کنند. دومین اشکال این است که مجموعا ۸.۵ میلیون نفر حقوق بگیر دولت‌اند.

می‌گویند چرا خودرو در ایران این همه گران و در مقابل بی‌کیفیت است؟ تا اقدامی می‌کنند خودروساز می‌گوید اگر نرخ را افزایش ندهید ما ضرر می‌کنیم و بیکاری ایجاد می‌شود. چرا ضرر می‌کنند؟ خودروسازی کارمند اضافه کرده، دوست و فامیل هر کسی رسیده استخدام شده و حتی بسیاری در این مجموعه بی‌کار می‌نشینند. با بالا رفتن هزینه برای اینکه پاسخگو باشند، نرخ را افزایش می‌دهند. درحالی‌که باید کارکنان را کم کرد.

این همان تفکر غلط اقتصاد دولتی است و حتی اگر بر شرکت‌های نیمه دولتی ما حاکم شده باشد، تفکری دولتی و غلط است. این دولت بزرگ و این ساختار دولتی در اقتصاد باید دچار یک تحول  شود و ضروری که مسئله آن با یک جراحی حل شود.

در بسیاری از مواقع شاهد این هستیم که ناهماهنگی بین تیم اقتصادی نه تنها در این دولت بلکه در دولت‌های قبلی نیز مشکل می‌آفرید. هنوز هم این بحث وجود دارد که وزارت بازرگانی داشته باشیم یا نه؟! آن زمان که وزارت بازرگانی را ادغام می‌کردند، می‌گفتند کوچک کردن دولت و ایجاد نزدیکی بین صنعت و تجارت هدف است. همین اشکال را می‌توان بین وزارت بازرگانی و وزارت جهاد کشاورزی دانست. یکی می‌خواهد محصول تولید کند و دیگری می‌خواهد وارد کند و ممکن است سیاست‌ها همدیگر را نقض کند. هماهنگی بین دستگاه‌های اقتصادی در داخل شرط قطعی و لازم است که متاسفانه نه در این دولت و نه در دولت‌های قبلی آن هماهنگی مورد نیاز وجود نداشت.

یک اشکال دیگر نیز این است که کار اقتصادی و کار تجارت باید از یک سو به خارج از کشور مرتبط باشد. یعنی حتما باید برای افزایش کیفیت و کمیت تولید مواد اولیه خود، دانش فنی، ماشین‌آلات به روز و تامین مالی داشته باشید که خیلی‌ها از خارج صورت می‌گیرد. وقتی کیفیت تولید و کمیت را افزایش دادید حتما باید به بازار‌های صادراتی دسترسی پیدا کنید. صادرات به ادامه داشتن چرخ تولید کمک می‌کند. چه زمانی صادرات صورت می‌گیرد، وقتی تولید شما هم کمی و هم کیفی افزایش پیدا کند و هر کدام حذف شود؛ یعنی کار را خوب انجام نداده‌اید.

برای این که به تولید افزایش کمی و کیفی بدهیم و نیازهای تولید را برطرف کنیم و از طرفی بتوانیم به طور قدرتمند در بازار‌های صادراتی ورود کنیم، به یک موضوع احتیاج داریم که نام آن دیپلماسی اقتصادی است. اگر دیپلماسی اقتصادی به خوبی حاکم نشود، به اهدافمان نمی‌رسیم. امروز کشور در حوزه دیپلماسی اقتصادی ضعف‌های زیادی دارد که مهم‌ترین آن این است که دیپلماسی اقتصادی نه تعریف مشخصی بین افراد دارد و نه ساختار مشخصی دارد.

عقیده دارم باید مجموعه دستگاه هایی که در امر دیپلماسی اقتصادی موثر هستند، باید کنار هم در یک مجموعه‌ای تصمیم بگیرند که آن تصمیمات جنبه قانونی پیدا کند، به سرعت اجرا شود و حتما وزارت امور خارجه به شکل متولی امر بالای سر جریانی که می‌خواهد به این دیپلماسی اقتصادی شکل بدهد بایستد. وزارت خارجه‌ای که با هماهنگی همه دستگاه‌ها و با تصمیم گیری با حضور همه اعضا عمل می‌کند و اهداف را دنبال می‌کند.

