تهران در آستانه فروپاشی ؛ بحران بالا گرفت
دبیر شبکه علمی تغییر اقلیم کشور گفت: تالاب خشک شده و زمینهای بیپوشش اطراف آن، به کانونهای فعال گرد و غبار تبدیل میشوند. دقیقاً همان چیزی که امروز شاهد آن هستیم؛ طوفانهای گرد و غبار با منشأ داخلی مانند اطراف تهران، قم، مرکزی که زندگی را در کلانشهرها مختل میکند.

محمدرضا فرزانه درباره ریشههای مهم معضل بحرانی آلودگی هوای اخیر تهران و نقش خشک شدن تالابها و ارتباط آن با تغییر اقلیم اظهار داشت: متأسفانه وضعیت تهران بسیار نگرانکننده است. آلودگی هوای تهران یک مشکل ساختاری و مزمن است که ریشه در دو منبع اصلی دارد، منابع ثابت مانند صنایع، نیروگاهها و پالایشگاهها و منابع سیار یعنی خودروهای فرسوده و ناوگان حمل و نقل ناکارآمد؛ ترکیب این دو، همراه با جغرافیای خاص تهران (حوضهای بسته با وارونگی دما)، باعث شده است که تعداد روزهای دارای هوای سالم در تهران به شدت محدود و ناچیز باشد. نکته بسیار مهمی که اغلب نادیده گرفته میشود این است که در طول این سالها، پیکرههای طبیعی ارزشمندی در اطراف و داخل شهر تهران، مانند سدهای نامرئی، به صورت خستگیناپذیر در حال جذب و کاهش بخشی از این آلایندهها و تعدیل اثرات نامطلوب بودهاند. این خدمات اکوسیستمی حیاتی بوده، اما متأسفانه در حال تضعیف و نابودی است.
کمبود شدید منابع آبی و سوءمدیریت
وی تصریح کرد: پارکهای جنگلی مانند جنگلهای چیتگر، سرخهحصار و... ریههای تهران محسوب میشوند. آنها نه تنها به جذب دیاکسیدکربن و تولید اکسیژن کمک میکنند، بلکه ذرات معلق را جذب کرده و به تعدیل دما و روانسازی جریان باد کمک میکنند. متأسفانه در سالیان اخیر، به دلیل کمبود شدید منابع آبی و البته سوءمدیریت در آبیاری و نگهداری، شاهد خشکیدگی گسترده درختان در این پارکها بودهایم. این ضعف، درختان را مستعد هجوم آفات، مانند سوسکهای پوستخوار کرده که خود معضل جدیدی برای بقای این سرمایههای سبز ایجاد کرده است. خشک شدن این درختان یعنی از دست دادن فیلترهای طبیعی هوا درست در زمانی که به آنها بیشترین نیاز را داریم.
دبیر شبکه علمی تغییر اقلیم کشور با اشاره به اوضاع تالابهای کشور گفت: تالابها، پیکرههای آبی ارزشمندی هستند که کارکردهای اکوسیستمی گستردهای دارند. یکی از مهمترین و مرتبطترین کارکردهای آنها در شرایط فعلی تهران، جلوگیری از ایجاد و گسترش پدیده گرد و غبار است. تالابهای سالم با مرطوب نگه داشتن خاک و پوشش گیاهی خود، از تبدیل شدن به کانونهای داخلی گرد و غبار جلوگیری میکنند.
وی با اشاره به نگاه بینالمللی به تالابها تاکید کرد: اهمیت تالابها در سطح جهانی بهگونهای است که اولین و مهمترین معاهده بینالمللی اختصاصی برای حفاظت از یک اکوسیستم خاص، کنوانسیون رامسر است. نکته این است که این کنوانسیون با محوریت ایران و در سال ۱۳۴۹ (۱۹۷۱) در شهر رامسر به امضا رسید. این کنوانسیون کشورهای عضو را متعهد میکند تا از تالابهای با اهمیت بینالمللی (تالابهای ثبت شده در لیست رامسر) در قلمرو خود حفاظت کرده و از بهرهبرداری پایدار از کلیه تالابها اطمینان حاصل کنند. رامسر نشاندهنده اجماع جهانی بر سر ارزش غیرقابل انکار تالابها برای تنوع زیستی، معیشت انسانها و ثبات محیطزیست جهانی است.
