انگلیس هیچ استدلالی برای توقیف نفتکش ایران ندارد!
یک کارشناس ارشدمسائل استراتژیک درباره توقیف نفتکش گریس ۱ گفت: اگر واقعا لندن نگران ارسال محموله به سوریه است، پیشنهاد میکنم، شرکت نفت بریتانیا (بیپی) محموله گریس۱ را بخرد و وجه انرا از طریق اینستکس به ایران منتقل کند! علیرضا اکبری تاکید دارد که انگلیس هیچ استدلال حقوقی برای توقیف کشتی، نه بر مبنای کنوانسیون unclose(انکلوز) نه مقررات تحریمی ندارد.
گسترشنیوز : روز ۱۳ تیرماه امسال نفتکش ایران از سوی نیروی دریایی انگلیس در جبل الطارق توقیف شد. انگلیس پس از توقیف غیر قانونی نفتکش در پی اشاعه اخباری خود ساخته اعلام کرد که نفتکشهای کشورش در تنگه هرمز دچار توقف امنیتی شده است. ادعایی که از سوی سپاه پاسداران و وزیر خارجه کشورمان تکذیب شد. بر همین بریتانیا پس از انتشار این اخبار خلبانان نفتکش را بازداشت و اسناد آن را ضبط کرد. پس از آن اعزام رزم ناوها به خلیجفارس اغاز شد و امریکا خبر از تشکیل یک ائتلاف دریایی علیه ایران درخلیج فارس را وعده داد اما مشخص نیست کدام کشورها به این ائتلاف پیوستهاند. با توجه به اقدامات انگلیس فرضیهای که مطرح میشود این است که آیا جنگ نفتکشها در پیش است؟ آیا نفتکشهای ایران برای صدور نفت متوقف خواهند شد؟
در این باره با دکتر علیرضا اکبری معاون اسبق وزیر دفاع در دوره اصلاحات و بنیانگذار موسسه راهبردی تصمیم، آخرین وضعیت نفتکش و اوضاع امنیتی خلیجفارس و تنگه هرمز را بررسی کردهایم که از نظر میگذرانید:
نفتکش گریس ١ در چه وضعیتی است؟ ایا انگلیس حق توقیف این نفتکش رو داشت؟ اقداماتی که در نفتکش از قبیل ضبط اسناد و دستگیری ملوانها قانونی بوده؟
سوپر تانکر گریس۱، با محموله متعلق به ایران، در توقیف غیر قانونی دولت محلی جیبرالتار (جبلالطارق) متوقف است. قطعا در توقیف قهری این سوپر تانکر (متعلق به یک شرکت روسی، ثبت شده در امارات، با پرچم پاناما، تحت اجاره ایران) مقررات دریانوردی بینالمللی نادیده و نقض شده است. به دلیل تابعیت جبلالطارق از دولت بریتانیا، طبعاً طرف حقوقی تهران در این ماجرا، لندن است.
کشتی به علت بزرگ بودن (VLCC) در مسیر اروپا، راهی جز دور زدن افریقا، عبور از تنگه جبلطارق تا رسیدن به اروپا نداشته.. عرض تنگه حدود ۲ مایل دریایی (تقریبا ۴ کلیومتر) است. کناره شمالی تنگه به جبل الطارق تعلق دارد و قسمت جنوبی به اسپانیا - و سواحل مراکش. انگلیس در جیبرالتار پایگاه دریایی دارد. کشتی به علت پر بودن با درافت (ابخور) ۱۸ / ۲۰ متری از خط جنوبی حرکت میکرده و ممکن است حتی در آبهای جبل الطارق نبوده است.
به آبراههایی که از درون آبهای سرزمینی کشورها میگذرد «innocent Passage» میگویند و حق دریانوردی بینالمللی برای همه کشورها مجاز است؛ مثل تنگه هرمز/باب المندب/داردانل/ حتی سوئز که دست ساز است و بسفر که از وسط استانبول میگذرد.