_ این مسئله چقدر در این دولت اجرایی خواهد بود؟

مسئولان مجلس و بخش خصوصی همه به این نیاز رسیدند که دیپلماسی اقتصادی باید ساختار مشخصی داشته باشد.  احساس می‌کنم هم دولت به این نتیجه رسیده که دیپلماسی اقتصادی باید مورد توجه ویژه قرار بگیرد و هم مجلس بر این موضوع حساس شده و طرح‌های مختلفی را کار می‌کنند. مجمع تشخیص به این نتیجه رسیده و بخش خصوصی هم روی این مسئله تاکید دارد. باید به نزدیک کردن دیدگاه‌ها کمک کنیم.

_ دولت امروز درگیر برجام است. امروز برجام چقدر امکان احیا دارد؟

من شرایط را تحلیل می‌کنم و فکر می‌کنم؛ هر دو طرف به دنبال توافق هستند و به توافق نیاز دارند. ما نمی‌خواهیم تحریم‌ها و محدودیت‌ها به اقتصاد و به مردم فشار بیاورد و  طرف غربی به دلیل مسائل بین‌المللی که اتفاق افتاده است، دوست دارد این بحران را پشت سر بگذارد تا بگوید ما با گفت‌وگو و راه‌حل‌های دیپلماتیک توفیقی کسب کردیم. غرب می‌خواهد فشارهایی که در شرایط فعلی و بعد از بحران روسیه و اوکراین بر اروپا بوده است، بر طرف شود. تا زمانی که یک طرف مذاکره فکر کند می‌تواند امتیاز بیشتری بگیرد یا فکر کند طرف مقابل او از ضعفی برخوردار است و می‌تواند فشار بیشتری بر او وارد کند، نمی‌توان چندان به نتیجه امیدوار بود.

شرایط امروز برجام به این صورت است که طرف غربی یک بیم دارد و یک امید. بیم از این است که می‌ترسد اگر زمان زیادی بگذرد ما در فعالیت هسته‌ای به نقطه‌ای برسیم که دیگر بودن و نبودن برجام فرقی ندارد. در نتیجه دوست دارد، زودتر این برجام به نتیجه برسد. یک سری محدودیت برای فعالیت‌های هسته‌ای ما و یک سری نظارت‌های دقیقتر اعمال شود. همچنین این امیدی وجود دارد و فکر می‌کند پاشنه آشیل کشور ما مشکلات اقتصادی است و اگر مذاکرات برجام را کش بدهند و یا قدم هایی را که باید بردارد، برندارد مشکلات اقتصادی در داخل کشور ایران به نقطه‌ای می‌رسد که مسئولان ما را مجبور به پذیرش خواسته‌های آنها می‌کند. مشکل ما امروز در این سطح و مرحله است.

طرف غربی و به ویژه امریکا که مرتبا بر فشار‌های حداکثری تاکید داشت، منتظر است تا افزایش فشار‌های اقتصادی در داخل کشور مردم ما را به ستوه بیاورد. در نهایت اگر هر دو طرف به دنبال راه‌حل اساسی باشند، یک اقدام ما باید انجام دهیم و یک اقدام طرف مقابل. اقدام ما این است که باید نقطه ضعف خود را برطرف کنیم. یعنی شرایط اقتصادی داخل را به گونه‌ای تغییر بدهیم که طرف مقابل احساس نکند هر چه زمان بیشتر می‌گذرد مشکلات ما جدی تر می‌شود.

اگر رویه را تغییر بدهیم که گذشت زمان هزینه‌ها و بدهی‌های ما را بیشتر نکند؛ برجام ۵ سال دیگر هم طول بکشد ما قوی تر خواهیم شد. اقدامی هم که طرف مقابل ما باید انجام بدهد، این است که اگر احساس کرد فشار هایی که می‌آورد ثمری ندارد و نمی‌تواند ما را به نقطه آخری برساند که بودن و نبودن برجام هیچ خاصیتی برای ما ندارد، باید دست از فشار هایی که خارج از چهارچوب برجام است، بردارد.