اکوسیستمهای تالابی تحت فشار شدید خشکی و تغییر کاربری
فرزانه با اشاره به وضعیت تالابها در ایران، به عنوان کشوری که زادگاه این کنوانسیون است، ادامه داد: ایران از غنای قابل توجهی در زمینه تالابها برخوردار است. ما دارای طیف گستردهای از تالابها هستیم، از تالابهای ساحلی خلیج فارس و دریای عمان گرفته تا تالابهای کوهستانی و تالابهای دشتهای مرکزی. تاکنون تالابهای مهمی از کشور در کنوانسیون رامسر ثبت جهانی شدهاند اما تعداد تالابهای دارای اهمیت کشور بسیار فراتر از این تعداد است و بسیاری هنوز به ثبت جهانی نرسیدهاند. متأسفانه علیرغم این غنا و اهمیت، اکوسیستمهای تالابی ایران در دهههای اخیر تحت فشار شدید خشکی، تخریب و تغییر کاربری قرار گرفتهاند. این وضعیت، حفاظت محیطزیست کل کشور را به شدت تهدید میکند.
وی با اشاره به نقش و کارکردهای حیاتی تالابها را میتوان متضمن بخش عمدهای از خدمات اکوسیستمی نامید که مهمترین کارکردهای آنها شامل تنظیمکنندگی آبها یعنی کنترل سیلابها، تغذیه سفرههای آب زیرزمینی، تثبیت خطوط ساحلی، تولید و پالایش تصفیه طبیعی آب (حذف آلایندهها و مواد مغذی اضافی)، تولید اولیه بالا، تولید مواد آلی، حفاظت زیستگاهی یعنی زیستگاه حیاتی برای تنوع عظیمی از گیاهان، پرندگان (بهویژه مهاجر)، ماهیان و سایر جانوران، تنظیم اقلیم، ذخیرهسازی کربن (بهویژه در خاکهای توربی)، تعدیل دمای محلی، کنترل گرد و غبار، مرطوب نگه داشتن خاک و حفظ پوشش گیاهی، جلوگیری از فرسایش بادی و تشکیل کانونهای گرد و غبار، ارزشهای اجتماعی-اقتصادی، تامین معیشت (صیادی، کشاورزی حاشیهای، گردشگری)، ارزشهای فرهنگی و زیباییشناختی است.
عضو هیات علمی پژوهشکده محیط زیست و توسعه پایدار در ارزیابی نقش راهبردی تالابها در عصر تغییر اقلیم بیان کرد: تالابها یک استراتژی سهگانه دوستدار محیطزیست در مواجهه با تغییر اقلیم ارائه میدهند از جمله اینکه جنبه سازگاری(Adaptation) تالابها به جوامع کمک میکنند تا با اثرات تغییر اقلیم سازگار شوند. مثلا با جذب و ذخیره سیلابهای شدیدتر، کاهش اثرات خشکسالی از طریق تغذیه آبخوانها و حفظ رطوبت منطقهای، و تعدیل دمای محلی، جنبه کاهش انتشار (Mitigation) تالابها، بهویژه تالابهای دارای خاکهای آلی (اراضی توربی)، مخازن عظیم کربن هستند. آنها کربن دیاکسید را از جو گرفته و بهصورت مواد آلی در خاک ذخیره میکنند. تخریب و خشک شدن تالابها این کربن را دوباره به جو بازمیگرداند و خود به منبع انتشار گازهای گلخانهای تبدیل میشود. همچنین در مواجهه با مخاطرات طبیعی (Disaster Risk Reduction - DRR) برای ایران که با مخاطراتی چون سیلهای ناگهانی، خشکسالیهای طولانی و طوفانهای گرد و غبار مواجه است، تالابها یک سپر دفاعی طبیعی حیاتی هستند که قبل از رخداد مخاطره با رویکرد پیشگیرانه و در حین و پس از رخداد مخاطره با رویکرد حمایتی نقش مهمی را در حفاظت از محیط زیست دارا هستند.
وی کاهش شدت سیل از طریق جذب آب، جلوگیری از خشک شدن زمین و تبدیل آن به کانون گرد و غبار، عمل به عنوان سپری در برابر امواج سیل و طوفانهای شن و منبع مهم برای تامین آب و مواد غذایی برای انسانها و موجودات در معرض مخاطره و کمک به بازسازی سریعتر اکوسیستمها و بازیابی خدمات پس از حوادث طبیعی را از جمله نقش مهم تالابها برشمرد و افزود: از دست دادن تالابها بهمعنای از دست دادن این استراتژیهای طبیعی و کمهزینه است که جایگزینی آنها با راهکارهای مهندسی پرهزینه، اغلب ناممکن یا بسیار ناکارآمد است.