عبور کشتیها از تنگههای داخلی مثل این است که قسمتی از خاک کشور میهمان، از درون کشور دیگر (میزبان) بگذرد. میزبان حق ورود به کشتیهای عبوری را ندارد، مگر بدلیل نقض مقررات یا احتمال بروز خطر یا تضاد جنگی بین میهمان و میزبان. در این منطقه در جیبرالتار یک مرکز بنام "ایستگاه علائم لویدز" Lloyds signal station قرار دارد که توسط انگلیسیها اداره میشود. این پایگاه، نام و محموله و مقصد و منبع شناورها را پرسش میکنند و کشتیها موظف به پاسخگویی هستند.
در این مورد خاص، پس از شناسایی کشتی، ظاهراً کماندوهای انگلیسی از طریق هلیبورن وارد کشتی شدهاند. در اینصورت نه تنها به حریم کشور صاحب پرچم کشتی (پاناما) تجاوز شده بلکه به حاکمیت اسپانیا هم تعرض کردهاند. دولت پاناما تحت تاثیر بریتانیا است و طبعا معترض نیست، ولی مالک کشتی (طرف روس) و ما بعنوان صاحب محموله کشتی هم صاحب حق هستیم.
حسب مستندات و انچه اتفاق افتاده، هیچ استدلال حقوقی برای توقیف کشتی، نه بر مبنای کنوانسیون unclose(انکلوز) نه مقررات تحریمی، وجود نداشته است. دلیلی که بریتانیا برای توقیف تانکر اقامه کرده، مغایرت فروش نفت به سوریه بر اساس طرح تحریم اتحادیه اروپایی است. حال آنکه، اولاً مدرکی برای اینکه مقصد محموله، بندری در سوریه باشد، وجود ندارد، و دوم، کشورهای غیر عضو اتحادیه، از جمله ایران موظف به مراعات مقررات تحریمی اتحادیه نیستند، پس، توقیف کشتی و بهخصوص بازداشت موقت کاپیتان و خدمه آن، خلاف قانون بوده است.
تنها علتی که میتوان برای توقیف گریس۱ تصور کرد، دلایل سیاسی است. دلایلی که هم به سیاست داخلی بریتانیا و هم به سیاست اروپایی انگلیس و هم به سیاست جهانی دولت محافظه کار مربوط میشود. در آخرین اظهار نظر، وزیر خارجه بریتانیا اعلام کرده که، «اگر ایران تضمین قطعی بدهد که کشتی به مقصد سوریه حرکت نکند، آزادسازی آن مورد بررسی قرار میگیرد.» خوشبینانهترین حالت آن است که، واقعا لندن نگران رسیدن نفت به سوریه باشد! در این صورت نباید سوابق ارسال سلاح به عربستان، بر علیه یمن را به یاد آقای هانت آورد!
اما، اگر واقعا لندن نگران ارسال محموله به سوریه است، پیشنهاد میکنم، شرکت نفت بریتانیا (بیپی) محموله گریس۱ را بخرد و وجه انرا از طریق اینستکس به ایران منتقل کند! در این صورت، هم نگرانی لندن برطرف میشود، هم نفت خوب با نرخ خوبی نصیب بیپی میشود، هم بریتانیا بخشی از تعهد خود را نسبت به برجام انجام میدهد، و هم امریکا حق اعتراض و فشار نخواهد داشت، زیرا، قانونیترین دلیل برای خرید نفت از ایران، (شامل برجام و اینستکس) پشتوانه این اقدام است.
ایران باید در مقابل انگلیس چه راهبردی در پیش بگیرد؟ آقای موسوی سخنگو در این باره گفتن ایران وکیل حقوقی گرفته است.