طرف امریکایی روی ۲ موضوع فشار می‌آورد که هیچ ربطی به برجام ندارد. نخستین موضوعی که فشار می‌آورد به محدود کردن فعالیت‌های منطقه‌ای مربوط است که هیچ ربطی به برجام ندارد. برجام فعالیتی هسته‌ای است. فعالیت‌های منطقه‌ای هر کشوری به همان کشور و به امنیت ملی‌اش مربوط است. شاید بخواهد از طریق پیمان‌های دست جمعی یا از طریق توسعه روابط و از طریق افزایش قدرت دفاعی خود بازدارندگی ایجاد کند. پس اینکه طرف امریکایی از ما می‌خواهد، فعالیت‌های منطقه‌ای خود را محدود کنیم این درخواستی خارج از برجام است. دومین مسئله مورد تاکید امریکا محدودشدن فعالیت‌های موشکی ایران است. چرا؟ اگر فعالیت موشکی ما باعث می‌شود کسی به خاک ما تعرض نکند و اگر فکر حمله نظامی به سر آنها زد احساس کنند، در مقابل خسارتی که می‌زنند هزینه‌ای بسیار سنگین می‌دهند. اتفاقا افزایش قدرت دفاعی موشکی ما جنبه‌ای بازدارنده خواهد داشت و در منطقه ثبات ایجاد می‌کند. ایران یک بار این شرایط را امتحان کرده است.

۸ سال جنگ به ایران تحمیل شد و کشورمان هیچ امکاناتی برای دفاع از خود نداشت و همین کشور‌ها برای اینکه امکاناتی به ما بدهند، هزار خواسته داشتند. پس افزایش قدرت دفاعی کشور کاملا به امنیت ملی‌اش بر می‌گردد و ربطی به هیچ کسی ندارد. چرا غرب دائما در حال افزایش دادن بودجه نظامی است؟ چرا دائما از سلاح‌های پیشرفته تر استفاده می‌کنند؟ مگر چند روز پیش اسرائیل به فلسطین حمله نکرد؟ سعی شد با سلاح‌های جدید امریکایی تمامی سنگر‌ها و پایگاه‌هایی را که در عمق زمین بود نابود کنند. این حمله آزمایش سلاح‌های امریکایی بود. چرا کشورهای مقابل ایران خود چنین اقداماتی دارند؟ افزایش قدرت نظامی برای آنها خوب است و برای کشور‌های دیگری که قصد دفاع از خود را دارند بد است؟ پس امریکایی‌ها تا زمانی که چنین تصوری در ذهن خود دارند و گمان می‌کنند هر چیزی به هر کسی گفته‌اند باید فورا اطاعت شود، خواسته‌ای را می‌توانند به دیگران تحمیل کنند، به نتیجه نمی‌رسند.

_ ماجرای خروج سپاه از لیست سیاه آمریکا در این بین چقدر جدی است؟

این که امریکا یک نیروی نظامی رسمی در کشوری را تحریم کند، از جمله مسائل خنده دار در دنیا است. کار‌های آمریکا در عرصه بین‌الملل بسیار مضحک است و منطق ندارد. مگر آنها سردار سلیمانی را ترور نکردند؟ مگر ترامپ رسما اعلام نکرد که ما چنین کاری کرده ایم؟ آیا این کار ترور نبود؟! فرمانده نظامی رسمی ایران که به دعوت کشوری وارد آن کشور شده است را ترور می‌کنند و هیچ مشکلی پیش نمی‌آید.

نیروی نظامی رسمی ما را که طبق قانون اساسی کشور فعالیت می‌کند تحریم می‌کنند. این در کجای دنیا رسم است. این روند خلاف اما مشکل فقط این نیست. مشکلی که در برجام وجود دارد بهانه جویی‌های امریکا و غرب است. یک مسئله این است که خودشان می‌گویند ما هیچ تضمینی نمی‌دهیم. همین دولت یا دولت بعدی توافق را نقض کند و قول نمی‌دهند. انتخابات نزدیک است و آقای ترامپ و جمهوری خواهان باز فعالیت‌های خود را ادامه می‌دهند. جمهوری خواهان باز امیدوار هستند که دوباره انتخابات را بگیرند. حتی آقای ترامپ باز روی کار بیاید. همین دولت فعلی امریکا قول نمی‌دهد که تا دولتش ادامه دارد، به برجام پایبند باشد. می‌گویند اگر کنگره تصویب کند، می‌شود جنبه الزام و اگر تصویب نکند ما قول نمی‌دهیم.