فاصله عمیق اسناد مترقی و وضعیت واقعی تالابها
فرزانه درباره اینکه آیا در کشور ما تلاشی برای حفاظت از تالابها صورت گرفته، توضیح داد: از نظر حقوقی و اسناد بالادستی، تالابها کاملا مورد توجه قرار گرفتهاند. همانطور که اشاره شد، کنوانسیون رامسر یک تعهد بینالمللی مهم است. در سطح داخلی نیز، قانون حفاظت، احیا و مدیریت تالابهای کشور مصوب ۱۳۹۶ و آییننامه اجرایی آن (۱۳۹۷) وجود دارد. جالبتر و مهمتر این که اولویت تخصیص آب به تالابها پس از شرب، در بالاترین رتبه قرار دارد و بالاتر از کشاورزی، صنعت و سایر مصارف است. این نشاندهنده درک قانونگذار از اهمیت حیاتی حقابه محیطزیستی است. اما مشکل اصلی در مقام عمل و اجراست. متاسفانه شاهد فاصلهای عمیق بین این اسناد مترقی و وضعیت واقعی تالابها هستیم. در عمل، تخصیص حقابه تالابها بهصورت کامل و بهموقع انجام نمیشود و فشار مصارف دیگر بر منابع آبی مشترک، حیات تالابها را به خطر انداخته است.
کاهش ورودی رواناب به دریاچه ارومیه سه برابر کاهش بارندگی
وی درباره اینکه آیا این شرایط مغایرت با قانون، صرفا ناشی از سوء مدیریت است یا تهدیدات بیرونی مانند تغییر اقلیم هم نقش داشته است؟ پاسخ داد: ما مطالعه جامعی بر روی حوضه آبریز دریاچه ارومیه بهعنوان یک نمونه شاخص انجام دادیم. در این مطالعه، دادههای اقلیمی ۷۰ سال گذشته در مقیاس ۲۴ محدوده مطالعاتی حوضه تجزیه و تحلیل شد، نتیجه اینکه در دوره استاندارد اقلیمی ۳۰ سال اخیر (۱۹۹۱-۲۰۲۰) نسبت به دوره پایه (۱۹۶۰-۱۹۹۰)، بارندگی در حوضه بهطور متوسط ۱۱ درصد کاهش یافته بود (با دامنهای بین ۱۰ تا ۱۴ درصد در مناطق مختلف). این کاهش را میتوان بهوضوح به تغییر اقلیم نسبت داد اما وقتی به دادههای رواناب نگاه کردیم، وضعیت بهمراتب شرایط بدتر بود. در همین دوره، رواناب ورودی به دریاچه ارومیه بهطور متوسط ۳۳ درصد کاهش یافته بود (با دامنهای بین ۲۴ تا ۴۲ درصد). این یعنی کاهش رواناب، سه برابر کاهش بارندگی بوده است. این آمار بهروشنی نشان میدهد که سهم سوءمدیریت منابع آب (از جمله توسعه بیرویه سدها و چاهها، کشاورزی ناکارآمد و الگوی کشت نامناسب) در بحران دریاچه ارومیه، تقریبا دو برابر سهم تهدیدات بیرونی (تغییر اقلیم و کاهش بارش) بوده است. تغییر اقلیم چالش را عمیقتر کرده، اما سیاستها و مدیریت ناپایدار منابع آب، ضربه اصلی را وارد کرده است.
دبیر شبکه علمی تغییر اقلیم کشور با اشاره به چالش دوگانه کاهش بارش ناشی از تغییر اقلیم و سوءمدیریت و رویکرد تخصیص حقابه تالابها گفت: تعیین حقابه با رویکردهای علمی و حفاظت از حقابه موجود اولا و فورا، باید حقابه قانونی تالابها از مطالعات در مقباس حوضه با تاخیر زمانی به یک کلان پروژه ملی تبدیل شود سپس تخصیص حقابه و پایش و نظارت بر اینکه حقابه بطور کامل و دقیق به پیکره آبی تالاب برسد. این نیازمند پایش و نظارت مستمر، تقویت سازوکارهای قانونی و برخورد قاطع با تخلفات برداشتهای غیرمجاز و فراتر از پروانههاست. مشارکت جوامع محلی و سازمانهای مردمنهاد در این پایش بسیار مؤثر است.
باید به دنبال بهرهبرداری از منابع آب نامتعارف باشیم
وی ادامه داد: برای جبران بخشی از کسری حقابه ناشی از کاهش بارندگی و منابع آب تجدیدپذیر باید به دنبال جایگزینی از طریق سایر منابع آب پایدار از جمله بهرهبرداری از منابع آب نامتعارف باشیم. مهمترین مصداق منابع آب نامتعارف، پسابهای تصفیه شده است. این منابع در بسیاری از کشورهای پیشرو در مدیریت آب، بهعنوان یک منبع ارزشمند تلقی میشوند. نکته کلیدی این است: این آبها اگر بدون تصفیه مناسب یا با مدیریت نادرست رها شوند، خود به تهدید محیطزیستی تبدیل میشوند. اما اگر با رعایت دقیق استانداردهای محیطزیستی و با تصفیه حداکثری و مناسب برای کاربرد مورد نظر مدیریت شوند، میتوانند بخش قابلتوجهی از نیازهای غیرشرب، بهویژه تأمین حقابه محیطزیستی تالابها را جبران کنند.