طبعاً محکمترین اقدام، پیگیری حقوقی است. اقدامات سیاسی و روشنگری افکار عمومی و افزایش آمادگی میدانی در عرصه اقدام، نیز مکملهای عرصه حقوقی هستند. برخی منابع مشکوک خبری، در نخستین ساعات توقیف کشتی، سعی کردند که یک جو و جریان منحرف خبری با عنوان «محموله غیر قانونی»، برای کشتی ایجاد کنند، اما، موفق نشدند. گریس۱، هیچ تخلف دریانوردی نداشته و مالک و فلگ (پرچم) و چارترکننده و محموله و مدارک آن، هیچ نقض و نقصی ندارند. ایران حق دارد تمام خسارات ناشی از توقیف و توقف و دموراژ کشتی را از مسبب این توقیف مطالبه کند. حتما چارترر و مالک محموله، اقدامات قانونی را از طریق مجاری مربوط و نیز شرکت بیمهکننده کشتی، دنبال کردهاند. اما، مهمتر از این کشتی، «رویه» و رویکردی است که ممکن است ادامه یابد.
اگر قرار باشد هر کشور میزبان یا همجوار گذرگاههای حساس، چنین رویهای را اتخاذ کند، سطح تنش و برخورد، در تمام آبراهها بشدت افزایش مییابد. به عنوان نمونه، بیش از ۵۰ هزار شناور، در طول سال از تنگه هرمز عبور میکنند(شامل بیش از ۱۵ هزار کشتی اقیانوس پیما)، بیش از ۱۴هزار شناور از کانال پاناما، و بیش از ۱۷ هزار کشتی از کانال سوئز، در طول سال عبور میکنند. اگر قرار بر توقیف بیدلیل باشد، پس هر یک از این تنگههای مهم به محلی برای منازعات گسترده تبدیل میشوند.
ایران تاریخ بلندی در تامین امنیت کشتیرانی در خلیجفارس و تنگه هرمز و دریای عمان دارد. خدا نکند که زمانی دنیا خاطرات تلخ سالهای دهه ۸۰ میلادی و جنگ نفتکشها را به یاد بیاورد. منافع طبیعی همه طرفها ایجاب میکند که یک رویکرد منطقی و قانونی در این زمینه اتخاذ شود. بهتر است دولت محافظهکار و آشفته بریتانیا، بیشتر به فکر سامان دادن به حیطه داخلی خود و اصلاح امور داخلی کشور و عبور از چالش برگزیت باشد. برگزیت میتواند به یک سونامی هولناک ویرانگر تبدیل شود. عاقلانه نیست که در آستانه چنان امواجی، دولت محافظه کار، شناور خود را به کشتی سرگشته ترامپ، متصل کند.
نفتکش دیگری هم در کانال سوئز از سوی مصریها توقیف شده تا الان مقامات واکنشی نداشتهاند ایا اصلا این خبر حقیقت دارد؟ اگر دارد تو قیف نفتکشهای ایران را چه طور ارزیابی میکنید؟
خیر، تا آنجا که بنده بررسی کردم، ایران در کانال سوئز و توسط مصر، هیچ شناور توقیف شدهای ندارد. محافل جعل خبر وابسته به رژیم اسراییل و سمخا، نوعا برای تشنج آفرینی، اقدام به جعل و نشر اخبار کذب و جهت دار میکنند.
به جز مورد شناوری که چندی قبل در دریای سرخ دچار اشکال فنی شد و برای تعمیرات ناچار به بندر جده سعودی رفت، شناور دیگری نداریم. از قرار سعودیها هم فراموش کردهاند که هر زمان ممکن است برای هر شناوری با هر محمولهای وضعیت اضطراری ایجاد شود و نیاز به کمک داشته باشد. مقامات بندری سعودی ظاهرا برای ترخیص شناور ایرانی، صورتحساب سنگینی صادر کردهاند که مالک کشتی با حمایت دولت جمهوری اسلامی ایران در حال رایزنی جهت حل مسئله هستند.
