روزنامه سپاه تکلیف مخالفان اخراج افغانیها را یکسره کرد
رنج بازار کار ایران نه از «تنبلی جوانان»، بلکه از تحقیر مزمن نیروی کار و نظام دستمزدی است که کرامت انسان را نادیده میگیرد. برخلاف ادعاهای رایج، جوان ایرانی نه بیکار است و نه بیعلاقه به کار، بلکه از پذیرش شغلی که دستمزدش کفاف زندگی را نمیدهد و شأن انسانیاش را لگدمال میکند، سر باز میزند.

این روزها دوباره بحث «کار بیکارگر» در محافل صنعتی داغ شده است. برخی ادعا میکنند خروج مهاجران افغانستانی، چرخ کارخانهها را از حرکت باز داشته است. اما آیا واقعاً مشکل به همین سادگی است؟ حقیقت این است که بحران نیروی انسانی در ایران، ریشهای عمیقتر از نبود مهاجران دارد. مشکل اصلی، نظامی است که ارزش نیروی انسانی را به حداقل رسانده و دستمزد را به جای سرمایه، هزینهای قابل حذف میبیند.
دستمزد؛ سهمی ناچیز از تولید
طبق آمارهای رسمی، در ایران دستمزد کارگران تنها حدود ۵ درصد از هزینه تولید را تشکیل میدهد؛ رقمی که در مقایسه با اقتصادهای توسعهیافته (تا ۴۰ درصد) یا حتی در حال توسعه، به شدت پایین است. این یعنی از هر ۱۰۰ میلیون تومان محصول تولیدی، تنها ۵ میلیون تومان به نیروی انسانی میرسد. نتیجه؟ کارگری که با حقوق ۸ میلیون تومانی، حتی نمیتواند اجاره خانهای ساده را بپردازد. آیا میتوان انتظار داشت نیروی کار با چنین شرایطی انگیزهای برای ادامه داشته باشد؟
کارگر ایرانی تنبل نیست!
این تصور که «جوان ایرانی اهل کار نیست و دنبال کار پشتمیزی است»، یک برچسب ناعادلانه است. جوانان ایرانی در سالهای اخیر در مشاغل سختی مثل رانندگی در پلتفرمهای آنلاین، انبارداری و خدمات کارگری مشغول بودهاند. اما این تلاشها اغلب غیررسمی و نامرئیاند. مشکل، تنبلی نیست؛ مشکل، دستمزدهایی است که حتی از خط فقر رسمی هم پایینترند و شرایط کاریای که کرامت انسانی را نادیده میگیرند.
مهاجران، گناهکار یا قربانی؟
سالها، صنایع سنتی ایران به نیروی کار مهاجر، بهویژه افغانستانیها، وابسته بودهاند. این کارگران به دلیل شرایط خاص، با دستمزدهای ناچیز و بدون بیمه کار میکردند. حالا که بخشی از این نیروها به دلایل سیاسی یا برنامههای بازگشت، در دسترس نیستند، برخی کارفرمایان به جای اصلاح ساختار، انگشت اتهام را به سمت سیاستهای مهاجرتی نشانه گرفتهاند. اما آمار نشان میدهد تنها ۴۳۳ هزار مهاجر (۲ درصد بازار کار) دارای مجوز کار رسمیاند. آیا واقعاً این ۲ درصد، کلید حل بحراناند؟
راهحل؛ بازتعریف ارزش نیروی کار
برای برونرفت از این بحران، باید نگاه به نیروی کار تغییر کند. کارگر، ابزار تولید نیست؛ شریک تولید است. راهحلها روشناند:
۱. افزایش واقعی دستمزد: دستمزد باید نهتنها هزینههای زندگی، بلکه شأن انسانی کارگر را تأمین کند.
۲. امنیت شغلی: قراردادهای پایدار و بیمه فراگیر، انگیزه کار را بالا میبرند.
۳. حمایتهای جانبی: کاهش هزینههای مسکن و حملونقل از طریق سیاستهای حمایتی.
۴. شراکت در سود: همانطور که رهبر انقلاب در دیدار با کارگران (۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴) تأکید کردند، مشارکت کارگر در سود تولید، انگیزه و بهرهوری را افزایش میدهد.
آیندهای برای صنعت و کارگر
اقتصادی که بر پایه نیروی کار ارزان بنا شده، محکوم به شکست است. کار ارزان، تنها توهم رقابتپذیری ایجاد میکند، اما در بلندمدت به فرسایش نیروی انسانی، کاهش انگیزه و مهاجرت نخبگان منجر میشود. صنعت ایران برای بقا نیاز به نیروی کار باانگیزه و باکرامت دارد. تا زمانی که نظام دستمزد و شرایط کار اصلاح نشود، نه مهاجران و نه جوانان ایرانی، نمیتوانند چرخهای زنگزده این صنعت را به حرکت درآورند. زمان تغییر فرا رسیده است؛ تغییری که از کرامت انسانی آغاز میشود.
ارسال نظر