_ چقدر احتمال دارد برجام در دولت بایدن احیا شود؟

ممکن است برجام اجرا شود اما آژانس بین‌المللی انرژی اتمی هر روز یک بهانه‌ای بیاورد. دوباره پرونده پی ام دی را به راه بیاندازد و باز اعلام کنند که ما مشکوک هستیم. باید از مراکز نظامی شما بازدید و بازرسی کنیم. در این شرایط مسئولان ایرانی می‌گویند پرونده باید بسته شود. اما من برای تضمین تعهد امریکا به پایبند بودنش فقط یک پیشنهاد را عملی می‌دانم. کشور‌های غربی همه چیز را با منافع مادی می‌سنجند. مگر نمی‌گویند برجام خوب است و ایران باید توافق کند؟ خب! این توافق باید پایدار باشد.

با کمک اروپایی‌ها مبلغ قابل توجهی را مثلا ۵۰۰ میلیارد دلار یا یورو در صندوقی به عنوان ضمانت توافق نگه‌داری شود. اگر طرف غربی برجام را نقض کرد، این مبلغ به عنوان خسارت به ایران پرداخته شود.

بهانه امریکا این است که امکان دارد کنگره و یا دولت بعدی امریکا تصمیمی بگیرد و توافق را نقض کند. پیشنهاد من این است بیایند و با کمک اروپایی‌ها مبلغ قابل توجهی را مثلا ۵۰۰ میلیارد دلار یا یورو در صندوقی به عنوان ضمانت توافق نگه‌داری شود. اگر طرف غربی برجام را نقض کرد، این مبلغ به عنوان خسارت به ایران پرداخته شود. حتی می‌توانند زمان بندی کنند و اعلام شود از زمان توافق به طور مثال هر سه ماه یک بار بررسی می‌شود و اگر محدودیت‌های کار اقتصادی با ایران به هر بهانه‌ای برطرف نشده است هر سه ماه یک بار ۵۰ میلیارد دلار خسارت به ایران پرداخته شود. من فکر می‌کنم ضمانت مالی مشخص می‌کند که امریکا چقدر به برجام پایبند است. چون برای غرب به ویژه امریکا منافع مادی اهمیت دارد. اروپا نیز باید در این خسارت سهیم شود تا تمام تلاش خود را برای حفظ برجام انجام بدهد.

_ آیا می‌توان به احیای توافق امیدوار بود؟

من ناامید نیستم. من فکر می‌کنم در نهایت توافق انجام می‌شود.

_ در دولت بهار مسئولیت داشتید. آیا احمدی نژاد می‌تواند به قدرت برگردد و تصمیم گیری‌های ایشان می‌تواند در شرایط فعلی موثر باشد؟

به هیچ وجه. جریانات سیاسی مختلفی در کشور ما بودند و هر کدام فرصت هایی ۸ ساله داشتند تا ظرفیت‌های خود را نشان بدهند. ابتکارات و خلاقیت‌ها و ایده‌های خود را مطرح کردند و به نظر من از دید مردم این‌ها تمام شده‌اند. اگر دقیق‌تر نگاه کنیم مردم دیگر علاقه‌ای به این جناح بندی‌ها ندارند. مردم به دنبال این هستند که افرادی که روحیه کار برای کشور را دارند و رویکردی ملی دارند و به دنبال باند بازی و جناح بازی نیستند، بر سر کار بیایند.