ما هنوز اقدام جدی نکردهایم، اما انگلیس دست پیش را گرفت و اعلام کرد تنگه هرمز ناامن است و مدعی توقف نفتکشش در نزدیکی تنگه شده، ارزیابی شما از اقدام پیش دستانه انگلیس چیست؟
آبراه خلیجفارس و تنگه هرمز، از امنترین مسیرهای تردد کشتیرانی بینالمللی است. ایران از پر تجربهترین کشورهای دنیا در مدیریت فنی تردد دریایی و بندری است. هم اینک یک بانوی ایرانی که سمت معاونت سفیر ایران در لندن و جانشین نماینده دایم ایران در سازمان بینالمللی دریانوردی است، رئیس کمیته دایمی فنی آی.ام.اُ است. ایران در سختترین شرایط جنگی، اجازه بروز کمترین ناامنی را در دریای خلیجفارس و تنگه هرمز و دریای عمان و شمال اقیانوس هند را نداد! تاریخ ثابت کرده که هیچ ناامنی در خلیجفارس ایجاد نشده، مگر بواسطه حضور قدرتهای بیگانه!
در داستان کشتی متعلق به بیپی، (بنام هریتیج)، هفته قبل، بریتانیا یک موج غیر موجه تبلیغی ایجاد کرد. طرح اینکه قایقهای تندرو ایرانی تلاش کردند تا تانکر بریتانیایی را در تنگه هرمز توقیف کنند، یک خبر کذب و یک سناریوی شکست خورده بود! آن کشتی در بندر بصره بارگیری کرده بود و طبعا در راه خروج از خلیجفارس، بایستی از دهانه اروند رود عبور میکرد، و کرد. اگر ایران قصد توقیف آن را داشت، با توان مقتضی و شناورها و نفرات لازم، در شمال خلیجفارس اقدام میکرد.
به نظرم وزارت خارجه انگلیس، به چند دلیل آن موج را ایجاد کرد:
اول، تحت تاثیر قرار دادن آثار توقیف بیدلیل کشتی گریس ۱
دوم، زمینهسازی روانی برای القای وجود ناامنی در خلیجفارس
سوم، ایجاد موج فرعی برای پوشش دادن به مشکلات داخلی و بهخصوص فاجعه برگزیت
چهارم، ابراز و بلکه فروش وفاداری نسبت به تیم ترامپ
پنجم، مقدمه چینی برای صدور صورتحساب امنیتی برای کشورهای خلیجفارس
ششم، گرفتن ژست اقتدار تا عمق خلیجفارس
هفتم، القاء عدم توان ایران برای توقیف یک تانکر
این دلایل البته در عالم سیاست میتواند معنا داشته باشد، اما، در هر حال، «نگرفت! »
در پی همین موضوع امریکا هم به پشتیبانی از انگلیس خبر از تشکیل ائنلاف در خلیجفارس داده است. این به چه معناست؟
بله، نامزد فرماندهی ستاد ارتش امریکا، (ژنرال مارک میلی) هفته قبل، از تلاش و قصد امریکا برای ایجاد ائتلاف بینالمللی جهت سازماندهی تیم اسکورت کشتیهای تجاری در خلیجفارس سخن گفت.
این یک ایده خام و مسئله برانگیز است. هم اکنون کشورهای بریتانیا و فرانسه، هر کدام یک استعداد محدود دریایی، در کنار امریکا، در خلیجفارس دارند. هنگامی که امریکا از ائتلاف بینالمللی سخن میگوید، قاعدتا باید سوای نیروهای ساحلی کشورهای منطقه (مثل عراق و کویت و سعودی و قطر و....) تعدادی کشورهای غیر بومی را مد نظر داشته باشند. مهمترین آنها، بریتانیا و فرانسه هستند. (تا کنون بجز این دو کشور، طرف ثالثی اتخاذ موضع نداشته)
فرانسه پیشتر اعلام کرده که قصد افزایش ظرفیت نظامی خود در منطقه را ندارد. پاریس همچنین شرکت در چنان ائتلافی را منتفی دانسته است. بریتانیا بطور متوسط بیش از سی شناور تجاری در حال عبور، در خلیجفارس دارد، و اکنون یک ناوچه رزمی در منطقه دارد. اگر دومین رزمناو بریتانیا هم وارد منطقه بشود، این استعداد روزانه حداکثر ده درصد از شناورهای انگلیسی را بتوانند اسکورت کنند! مابقی شناورها، قاعدتا بدون همراه خواهند بود!
