بمب ساعتی کشور مسلمان زیر پای ایران
تنشهای اخیر میان ایران و رژیم صهیونیستی، بازتابدهندهی یکی از پرمخاطرهترین و پیچیدهترین دورههای روابط خصمانه در سالهای اخیر است؛ تنشهایی که نهتنها در سطح منطقه، بلکه در محافل بینالمللی نیز نگرانیهای عمیقی ایجاد کردهاند. این درگیریها، با ریشههایی تاریخی، ایدئولوژیک و ژئوپلیتیک، حالا وارد مرحلهای شدهاند که هر حادثهای، حتی کوچک یا غیرمستقیم، میتواند به واکنشی زنجیرهوار در مرزهای کشور و فراتر از آن منجر شود.

مسأله اعتمادسازی میان ایران و طالبان همچنان یک چالش جدی است. اگرچه مرزها ممکن است از نظر فنی باز و فعال باشند، اما بیاعتمادی تاریخی، تفاوتهای سیاسی، و نگاههای متفاوت دو طرف به امنیت منطقهای، سایهای بر این روابط انداخته که هر لحظه میتواند به اختلاف یا درگیری بیانجامد. به همین دلیل، صرف اظهارات اطمینانبخش بدون شفافسازی بیشتر یا نشانههای عملی از هماهنگی دوطرفه، نمیتواند تضمینکننده ثبات بلندمدت در مرزها باشد.
در چنین شرایطی، اهمیت نگاهبانی از مرزها، نهفقط بهعنوان یک وظیفه نظامی، بلکه بهعنوان سنگر نخست امنیت ملی، بیش از پیش آشکار میشود. مرزها، درگاههای ورودی و خروجی یک کشور هستند و کوچکترین خلل در امنیت آنها میتواند فرصتی برای نفوذ دشمن، ایجاد بیثباتی یا تهدید مستقیم حاکمیت باشد. در دورانی که جنگها دیگر صرفاً متکی بر درگیریهای مستقیم نیستند و تهدیدها میتوانند سایبری، اطلاعاتی، یا حتی در قالب عملیات نیابتی ظاهر شوند، مرزهای کشور معنایی فراتر از خطوط جغرافیایی پیدا کردهاند؛ آنها به نماد ایستادگی و هوشیاری ملی بدل شدهاند.
اهمیت این موضوع زمانی دوچندان میشود که دشمن، مانند رژیم صهیونیستی، از ابزارهای متنوعی برای نفوذ و برهمزدن نظم داخلی بهره میبرد: از تحریک اقلیتهای مرزی گرفته تا اقدامات خرابکارانه از طریق مزدوران یا جنگافزارهای دوربرد. در چنین فضایی، نگاهبانی از مرزها صرفاً با سیمخاردار و برج مراقبت تأمین نمیشود، بلکه نیازمند آمادگی دائمی، همکاری اطلاعاتی، هوشیاری مردم بومی ساکن در نواحی مرزی، و حمایت مستمر از نیروهای نظامی و امنیتی است.
دفاع از مرزها همچنین جنبهای ملی و روحی دارد. هر وجب از مرزهای کشور، یادآور هویت و استقلال تاریخی ایران است. نگاهبانی از این خطوط، نه فقط وظیفه نیروهای مسلح، بلکه مسئولیت جمعی همه شهروندانی است که آرامش امروز خود را مرهون ایستادگی بیوقفه مرزبانان میدانند. این خط مقدم، نخستین محل مقابله با دشمن و آخرین سنگر دفاع از ثبات و موجودیت ملی است.
بنابراین، در فضایی که تهدیدها آشکارتر از همیشه شدهاند، حفظ، تقویت و هوشیاری دائمی در مرزها، یکی از مهمترین ارکان امنیت پایدار کشور بهشمار میرود. مرزها نهتنها جغرافیای کشور را تعیین میکنند، بلکه نشاندهنده عزم ملی برای حفظ اقتدار، تمامیت ارضی و آیندهای امن برای نسلهای بعدیاند.
بسته شدن مرز اسلام قلعه- دوغارون حقیقت ندارد
نمایندگی وزارت امور خارجه طالبان در هرات اعلام کرد شایعه بسته شدن مرز اسلام قلعه- دوغارون حقیقت ندارد.
