|
کدخبر: 134279

بیماری‌های خطرناکی که همه گیر می‌شوند !

آینده چه شکلی است و چه بیماری‌هایی به سراغمان خواهدآمد ؟ این سوالی است که در مطلب زیر به بررسی روانشناختی آن پرداخته ایم.

جامعه بیماری‌های خطرناکی که همه گیر می‌شوند !

در آستانه قرنی نو، به دام امر ناشناخته‌ای در جهان افتاده‌ایم که برای هیچ‌کس جز نویسندگان داستان‌های علمی و تخیلی روشن نبوده و نیست؛ همان نویسندگانی که بسیار دورتر از واقعیت جهان زیست می‌کنند و در کلمه به کلمه از کتاب‌هایشان به رؤیایی مجهزند که بسیار دور از تصور ماست.

حالا ما در این زمان، نقش یکی از آن شخصیت‌های سرگردانی را در جهان تخیلی آن‌ها ایفا می‌کنیم که واقعیت‌مان شده و هیچ‌گونه شناختی از آن نداریم. چه بر سرمان خواهد آمد؟ آینده چه شکلی است و چه بیماری‌هایی به سراغمان خواهدآمد. در این‌باره با محمد دهقانی‌رنانی، روان‌پزشک و متخصص اعصاب و روان، گفتگو کرده و از او پرسیده‌ایم اگر با ماشین زمان به آینده سفر کند و در بیمارستانی پیاده شود، به‌نظرش چه نوع بیماری‌هایی را درمان خواهد کرد؟

ما در دورانی زندگی می‌کنیم که احساس‌مان این است که همه چیز را تحت‌کنترل داریم، اما ویروس عجیبی، چون کووید-۱۹ می‌آید و نظم زندگی‌مان را به هم می‌زند و ما را با چالش روبه‌رو می‌کند. وقتی این اتفاق افتاد به این فکر کرده‌اید چه عوامل ناشناخته دیگری ممکن است اعصاب زیستن ما را به هم بریزد؟

کی‌یرکگارد کتابی دارد با عنوان «ترس و لرز» که در آغاز نگاه مدرن به جهان قرار گرفته‌است. این فیلسوف پدر اگزیستانسیالیسم دانسته می‌شود، با نگاهی وجودی به جهان؛ یعنی هر چیز در جهان قابل‌رخ‌دادن است و جهان از قوانین ثابت تغییرناپذیری پیروی نمی‌کند، بلکه این رفتار‌های ماست که مشخص می‌کند چه اتفاقی رخ خواهد‌داد. بر پایه این نگاه به جهان بر خلاف نگاه سنتی، ما نمی‌توانیم مطمئن باشیم پایان جهان و سرنوشت ما این است و لاغیر.

از این‌رو در این جهان پر از امکان‌های گوناگون دچار ترس و لرز خواهیم‌شد؛ دنیایی که رفتار‌های ما و بسیاری از عوامل پیش‌بینی‌ناشده، آن را خواهند‌ساخت. در روان‌پزشکی نیز وابسته به این نگاه فلسفی، مفهومی با عنوان اضطراب وجودی مطرح می‌شود؛ اضطرابی که به‌علت ذات جهان در فرد شکل می‌گیرد. این اضطراب ناشی از مسائل پیش‌پا‌افتاده و ثانوی زندگی نیست و به مسائل بنیادی و ذاتی خود زندگی و هستی ربط پیدا می‌کند؛ مثلا در پیش‌بینی‌ناپذیری دنیا و اینکه همه ما انسان‌ها نابود خواهیم‌شد و نمی‌دانیم که چه اتفاقاتی انتظارمان را می‌کشد. خیلی‌ها بر این اعتقادند که این اضطراب وجودی ممکن است به‌صورت آشکار و سرراست خود تجربه نشود و تصور عامی ما از آن به این اندازه فلسفی نباشد.