طرح یک چنین مسئلهای، فوقالعاده خام و نسنجیده است. زیرا، حجم شناورهای در حال عبور، آنقدر زیاد است که پوشش اسکورت و پایش آنها تقریبا نا ممکن است. این ایده، فقط میتواند منطقه را شلوغ و ملتهب کند و نقض غرض خواهد کرد. مگر اینکه قصد بریتانیا و امریکا، ایجاد التهاب بیشتر در منطقه باشد.
برای جمهوری اسلامی ایران، تفاوتی ندارد که بار حضور شناورهای نظامی بیگانه در خلیجفارس، بیشتر شود. زیرا اگر شرایط منطقه پایدار بماند، که انفاقی رخ نداده، اما، در صورت بروز تنش، فقط اهداف قابل دسترس دریایی ایران، افزایش پیدا کرده و این به نفع طرف مقابل نیست! بهتر این است که، همه طرفها از اتخاذ تصمیمات احساسی و نسنجیده، اجتناب کنند.
با توجه به توضیح شما آیا در آینده قایقهای تندرو سپاه میتوانند ورود و خروج این نفتکشها رو کنترل کنند یا طبق استانداردهای حقوق دریایی علت وجودی آنها را در هرمز جویا شوند؟
نیروی دریایی جمهوری اسلامی در هر شرایطی این حق را دارد که نسبت به نظارت و مدیریت و کنترل تردد آزاد و بدون ضرر کشتیرانی در خلیجفارس و تنگه هرمز و دریای عمان، (در محدوده آبهای سرزمینی و مجاور و در مواردی در محدوده فلات قاره ) اعمال صلاحیت کند. این حق "اعمال صلاحیت" در تامین امنیت کشتیرانی آزاد و بیضرر، میتواند با انواع ابزار و روشهای مشروع، محقق شود.
استفاده از انواع شناورها، ناوچهها و ناوها و هواناوها یا بالگردها، هواپیماهای کنترل و تجسس دریایی یا پهپاد ها، از حقوق و حتی وظایف ایران است. کنوانسیون ۱۹۵۸ ژنو و کنوانسیون حقوق دریاها ۱۹۸۲ مبانی نظارت و کنترل ایران بر عبور بیضرر کشتیهای عبوری در تنگه هرمز هستند. ایران در محدوده آبهای سرزمینی و آبهای مجاور سرزمینی، تا پهنه ۲۴ مایلی در عمق تنگه، حق نظارت و نیز اعمال سیستم شناسایی شناورها را دارد.
در شرایط غیر عادی، و از جمله در دوران جنگ تحمیلی، ایران در هر مورد که تشخیص میداد، به کنترل و بازرسی محموله کشتیهای عبوری نیز مبادرت میکرد. چنانچه عبور یا محموله هر شناوری، بر وضعیت منازعه به ضرر طرف خودی موثر بود، ایران حق توقیف محموله یا شناور را برای خود محفوظ میداشت.
این روال، وفق عرف و مقررات در شرایط عادی یا غیر عادی (اضطراری) موضوعیت دارد.
وضعیت توقف نفتکشهای ایران را چه طور تفسیر میکنید این روند اگر ادامه داشته باشد ایران میتواند تحریمها را دور بزند؟
هیچ دلیل یا مستند حقوقی برای توقیف کشتیها یا مصادره و توقیف محمولههای تانکرهای ایرانی در هیچ مسیر و ابراه بینالمللی وجود ندارد، مگر انکه تخلفی اثبات شود. تخلفات یا زیست محیطی هستند، یا خطرات حادثه آفرینی بر اساس نوع محموله و وضعیت شناور، یا احتمال وارد آوردن زیان به حقوق یا منافع مشروع کشورهای مجاور یا کشورهای صاحب پرچم دیگر شناورهای عبوری.