مسئولان در نمایندگی وزارت امور خارجه طالبان در هرات میگویند که در پی تنشهای اخیر میان ایران و اسرائیل، برخی رسانهها گزارش دادهاند که مرز میان ایران و افغانستان بسته شده است.
رحمتالله فیضان معاون نمایندگی وزارت امور خارجه طالبان در استان هرات با رد این گزارشها تأکید کرد که مرز میان دو کشور در غرب افغانستان باز است و رفتوآمد مردم و انتقال اموال تجاری بهصورت عادی جریان دارد.
فیضان افزود وضعیت در مرز کاملاً عادی بوده و هیچگونه اخلالی در روند فعالیتهای تجاری و مسافرتی مشاهده نمیشود.
وی همچنین تصریح کرد که اینگونه شایعات از سوی رسانههای مغرض و وابسته به دشمنان دو کشور دوست و برادر منتشر میشود و هدف آنها ایجاد تشویش اذهان عمومی و اخلال در روابط دوجانبه است.
اظهارات رحمتالله فیضان، معاون نمایندگی وزارت امور خارجه طالبان در هرات، تلاشی آشکار برای آرامسازی فضای عمومی پیرامون شایعات اخیر درباره اختلال در مرزهای غربی افغانستان با ایران است. او با تأکید بر باز بودن مرز و جریان عادی مبادلات تجاری و رفتوآمدهای مردمی، سعی دارد از بروز نگرانیهای احتمالی در میان فعالان اقتصادی و شهروندان دو کشور جلوگیری کند. در شرایطی که روابط مرزی میتواند بهسرعت از ثبات به تنش سوق پیدا کند، چنین اظهاراتی واجد اهمیت سیاسی و امنیتی است.
خط بطلان طالبان بر تمام حرف و حدیثها
در عین حال، اصرار فیضان بر «عادی بودن» اوضاع در مرز، نوعی واکنش کنترلی به موجی از گزارشهای رسانهای است که از احتمال اختلال یا بسته شدن مرز در پی تنشهای منطقهای خبر میدادند. این موضعگیری، بهویژه در فضایی که تنشهای ژئوپلیتیکی در خاورمیانه بالا گرفته، میتواند نشانهای از دغدغه طالبان برای حفظ کانالهای رسمی ارتباط با کشورهای همسایه، بهویژه ایران، تلقی شود. طالبان بهخوبی میدانند که حفظ روابط مرزی باثبات با ایران، برای امنیت داخلی غرب افغانستان و نیز تداوم تجارت رسمی حیاتی است.
نکته قابلتأمل دیگر، حمله لفظی فیضان به «رسانههای مغرض و وابسته به دشمنان» است؛ عبارتی که بارها در ادبیات رسمی طالبان برای بیاعتبار ساختن منابع خبری مستقل یا خارجی بهکار رفته. این رویکرد اگرچه بخشی از تاکتیکهای ارتباطی دولتهای اقتدارگرا بهشمار میآید، اما نشاندهنده حساسیت طالبان نسبت به مدیریت افکار عمومی، هم در داخل افغانستان و هم در سطح منطقه است. چنین حساسیتی نشان میدهد که طالبان سعی دارد وجههای «مسئولانه و دیپلماتیک» از خود در روابط با همسایگان ارائه دهد.
در نهایت، سخنان فیضان را میتوان بخشی از تلاش طالبان برای حفظ ظاهر روابط با ایران و جلوگیری از بحرانی شدن وضعیت مرزی دانست؛ تلاشی که در عین حال نشان میدهد دولت طالبان، علیرغم برخی رویکردهای سختگیرانه داخلی، بهخوبی از اهمیت مناسبات خارجی و بهویژه مرزی آگاه است. این اظهارات، هرچند ممکن است جنبه تبلیغاتی نیز داشته باشند، اما بهروشنی بازتابدهنده یک واقعیت مهماند: مرز میان ایران و افغانستان، در شرایط پیچیده کنونی، فقط یک خط جغرافیایی نیست، بلکه بخشی از پازل امنیت و تعامل منطقهای محسوب میشود که نیازمند مدیریت هوشمندانه و مستمر است.
ارسال نظر