|

ماجرای جانباز قلابی در باند فساد مالی

امروز جلسه دوم رسیدگی به پرونده تیمور عامری و ۱۶ متهم دیگر برگزار شد.

گسترش نیوز - دومین جلسه دادگاه رسیدگی به پرونده تیمور عامری و ۱۶ متهم دیگر صبح امروز در شعبه اول دادگاه ویژه رسیدگی به جرائم اقتصادی به ریاست قاضی موحد برگزار شد.

قاضی پرونده در ابتدای جلسه گفت: در جلسه گذشته اتهام آقای کاظم نجف‌آبادی فراهانی به ایشان تفهیم و بخشی از دفاعیات ایشان نیز مطرح شد که به دلیل پایان وقت دادگاه، باقی دفاعیات در این جلسه بیان می‌شود.

متهم با حضور در جایگاه گفت: اتهامات وارده را تکذیب می‌کنم. من ۱۰ سال است که در بورس کالا فعالیت دارم. به واسطه روابط عمومی خوب با شرکت‌های بازرگانی ارتباط کاری برقرار کردم. روزی با شخصی که در شرکت دلفین آبی کار می‌کرد آشنا شدم و هنگامی که متوجه شدم این شرکت در خارج از کشور چند شعبه دارد، خوشحال شدم که این شرایط برای کشور ما که تحریم است خیلی مفید بود.

وی ادامه داد: بعد از دعوت به شرکت، به من گفتند که در زمینه صادرات زعفران شرکت خوشنامی هستیم و می‌خواهیم در بخش واردات هم فعالیت داشته باشیم. آنها می‌خواستند از روسیه روغن خام وارد کنند و با بسته‌بندی خودشان به عراق بفرستند. این شرکت همه شرایط این فعالیت را داشت.

وی افزود: به این علت که همه مدارک را در سامانه وزارت صمت وارد کرده بودند، من اطلاعات را از شرکت می‌گرفتم و به مجید شفیعی می‌رساندم تا ثبت سفارش انجام شود. بعد از ثبت سفارش، مدارک به من ارسال می‌شد و من هم به شرکت می‌دادم. برای مثال در سال ۹۷ تعداد ۱۰۰ ثبت سفارش به نام دکاتجارت زده شد و ارز هر ۱۰۰ عدد که ۵۰ میلیون یورو بود، دریافت شد. وقتی پرسیدم چرا ۱۰۰ عددی زده می‌شود به من گفتند به واسطه اعتباری که در شرکت‌های خارجی خود داریم، خرید اعتباری انجام می‌دهیم. وقتی این موضوع را از وزارت صمت پیگیر شدم، این مسئله هیچ مشکلی نداشت.

نجف‌آبادی فراهانی گفت: من ۶۰ درصد نقص عضو دارم که به واسطه تصادف است. همچنین جزو رزمندگان دفاع مقدس هستم. در همه مراحل ثبت سفارش کاملا قانون وزارت صمت را رعایت کردم. بنده فعال بورس کالا هستم و در قبال کاری که برای خریدار و فروشنده انجام می‌دهم، حق‌الزحمه می‌گیرم. استشهادیه همکارانم در بورس کالا را در این رابطه تقدیم می‌کنم.

وی ادامه داد: از طریق افرادی که در بورس بودند با تیمور عامری که فردی شناخته شده بود آشنا شدم و موضوع شرکت مهدی خرمی‌پور را مطرح کردم و به این علت که وی در خارج از کشور بود، محمد خرمی‌پور با تیمور عامری ملاقات کرد و در قرارداد بین آنها من فقط نقش معرف را داشتم. در سال ۹۶ بنا به درخواست بنده، آقای مجید شفیعی طی چند مرحله برای دلفین آبی و در سال ۹۷ برای دکاتجارت ثبت سفارش انجام داد و من کارمزد اپراتوری وی را واریز کردم.

وی افزود: به لحاظ تسریع در امور از سه نفر از مسئولان فنی سه شرکت نیز استفاده شد که حقوق هرکدام در سال اول ۷۵۰ هزار تومان و در سال دوم به یک میلیون تومان افزایش پیدا کرد. بنده در هیچکدام از شرکت‌ها سمتی ندارم و از فعالیت‌های بعدی هم بی‌اطلاع هستم. شرکت‌ها تجاری بوده که به صورت خانوادگی اداره می‌شد و من هیچ نسبتی با آنها ندارم و فقط مسئول معرفی صرافی رسمی بانک مرکزی به آنها هستم.

متهم گفت: حضور اینجانب در معرفی به صرافی مبین مشارکت در اخلال در نظام اقتصادی نیست چراکه هیچ فعلی که نتیجه واحد داشته باشد وجود ندارد. از آنجایی که اینجانب به علت عجز در تودیع وثیقه در زندان هستم و جرمی هم مرتکب نشدم لذا درخواست صدور حکم براعت و در این مرحله تقلیل میزان وثیقه را خواهانم.

قاضی از وی پرسید: شما مجوز فعالیت در بورس را دارید؟

متهم پاسخ داد: من کارمند بورس نبودم اما مثل صدها نفر دیگر ارتباط خریدار و فروشنده را ایجاد می‌کردم.

