روزگار سپریشده روزنامه صمت
مهدی اسحاقیان - مدیر تحریریه صمت
هزار روزنامه صمت متولد شد. هزار روز کاری در ۴ سال یا بهعبارتی هزارو۳۶۰ روز از عمرمان را در روزنامه صمت گذاشتیم. جوان ۲۶ سالهای که سال ۹۳ به تحریریه پیوست امروز ۳۰ ساله است با هزار امید وآرزو؛ اما این نیروهای جوان در بخشهای گوناگون روزنامه اکنون میشنوند که شرایط برای ادامه کار مطبوعات مشکل شده است. آخرین شماره امسال روزنامه صمت ۱۰۱۰ خواهد بود. دوهفتهای است که مدیر مسئول از مشکلات ادامه کار گزارشی ارائه کرده است. فضای تحریریه پس از این گزارش روز به روز سنگینتر میشود. نیروهای جوان میپرسند: -شما (به عنوان یک نیروی قدیمی) چی فکر میکنید. واقعا تعطیل میشه؟ -منم مثل شما در حد همین گزارش اطلاع دارم. ماههای پایانی سال ۹۲ را به خاطر میآورم. روزنامه گسترش صنعت (لوگوی پیشین صمت) با بحران مالی روبهرو شده بود. نیروهای تحریریه که حداقل حقوق ۴ ماه از سال را دریافت نکرده بودند، انگیزهای برای ادامه کار نداشتند اما برای مطالبه حقوق هرروز در روزنامه حضور داشتند. روزنامه را با کمترین نیرو منتشر میکردیم. برخی مدیران روزنامه را ترک کرده بودند. صاحب امتیاز روزنامه (سازمان ایدرو) نیز با ادامه انتشار آن موافق نبود. روزنامه گسترش صنعت که از راههای نجات شرکتهای صنعتی گزارش تهیه میکرد، حالا خود دچار بحران شده بود. تیم جدید با این شرط مسئولیت روزنامه را پذیرفت که تمام بدهیها تسویه شود. ایدرو همچنان زیر بار ادامه انتشار نمیرفت. قرار شد کارشناسان امتیاز روزنامه را ارزشگذاری کنند؛ روزنامه صفر ریال قیمتگذاری شد و پس از آن واگذاری امتیاز از سوی سازمان ایدرو به نرخ یک میلیارد ریال بلامانع اعلام شد. شرط پذیرش نیرو برای تحریریه گزینش فارغالتحصیلان مرتبط در مقاطع کارشناسی یا کارشناسی ارشد رشته ارتباطات و روزنامه نگاری تعیین شد. به این ترتیب پس از شکلگیری تحریریه نخستین شماره روزنامه صمت در تاریخ ۱۴ تیر ۱۳۹۳ منتشر شد. از رویکردهای روزنامه صمت از نخستین شماره درج مشخصات خبرنگاران در صفحه مرتبط بود؛ بنابراین خبرنگارانی که از آن تاریخ با روزنامه همکاری دارند ۱۰۰۰ صفحه اختصاصی در رزومهشان قرار گرفته است. شاید به جرات میتوانم بگویم در بیش از ۳ دهه سابقه کاریام با این شیوه اداره تحریریه روبهرو نبودم. هنگامی که فعالیت مطبوعاتیام را با روزنامه اطلاعات آغاز کردم، خبر براساس سفارش سردبیری تهیه و نهایی میشد اما در صمت انتخاب سوژه و شکل نهایی گزارش هم در نهایت در اختیار خبرنگار بوده است، به همین دلیل پس از ۴ سال هر خبرنگار صمت یک کارنامه هزارصفحهای دارد که روند کار او در این ۴ سال را نشان میدهد. اگر بخواهم این عملکرد را با نامه اعمال هر انسانی در تمامیت عمرش مقایسه کنم همانطور که آن کارنامه بهنوعی استیفای حقوق گذشته است این کارنامه هم میتواند استیفای حقوق چهارساله هر خبرنگار صمت باشد. استیفای حقوق در اینجا مطالبهای است که در برابر هر فرد نسبت به عملکردش در «روزگار سپری شده» قرار میگیرد. این کارنامه میتواند عنوان «روزگارسپری