تجربه ما از این اضطراب گاهی به موضوعات قابل‌درک‌مان از جهان و زندگی انتقال‌یافته و به‌صورت اضطرابی نابجا درباره مسائل پیش‌پا‌افتاده درک می‌شود. در این عصر نیز یک ویروس این مسئله غیرقابل‌پیش‌بینی‌بودن جهان را به رخ همگان کشیده است. اگر تا پیش از این فیلسوفان به این مسئله نگاه دقیق‌تری داشتند و مردم عادی از درک درست آن عاجز بودند، اکنون جهان این امر را بسیار عینی در معرض دید همگان قرار داده‌است. اتفاقاتی در حال رخ دادن است که تنها در قصه‌ها رد آن را می‌شد پی‌گرفت. از این‌رو اضطراب وجودی به‌عنوان ترسی پایه‌ای می‌تواند برای بسیاری شکل‌گرفته، یا اوج بگیرد.

آیا می‌توان پیش‌بینی کرد با سبک زندگی‌ای که به ما تحمیل شده‌است، چه اتفاقاتی برایمان رخ خواهد داد؟

اینکه چه فکر‌هایی پس از این تجربه عمومی تقویت شده و انسان چه تغییری در اندیشه‌اش ایجاد خواهد‌شد، وابسته به آن است که عامل کمک‌کننده به انسان برای خروج دست‌کم نسبی از این وضعیت چه چیز‌هایی باشد. هر چیزی که به پاداش پیروزی برسد قدرتمندتر خواهد شد. عقایدی از ما برجسته و محکم‌تر خواهد شد که با پاداش موفقیت زینت شود.

وقتی فکری، احساسی یا رفتاری مورد تشویق قرار‌بگیرد، کم‌کم هویت فرد و جامعه را شکل می‌دهد؛ مثلا اگر علم به انسان در خروج از این شرایط کمک کند، علم‌گرایی تقویت می‌شود. در قرن ۱۴ که طاعون راه افتاده از چین، به اروپا رسید، مسیری را طی کرد که آن را عاملی بر رنسانس و تغییر اروپا می‌دانند. در دوران همین بیماری بود که انسان متوجه شد کاری از اعتقادات سنتی‌اش برای رهایی از این مخمصه ساخته نیست. در جهان امروز نیز چنین چیزی به رخ بشر کشیده می‌شود که کار چندانی از عهده امور ترنسندنتال ساخته نیست. اگر علم بتواند راهی برای از بین بردن این ویروس پیدا کند، به پاداش این پیروزی ممکن است ذهن انسان‌ها متریال‌تر شود.

خب به زعم شما پیروز این وضعیت چه‌کسی است؟

در شخصیت انسان مسئله‌ای تعریف می‌شود به نام طیف متریالیزم و ترنسندنس. یک سوی این طیف به جهان عینی و آنچه قابل‌رویت و مشاهده است نظر می‌کند و یک سوی آن به معنویت نظر‌می‌اندازند. روی این طیف، هر فرد در جایی از آن قرار گرفته و بعضی معنوی‌تر و گروهی مادی‌تر به ماجرا نگاه می‌کنند. اینکه انسانی به کدام سمت نیل پیدا کرده باشد، تا اندازه‌ای وابسته به این است که کدام‌یک از این تفکرات در این جهان به او یاری بیشتر رسانده است.

ثابت شده تفکر ترنسندنتال باعث مقاومت فرد در برابر برخی از ناخوشی‌های روانشناختی می‌شود؛ مثلا این گروه کمتر افسرده شده و دچار اضطراب می‌شوند، چون کمتر دچار ناامیدی و درماندگی می‌شوند و کمتر گمان‌می‌کنند همه راه‌ها بسته شده است. هرچند در نقطه مقابل این طیف نیز مشخص شده که متریال باور‌ها دستاورد‌های بیشتری در زندگی دارند، زیرا با تلاش بیشتر، خود را به امیدی بیرون از خود دلخوش نمی‌کنند.