قاضی پرسید: شما جایی گفتید جانباز هستید؟

متهم پاسخ داد: من چنین چیزی نگفتم. برخی ذهنیت خود را مطرح کردند.

قاضی پرسید: مجید شفیعی را از کجا می‌شناسید؟

متهم گفت: در پروژه‌ای با هم آشنا شدیم و ارتباطمان برقرار ماند.

قاضی دوباره پرسید: غیر از مورد آقای خرمی‌پور با آقای شفیعی همکاری داشتید؟

متهم مجدد پاسخ داد: سال ۹۵ مجوز حدود ۱۲ هزار تن گندم را گرفتم که بعد با آقای شفیعی آشنا شدم.

قاضی پرسید: غیر از شرکت آقای خرمی‌پور، با شرکت دیگری همکاری کرده‌اید؟

متهم پاسخ داد: با چند شرکت کار کردم.

قاضی پرسید: حق‌الزحمه را چطور می‌گرفتید؟

متهم گفت: برخی موارد در بورس عرف بود.

قاضی تاکید کرد: شما مجوز نداشتید.

متهم گفت: ما با کارگزاریها همکاری می‌کردیم.

متهم همچنین در پاسخ به سوال قاضی مبنی بر میزان اموال خود گفت: دو خانه دارم که یکی ارث پدری است و یک خانه هم در سال ۹۷ خریدم. یک ماشین پژو هم دارم.

قاضی پرسید: شما چقدر به آقای شفیعی پرداخت کرده‌اید؟

متهم پاسخ داد: ایشان به همراه پسرش کار می‌کرد که در طول یک سال مبلغ ۷۵ میلیون تومان شد.

قاضی پرسید: کجا این کار انجام می‌شد؟

متهم پاسخ داد: می‌گفتند دفتر دارند.

قاضی پرسید: چند سال با شفیعی آشنا هستید؟

متهم پاسخ داد: از سال ۹۶ آشنا هستیم و تلفنی قرارها را هماهنگ می‌کردیم.

وی در پاسخ به سوال قاضی که پرسید چرا برای کارتان به کارمند وزارت صمت مراجعه کردید، گفت: ورود به سیستم یکسری اطلاعات می‌خواهد.

قاضی گفت: شما در مجموع ۱۴۵ میلیون تومان به حساب آقای شفیعی وارد کرده‌اید.

متهم گفت: آن مبلغ مربوط به شرکت آرد پرند است.

قاضی دوباره پرسید: محمدحسین زندیه را از کجا می‌شناسید؟

متهم پاسخ داد: وقتی وارد شرکت شدم ایشان در آن شرکت کار می‌کرد.

قاضی گفت: از دفتر آقای زندیه مهر و سربرگ کشف شده و گفته اینها را شما به وی داده‌اید.

متهم گفت: من چیزی به ایشان ندادم.

قاضی گفت: شما بدون مجوز و تحصیلات به خیلی از حوزه‌ها ورود کرده‌اید که این مسئله غیرمتعارف است.

متهم گفت: من اطلاعات را از بورس می‌گرفتم و هر کارگزاری این موارد را عرضه می‌کرد.

قاضی پرسید: آقای شفیعی چه کمکی به شما می‌کرد؟

متهم پاسخ داد: ایشان کارمند وزارت صمت در بخش ثبت سفارش بود.

قاضی پرسید: همکاری بعدی ایشان چه بود؟

متهم گفت: همکاری دیگری نداشتیم.

قاضی در ادامه با قرائت بخشی از کیفرخواست گفت: شما در تخصیص ارز نقش قابل توجهی داشتید.

متهم پاسخ داد: قبول ندارم. من تخصیص‌دهنده نیستم و فقط فعال بورس کالا هستم.

وی همچنین در خصوص اتهام اینکه از شرکت‌های خارجی پیش‌فاکتور می‌گرفت و پیشنهاد خرید ارز دولتی نیز از جانب وی مطرح شده، گفت: این اتهامات را قبول ندارم.

قاضی گفت: شما طرف قرارداد بودید چراکه درصد می‌گرفتید.

متهم پاسخ داد: من حق‌الزحمه خودم را می‌گرفتم.

قاضی موحد تاکید کرد: این توافق نشانه تبانی است.

متهم گفت: همه ثبت سفارش‌هایی که من انجام دادم قانونی بود.

قاضی گفت: ممکن است بخشی از فرآیند قانونی باشد اما نتیجه این است که تبانی کردید تا ارز دولتی را در بازار آزاد بفروشید. همچنین مراجعه شما به آقای شفیعی به واسطه کارمند صمت بودن ایشان بود.

متهم گفت: ثبت سفارش کسی را می‌خواهد که از صبح پای سیستم بنشیند چون گاهی سیستم شلوغ است. ثبت سفارش یک سامانه است که برخی اطلاعات را می‌گیرد. پروفرم‌ها را علیرضا عامری به من می‌داد و بانک عامل را هم محمد خرمی‌پور به من اعلام می‌کرد، من نیز این اطلاعات را به مجید شفیعی می‌دادم چراکه وی یک اپراتور وارد به کار بود.

کدخبر: 73441

ارسال نظر