بر این اساس، صِرفِ وجود تحریمهای یکجانبه امریکایی، دلیل و توجیهی برای توقیف هیچ شناور یا محموله متعلق به ایران نیست. منتها، ایالات متحده با استفاده از شبکه جهانی "کنترل و رصد شناورها و محمولههای آنها"، تلاش دارد تا شناورهای حامل محمولههای خام یا فراوردههای نفتی ایران را شناسایی کند. طبعا شناسایی شناور و محموله ایرانی، خطر مداخله و یا توقیف آنها را افزایش میدهد. به همین منظور، ایران در جریان انتقال هر محموله، با توجه به کیفیت و کمیت محصول، مسیر و محل تحویل به مشتری یا عرضه در بازار، ترفندها و شیوههای خاصی را بکار میگیرد.
امریکا و شرکای منطقهای، تلاش دارند تا روشهای دور زدن تحریمها را کشف و خنثی کنند. تاکنون، هر چند با زحمت و هزینه زیاد، اما، به هر حال، جمهوری اسلامی ایران در امر انتقال محصولات به بازارها، موفق بوده است.
فرض بگیریم توقیف نفتکشها ادامه داشته باشد، طرح "فریز مقابل فریز" فرانسه را چه طور ارزیابی میکنید؟
اقدام بریتانیا در توقیف غیر قانونی یک شناور و محموله نفتی ایران، حتما دریانوردی را در سطح بینالمللی با خطر مواجه کرده است. تاکنون بجز این یک مورد، اقدام مشابهی رخ نداده است. راجع به شناور متوقف شده در بندر جده، تو ضیح دادم که ان توقف، به جهت ادعای صورتحساب غیر معمول دولت سعودی رخ داده. دستکم صورت مسئله اینگونه طرح شده. این البته خود به معنای نا ممکن بودن توقیف بیدلیل شناورها است.
مورد کانال سوئز هم که خبرسازی کذب بود
اما، ایده رئیسجمهوری فرانسه، بعنوان «انجماد برای انجماد»، طرح کارساز و موثری میتواند باشد. پیشتر، خود نیز برای ایجاد گشایش در مناسبات بینالمللی و تمرکز بیشتر جمهوری اسلامی بر منافع "رشد محور"، چنین ایدهای راجع به بعض "معضلات سخت" در سیاست خارجی، مطرح کردهام. اما، اگر ایده آقای مکرون، با انصاف و خرد کافی توام باشد، بنظرم هر دو طرف اصلی مناقشه (ایران و امریکا) میتوانند حد قابل قبولی از منافع خود را بدون نیاز به هزینه منازعه، تامین کنند. توقف و تعطیلی تحریمهای پس از برجام از سوی امریکا، و توقف و یا تعطیلی توسعه فعالیتهای هستهای فرا تر از برجام از سوی ایران، میتواند شانس رضایت خاطر مشترک طرفین مناقشه را افزایش دهد.
ترامپ بهویژه، نیازمند نمایش یک پیروزی در خصوص ایران است.
به نظر میرسد یافتن مکانیزمی که همزمان:
- هم تحریمهای پس از برجام امریکا منتفی شود،
- هم گامهای هستهای فرا تر از برجام ایران متوقف شود، و هم جدولی برای تداوم فعالیت عادی ۱+۵ در خصوص توافق هستهای و تداوم مناسبات غیر خصمالود طرفهای متعاهد تنظیم شود،
میتواند یک سطح اولیه از تعامل «برد-برد» را برای طرفین تضمین کند. منتها، دشمنِ چنین ایدهای، ائتلاف خباثت، شامل نتانیاهو و بولتون و نفرات دوم سعودی و امارات است. باید حتما فکری برای مهار اینها کرد.
اعزام ناوهای انگلیسی به منطقه خلیجفارس، چه اثری بر شرایط امنیتی و صادرات نفت از منطقه خواهد داشت؟
به لحاظ عملیاتی، اعزام یک ناو جنگی توسط بریتانیا، تاثیر چندانی در وضع امنیتی منطقه نخواهد داشت. اما، بلحاظ روانی، طبعا شرایط را حاد تر و زمینه بروز تنش را افزایش میدهد.