اما اینکه در آینده چه خواهد شد، به این وابسته است که در جریان شیوع جهانی ویروس کرونا که وضعیتی نامعمول و سخت ایجاد کرده که نقش حکاکی بر ذهن انسان دارد، چه نیرویی عامل برون‌رفت دست‌کم نسبی از این وضعیت خواهد بود تا آن مسئله در ذهن‌ها تقویت شود. اگر علم به این وضعیت کمک نکند و ساخت واکسن با مشکل روبه‌رو شده و داروی مناسب برای کنترل این بیماری ساخته نشود، و این ویروس کران تا کران جهان را بپیماید، کشتار کند تا دیگر انسان حساسی پیدا نکرده و فروکش کند، چه بسا تا اندازه‌ای کاخ بلند علم و ذهنیت متریال فرو‌بریزد. برای اینکه بدانیم چه خواهد شد، ما نیازمند آن هستیم که پایان این داستان و شرایط فعلی را بدانیم.

شما به‌عنوان روان‌پزشک در این روز‌ها بیشتر با چه بیماری‌های روانی روبه‌رو هستید و بسامد کدام بیماری به نظرتان بیشتر شده است؟

آنچه پیش می‌آید می‌تواند انسان‌ها را در برابر بعضی بیماری‌های روان‌پزشکی حساس‌تر و نسبت به بعضی مقاوم‌تر کند. با پیروزی علم ممکن است افسردگی و اضطراب شدت بیشتری پیدا‌کند؛ چون انسان از تفکرات معنوی دورتر، ولی در عین حال به کارآمدی نزدیک‌تر خواهد شد. خیلی‌ها معتقدند با اینکه انسان توانمندتر شده، بر عکس شیوع افسردگی، به‌عنوان بیماری عصر جدید افزایش یافته است. علت آن است که انسان منطقی‌تر و دم‌دستی‌تر به موضوعات جهان پیرامون فکر می‌کند و افسانه‌ها و افسون‌ها و رویا‌های خود را از دست داده‌است. با پیروزی علم بر کرونا نیز بخش دیگری از این رویا‌ها و افسانه‌ها نابود خواهد شد.

با ادامه‌دار شدن این رویه و نوع زندگی، چه بیماری‌های روانی ظهور و بروز بیشتری پیدا خواهند کرد؟

امروز افراد برای فرار از بیماری، درگیر آیین‌های رفتاری شده‌اند؛ شست‌وشو، ماسک، رعایت فاصله و... که وسواسی فراگیر را ایجاد‌کرده، و در عین حال علم نیز تأیید‌کننده این رفتار است و این وسواس با پیشگیری از بیماری پاداش نیز می‌گیرد و تقویت می‌شود. با تقویت وسواس‌ها و آموزش این آیین‌ها به فرزندانمان، آن‌ها را نیز به انجام این عملکرد وسواسی تشویق می‌کنیم.

چیزی که تا پیش از این چندان توصیه و تشویق نمی‌شد؛ مثلا گفته می‌شد رعایت بیش از اندازه بهداشت در فرد و خانواده بدن افراد را ضعیف می‌کند، زیرا گاهی بعضی میکروب و ویروس‌ها باعث نوعی واکسیناسیون طبیعی در بدن فرد شده و سلامت آن را تقویت می‌کردند. اما امروز آن توصیه‌ها فراموش شده و بیشتر افراد به رعایتی سفت و سخت دعوت می‌شوند؛ بنابراین رفتار‌های وسواسی تقویت و آنچه در آینده گریبانگیر افراد خواهد‌شد، وسواس تر‌بودن است.

چقدر این وسواس ممکن است مهلک جلوه کند؟

وسواس ذاتا موضوع خود را تغییر می‌دهد و دیگر خود را در بهداشت محدود نمی‌کند. بلکه به همه شئون زندگی رخنه خواهد کرد. مردم در آینده، در همه ابعاد وسواسی‌تر و سختگیرتر خواهند بود؛ زیرا این خصلت را همه جا با خود حمل می‌کنند و تنها در موضوع آلودگی نیست که آن را به‌کار می‌گیرند، بلکه خصلتی است که در همه جا از آن استفاده خواهد شد. پس چه بسا در آینده شاهد هویت‌هایی سختگیرانه‌تر و ریزبینانه‌تر و درعین حال آزادی درونی کمتری باشیم.

 

منبع: رکنا

ارسال نظر