مردم از اینکه جریانی بر روی کار بیاید و تمام تقصیرات را بر گردن جریان قبلی بیاندازد، خسته شده‌اند. جریانی می‌آید و ادعای بزرگی می‌کند و موفق نمی‌شود. باز جریانی دیگر می‌آید و او را متهم می‌کند اما همان کار را تکرار می‌کند. چرا در کشور ما وضعیت به این صورت است که وقتی دولتی بر سر کار است، در اواخر دوره تمام مردم ناراضی هستند و بعد دولت بعدی می‌آید و مردم مقایسه می‌کنند. می‌بینند دولت قبلی بد نبود! به نظر من جناح بندی‌ها دیگر جواب نمی‌دهد. ما در دوره حساسی از تاریخ سیاسی و اقتصادی کشور هستیم و احتیاج داریم تمام مردم و مسئولان دست به‌دست هم بدهند و طرح‌های بزرگ ملی را برای نجات اقتصاد کشور با هم انجام بدهیم.

هر کسی وارد جناح بندی شود این برای او مهم‌تر است که طرف عضو تیم او باشد و شایستگی طرف مقابل مورد توجه قرار نمی‌گیرد. کشور از این ناحیه ضربه خورده است. مردم هم دیگر نمی‌پسندند. اگر می‌خواهیم نسبت به آینده شاهد تحولی بزرگ باشیم، باید مسئولان ما رویکردی ملی با به کار گیری تمام نیروهای توانمند و گرایش‌های مختلف داشته باشند. به این شرط که چارچوب‌هایی در کشور وجود داشته باشد که ما به آنها معتقد هستیم. به شرط اعتقاد به کشور، منافع ملی، اعتقاد، تعهد به استقلال کشور و پایبندی به اصولی که در کشور به آن معتقد هستیم. تاریخ و تمدنی که متعلق به کشور است. اگر افرادی سالم که برای کشور انگیزه دارند، از جناح‌های مختلف در کنار هم جمع شوند و کاری بزرگ برای کشور انجام بدهند؛ مردم صددرصد حمایت می‌کنند. پشت آنها می‌ایستند ولی اگر بحث جناح بازی‌ها ادامه پیدا کند، شاهد دوری مردم از حمایت‌های سیاسی خواهیم بود چون احساس می‌کنند جریانات سیاسی مختلف کارنامه هایی داشتند که چندان قابل دفاع نیست.

_ تیم دیپلماسی دولت سیزدهم را در مقایسه با تیم دیپلماسی قبلی چگونه می‌بینید؟

اولا سیاست خارجی هر کشوری توسط مسئولان ارشد آن کشور‌ها طراحی می‌شود و در هیچ کشوری وزارت خارجه به تنهایی تصمیم گیر نیست. نمی‌تواند رفتاری خلاف سیاست‌های کلی داشته باشد. ما ۲ بحث داریم یک بحث تصمیم‌سازی برای سیاست خارجی است و یک بحث تصمیم گیری برای سیاست خارجی است. در مرحله تصمیم‌سازی خیلی‌ها می‌توانند نقش داشته باشند و به عنوان کارشناس و به عنوانم کسانی که صاحب نظر هستند، مسئولیت دارند. 

مثلا در شورای‌عالی امنیت ملی تصمیم گیری می‌شود که ما در رابطه با فلان کشور همسایه چه اقدامی انجام بدهیم. امروز حکومت در افغانستان عوض شده و طالبان روی کار آمده است، رابطه ما با افغانستان چگونه طراحی می‌شود؟ تمامی افرادی که در شورای‌عالی امنیت ملی هستند دیدگاه‌های خود را می‌گویند و می‌توانند در تصمیم‌سازی موثر باشند اما مرحله نهایی وقتی است که شورای‌عالی امنیت ملی که رئیس‌جمهوری است، به یک جمع بندی برسد و آن جمع بندی را به تایید مقام معظم رهبری برساند. یعنی سیاست خارجی ما در رابطه با فلان کشور مشخص شد.

حال باقی موظف به اجرا هستند. وزارت امور خارجه و دستگاه دیپلماسی در مرحله تصمیم‌سازی نقشی بسیار مهم دارد و یکی از مهم‌ترین اعضا برای کمک به تصمیم‌سازی است اما نهایتا در هر تصمیمی که گرفته شد، مجری خواهد بود. زمانی می‌گوییم تیم‌های مختلفی که در دولت‌های مختلف در وزارت امور خارجه بر سر کار آمده‌اند. چقدر در تصمیم‌سازی نقش داشتند و چقدر در اجرای تصمیمات خوب عمل کرده‌اند؟ این‌ها را باید مقایسه کرد چون پرسنل وزارت خارجه قاعدتا نباید گرایشات حزبی و جناحی داشته باشند.