فرزانه با اشاره به شیوه فعلی مدیریت پسابها در کشور گفت: متأسفانه رویکرد غالب فعلی در کشور، فروش این پسابها توسط شرکتهای آب و فاضلاب بهعنوان یک منبع درآمدزایی است که عمدتا به سمت مصارف کشاورزی یا صنعتی هدایت میشود که تمرکز بر درآمدزایی بهجای مدیریت اکوسیستمی، عدم سرمایهگذاری کافی برای تصفیه حداکثری و ارتقای کیفیت پساب، عدم اولویتدهی به کاربردهای حیاتی محیطزیستی مانند حقابه تالابها از جمله ایرادات آن است.
وی با اشاره به راهحلها تصریح کرد: دولت و شرکتهای آبفا باید سرمایهگذاریهای سبز جدی یعنی سرمایهگذاری برای ارتقای سیستمهای تصفیه خانهها تا حد امکان به سمت استانداردهای کیفی بالاتر را در اولویت قرار دهند، سپس، این آب باید بهصورت هدفمند و با رعایت دقیق ضوابط محیطزیستی، برای احیای تالابها و سایر نیازهای حیاتی محیطزیستی بازتخصیص داده شود. این یک تغییر پارادایم از نگاه درآمدزایی صرف به نگاه اکوسیستمی و تابآوری است.
دبیر شبکه علمی تغییر اقلیم کشور درباره رویکرد اساسی در مواجهه با گرد و غبار گفت: در رویکرد تقلیلگرا به حقابه تالابها و پیکرههای طبیعی مانند جنگلها بهعنوان یک اولویت نگاه نمیشود. منابع آب صرفا به مصارف انسانی اختصاص مییابد. نتیجه این رویکرد، خشک شدن تالابها و پیکرههای طبیعی است. تالاب خشک شده و زمینهای بیپوشش اطراف آن، به کانونهای فعال گرد و غبار تبدیل میشوند. دقیقاً همان چیزی که امروز شاهد آن هستیم: طوفانهای گرد و غبار با منشأ داخلی مانند اطراف تهران، قم، مرکزی که زندگی را در کلانشهرها مختل میکند. این رویکرد فقط به فکر حل مشکل حال تأمین آب کشاورزی یا صنعت بدون توجه به پیامدهای فاجعهبار فردا گرد و غبار، از دست رفتن تنوع زیستی، تشدید تغییر اقلیم است، در رویکرد جامعنگر نیز حفظ حقابه محیطزیستی تالابها را بهعنوان یک راهکار اساسی و ریشهای برای جلوگیری از ایجاد کانونهای جدید گرد و غبار میداند. با تأمین حقابه تالابها از جمله با استفاده خردمندانه از منابعی مانند پساب تصفیه شده باکیفیت تالابها خشک نمیشوند و خاک آنها مرطوب میماند، پوشش گیاهی حاشیه تالاب حفظ یا احیا میشود و در نتیجه، زمینهای اطراف تبدیل به کانون گرد و غبار نمیشوند.علاوه بر این، کلیه خدمات اکوسیستمی ارزشمند تالابها، تنظیم آب، تصفیه، زیستگاه، ذخیره کربن، تعدیل اقلیم محلی و...نیز حفظ میشود.
خشک شدن تالابها زنگ خطری است برای امنیت محیط زیستی و سلامت عمومی
وی خاطرنشان کرد: خشک شدن تالابها فقط نابودی یک پهنه آبی نیست. زنگ خطری است برای امنیت محیط زیستی، سلامت عمومی و تابآوری کشور در برابر تغییر اقلیم. وضعیت گرد و غبار تهران، تنها یک نمونه کوچک و محلی از عواقب گسترده نادیده گرفتن حقابه این اکوسیستمهای حیاتی است. ما در عمل نشان دادهایم که سهم مدیریت ناپایدار منابع آب در نابودی تالابها، بسیار بزرگتر از سهم تغییر اقلیم است. راه برونرفت، بازگشت به اصول قانونی (تخصیص حقابه تالابها پس از شرب)، مدیریت یکپارچه و پایدار منابع آب، و بهکارگیری خردمندانه راهکارهای مبتنی بر طبیعت مانند استفاده از پساب تصفیه شده باکیفیت برای احیای تالابهاست. سرمایهگذاری در احیای تالابها، سرمایهگذاری در سلامت، امنیت و آینده پایدار کشور است. بیایید قبل از آنکه دیر شود، این زنگ خطر را جدی بگیریم.
ارسال نظر