شده صمت» نامیده شود. جلد نخست عملکرد این تحریریه را نیز باید خبرنگاران آن دوره باعنوان «روزگار سپری شده گسترش صنعت» مورد توجه قرار دهند. امیدوارم خبرنگاران آینده این تحریریه هم جلد سوم را به نگارش دربیاورند. عنوان و «۳ جلد» را از رمان محمود دولت آبادی (روزگار مردم سپری شده) اقتباس کردهام. من هم با «سامون» یکی از شخصیتهای اصلی رمان همذاتپنداری میکنم زیرا مانند او در سال ۱۳۳۸ به همراه خانواده به تهران آمدم اما سرنوشت، روزگار دیگری فرا رویم قرارداد، با این حال مانند سامون سروکارم به نوشتن افتاد. این روزگار سپری شده در مقطعی گریبانمان را میگیرد و عملکردمان را به رخمان میکشد. هیچ حسرت و عذری در آن مقطع کارساز نیست. هیچ رزومه خبرنگاری نیست که چند صفحه ناخواستهای نداشته باشد. آن صفحهها وجود دارند و در آن لحظه آرزو میکنیم که کاش این چند صفحه هم نبودند؛ رزومه سیاه که جای خود دارد. چه بهتر که در هر برههای در برابر سالهای ازدست رفته خود را به محاسبه بکشیم. خودمان را بدهکار نکنیم. به قول دولتآبادی در رمان پیشگفته «من به بهانه رسیدن به زندگی، همیشه زندگی را کشتهام.» سال جدید درپیش است؛ روزهایی است که باید در برابر استیفای حقوق ازدست رفتهمان پاسخگو باشیم. روزنامهنگار همیشه نامه اعمالش در معرض دید دیگران است و از سوی مردم مورد قضاوت قرار میگیرد. او چشم مردم است. باید درست ببیند. چشم احول نمیتواند زاویه دید درستی داشته باشد. رزومه کاری هر خبرنگاری سرمایه کاریاش در دنیای مطبوعات است. در صمت مانند جهان تکوین خبرنگاران مختار بودند که چه بنویسند و چگونه بنویسند. البته در جهان تکوین نیز اختیار مطلق وجود ندارد و انسان در همه انتخابها با پاردوکس «مختار مجبور» است. (هایدگر: هستی و زمان ۱۹۲۷) شخصیت اصلی رمان «روزگار سپری شده مردم سالخورده» میگوید «فاجعه زندگی من این است که یک بار زندگی را مثل زهر نوشیدهام و گذشتهام و اکنون که به اندیشیدن بدان بازگشتهام، احساس میکنم همان جام زهر را بینهایت بار از نو و از نو مینوشم و مینوشم.» زندگی خبرنگاران مصداق این گفته است. آنها (خبرنگاران واقعی) بیش از هر انسانی این تجربه را تکرار میکنند. ضربالمثلی در فرهنگ ما وارد شده، مبنی بر اینکه «الاعمال بالنیات» (هرعملی بر فکر و نیتی مبتنی است). مسلم اینکه دسترسی به درون آدمها حتی در زمانی که حی و حاضرند امکانپذیر نیست چه رسد که غایب باشند؛ بنابراین آثار هرکس حتی با «مرگ مولف»اش مورد قضاوت قرار میگیرد. حال هریک از خبرنگاران صمت رزومه هزارصفحهای که حاصل هزار و ۳۶۰ روز سپری شده است در کارنامه خود دارند و چه بخواهند و چه نخواهند یا بپسندند یا نپسندند با آن قضاوت میشوند و باید پاسخ مناسبی برای ندای وجدانشان داشته باشند و من شهادت میدهم باتوجه به شرایطی که در این تحریریه ساری و جاری بود، عذر تقصیری در برابر خود نخواهند دید. امیدوارم بهگونهای باشیم که مصداق قول دولتآبادی نباشیم که در «روزگار سپری شده مردم سالخورده» گفته است: «من به بهانه رسیدن به زندگی، همیشه زندگی را کشتهام.»
ارسال نظر