_ با توجه به اشراف شما بر حوزه دیپلماسی کدام تیم و کدام دولت بالاترین نمره را می‌گیرد؟

همه دولت‌های ما در بخش سیاست خارجی نقاط قوت و نقاط ضعف داشتند و من فکر می‌کنم نباید به این شکل قضاوت کرد. تمامی افرادی که در دولت آقای هاشمی رفسنجانی در وزارت امور خارجه نقش داشتند، در دوره آقای خاتمی هم نقش ایفا کردند و همان‌ها در دوره اقای احمدی نژاد و آقای روحانی نیز نقش داشتند و امروز در دوره آقای رئیسی هم ایفای نقش می‌کنند. مدیران وزارت خارجه ما که نقش اصلی را دارند، بین ۳۵ تا ۴۰ سال سابقه کار در سیاست خارجی را دارند و در تمام این دولت‌ها بودند. اصولا دستگاه سیاست خارجی نباید گرایش حزبی و باندی داشته باشد و این خلاف اساسنامه است. شاید افراد چنین گرایشی دارند اما خلاف قانون است. اگر فردی بخواهد رسما کار حزبی کند، این خلاف است. شاید تنبیه و حتی اخراج شود. ممکن کسانی گرایش داشته باشند اما رسما عضو حزبی نیستند. علی رغم داشتن گرایشات حزبی و سیاسی باید تنها به دنبال منافع ملی باشند.

_ برخی در داخل همواره سعی در تخریب برجام دارند. نتیجه این رفتار‌ها چیست؟

مسئولان ارشد کشور ما به دنبال منافع ملی هستند و این علی رغم آن است که در جریانات سیاسی هر کسی گرایشات خود را دارد. ما در همین مقطع شاهد بودیم، برخی تلاش کرده‌اند بگویند تیم مذاکره‌کننده بسیار بد عمل می‌کند. برخی می‌گویند بسیار خوب عمل می‌کند. آن چیزی که مهم این است که بالاترین مقامات رسمی کشور ما از این تیم و مذاکرات حمایت می‌کنند یا نه؟! اگر حمایت می‌کنند به معنی این است که تمامی دوستانی که در مذاکره هستند چه اعضای تیم دولت قبل و چه تیم فعلی مورد حمایت رهبری هستند. این‌ها نمایندگان کشور ما برای دفاع از حقوق ملتند. ممکن است پیشنهادات مختلفی مطرح شود که این پیشنهادات را با مسئولان ارشد کشور مطرح می‌کنند. جریانات سیاسی متاسفانه بیش از اینکه به دنبال منافع ملی باشند، اهداف سیاسی خود را دنبال می‌کنند. بنابراین این تخریب ها اهمیت ندارد.

  • ناشناس ارسالی در

    اگر خدا بخواهد احمدی نژاد به عرصهٔ سیاسی و مدیریت کشور بر می گردد آن هم برگشتن اساسی و متحولانه، نه سیاست ماکیاولی و یا حاکمیتی و کمونیستی! سیاست انصاف محور و تحول گرا.

  • ali ارسالی در

    مهمانپرست میگی مردم دیگه دنبال جناح نیست ند.البته به خاطر همینکه مردم عامه دنبال احمدینژادند عزیز.میگویی مردم دنبال کسی ه ستند که اهل کار باشه و از قضا به خاطر ه یمینکه دنبال احمدینژادند.مسئله بعدی از ق ضا احمدینژاد وارد دنیای سیاسته احتمالا ت و نمیدونی سیاست چیه.مسئله اخر .تو که دم از نظر مردم میزنی .اینکه وقتی احمدینژاد وارد هر شهرستانی میشه مردم میاند دورش ای ا این مردم نیستند.فقط تو و چند نفر از هم خطهات مردمند.؟؟؟!!!

  • ناشناس ارسالی در

    این رو کی کرده خبرنگار؟ این تو برنا .... .

ارسال نظر

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    سایر رسانه ها