همانطور که پیشتر گفتم، به نظر میرسد نقش منافع شخصی بعض مقامات بریتانیا، بیش از نقش منافع ملی آنها، در این قضیه موثر باشد!
هم آقای هانت و هم جانسون، برای تصدی پُست نخست وزیری به شدت خود را محتاج حمایت ترامپ میدانند. ترامپ هم زرنگ است و این دو را برای رقابت در ابراز تبعیت از سیاست خارجی مطلوب خود، به رقابت وا داشته است! هر دو، بیشتر به جهت تضمین شانس خود در سیاست و نیز تامین درآمدی قابل ملاحظه از کنار ترامپ و تیم او، در ابراز وفاداری به تندروی علیه ایران، مسابقه گذاشته اند! همین دلیل، زمینه را برای شیطنت ایشان، در داستانی مثل گریس ۱، یا مسئله اعزام ناو و تشدید شرایط علیه ایران، مساعد کردهاست.
شلوغ تر شدن و افزایش بار نظامی منطقه، حتما احتمال اشتباه را افزایش میدهد. بالاتر رفتن ضریب خطر و وقوع اشتباه، طبعا احتمال برخورد را افزایش میدهد. بعض طرفها هستند که تشدید بحران و افرایش آشوب را عین منافع خود تعریف کردهاند.
تشدید آشوب و وقوع درگیری، طبعا صدور نفت را با خلل مواجه میکند و نتیجتاً نرخ نفت و فراورده، بشدت جهش میکند! این همان چیزی است که میتواند موتور اقتصاد جنگی و فروش نفت شیل را برای امریکا بشدت سرعت ببخشد! در اینجا، یک نوع «تضاد منافع» در حیطه بازیگری ترامپ رخ داده است. از یک سو ترامپ دنبال آغاز مذاکره و گفتوگو با ایران است، و از سوی دیگر، تشدید تنش، میتواند منافع اقتصاد نفتی و جنگی را برای او تامین کند.
با این شرایط ایران چه راهبردی باید در پیش بگیرد؟
در این میان، نقش دیپلماسی و گزینههای جمهوری اسلامی تعیینکننده خواهد بود. در مجموع، به نظر میرسد تمایل کنترل تنش، در بیشتر اطراف قضایا، شانس بیشتری پیدا کرده باشد. البته، هنوز دو عنصر خباثت، با شدت تمام بر تشدید اوضاع تمرکز دارند، نتانیاهو و بولتون!
ایده فریز، اگر خوب طراحی شود و قوی ارائه گردد، شانس خوبی برای ایجاد فضای تنفس برای همه طرفها ایجاد میکند. نقش روسها و چین، و نقش فرانسه و انگلیس، و البته تا حدودی المان، مهم (بلکه بسیار مهم) است.
بیش از یکسال قبل و مدتی پیش از اعلام خروج امریکا، عرض کردم که ؛ دیپلماسی همه جانبه و چندوجهی ما، باید از عمق منطقه آغاز شود، و بروکسل، برلین، لندن، و پاریس را، به موازات محور شرق (با تمرکز بر مسکو، پکن، دهلینو) بشدت هدف قرار دهد. آن زمان، هدفگذاری و الگوی رفتاری را هم برای هر محور، به طور مشروح ارائه کردم. بهخصوص راجع به معضل رژیم اشغالگر، مسئله «فریز سطح تنش»، و راجع به واشنگتن، مسئله و مدل «تعادل نسبی» را شرح دادم. روی تمرکز بر «فرصت دادن به دیپلماسی چند وجهی و مکمل»، بسیار تاکید نمودم، اینک نیز امیدوارم هنوز فرصت و امید برای دیپلماسی در مقابل تنازع، برای همه طرفها، موجود باشد. میشود شرایط را با حفظ اصول و اهداف، تغییر داد! فقط باید ابتکار عمل در بکارگیری تاکتیک و استراتژی در سطوح قابل انعطاف را توسعه داد.
منبع: خبرآنلاین
ارسال نظر