|
کدخبر: 255748 نسترن فراهانی

گفتگوی گسترش نیوز با محمود احمدی نژاد:

گشت ارشاد را گردن من انداختند / گفتم زنان به ورزشگاه بروند، گفتند تو کافری / یارانه مد نظرم ۲۵۰ هزار تومان بود

احمدی نژاد گفت: گشت ارشاد از زمان آقای عبدالله نوری و مسئولیت ایشان در وزارت کشور در سال ۶۸ آغاز شد، آقای نوری که اصلاح طلب و آن زمان وزیر کشور بود. سر خیابان‌ها مینی بوس می‌گذاشت و آرایش خانم‌ها را آن هم با سرباز چک می‌کرد. ما همان زمان اعتراض می‌کردیم. طی سال‌های ۶۳، ۶۴ و ۶۵ در خیابان ولیعصر هر روز درگیری بود. دختر خانم‌ها و آقایانی که موهای بلندی داشتند یا کراوات می‌زدند یا خانم‌ها کفش هایی می‌پوشیدند که چراغ داشت! یک عده موتور سوار می‌آمدند، کراوات را می‌بریدند، موها را قیچی می‌کردند.

سیاست گشت ارشاد را گردن من انداختند / گفتم زنان به ورزشگاه بروند، گفتند تو کافری / یارانه مد نظرم ۲۵۰ هزار تومان بود

دولت عدالت و مهرورزی محمود احمدی نژاد یا دولت بهار، هردو مشخصه ۸ سال ریاست جمهوری پر حاشیه در ایران است. از یارانه ۴۵ هزار تومانی گرفته تا هاله ی نور، از تلاش برای ورود زنان به استادیوم تا نامه ی مقام معظم رهبری، از جنجال بر سر حضور گروه اندونزیایی و اجرای کنسرت در ایران تا گشت ارشاد در خیابان‌ها و نارضایتی‌های مردم، از تورم ۱۰ درصدی در دولت اول تا اعداد و ارقام عجیب و غریب گرانی‌ها در دولت دوم محمود احمدی نژاد.

البته هشت سال ریاست جمهوری رئیس دولت مهرورزی دلیل محکمی برای پایان حواشی او در سیاست ایران نبود و نیست چرا که پس از آن هم تا به امروز، هنوز از جمله پربازدید‌ترین اخبار سرتیتر احمدی نژاد در دنیای سیاست است. توئیت‌ها و واکنش‌های جنجالی او با دستمایه‌ای از طنز دهان به دهان می‌چرخد و در گروه‌ها ارسال می‌شود تا یاد رئیس‌جمهوری جنجالی ایران همواره زنده بماند.

حالا اما بسیاری از بحران‌های امروز که برخی از آنها ناخودآگاه مارا به یاد دولت او می‌اندازد بهانه‌ای شده تا به سراغ محمود احمدی نژاد برویم و بپرسیم که چرا یارانه ۴۵ تومانی؟ چرا ورود زنان به ورزشگاه ممنوع است؟ چرا واردات خودرو حرام است؟ چرا گشت ارشاد؟ و هزاران چرای دیگر که ایشان در این گفت‌وگو به آنها پاسخ داده است.

 با گسترش نیوز همراه باشید.

بفرمایید که چه شد تصمیم گرفتید دوباره به انتخابات ورود کنید؟

تلاش برای اصلاح و بهبود اوضاع، یک امر عمومی و یک وظیفه انسانی در تمام شرایط است، از جمله بنده که کوچک همه هستم. سال گذشته که در انتخابات شرکت کردم، واقعا تقاضای مردمی بود. اقشار گوناگون از سراسر کشور خواستند و در واقع به من دستور دادند، بنده هم در تبعیت از این دستور، رفتم و ثبت نام کردم.

شما همواره مخاطبان خاص خودتان را دارید، یعنی یک طیف خاصی هستند که همواره از شما استقبال می‌کنند و منتظر ورود دوباره شما به عرصه ریاست جمهوری هستند، آیا هنوز هم این قصد را دارید؟

اصولا خود ریاست جمهوری یا پست‌های سیاسی نمی‌تواند یک هدف باشد، چون به خودی خود ارزش و اصالتی ندارند، اینها ابزاری برای اصلاح اوضاع هستند. اگر شد، از آن طریق باید برای اصلاح گری تلاش کرد و اگر نشد، راه اصلاح گری منحصر به آن نیست و ادامه دارد.

فکر می‌کنید چه خصوصیتی در شما وجود دارد که باعث می‌شود پس از ۸ سال مردم به شما دستور می‌دهند و از شما بخواهند که وارد عرصه انتخابات شوید؟ آیا ادبیات خاص جنابعالی و محبوب عده ای از مردم یکی از عوامل آن است؟

ملت ایران مردم بزرگ و بزرگواری هستند و به خادم خودشان لطف دارند و تاریخ هم نشان داده که اگر فردی، کوچکترین قدمی برای مردم بردارد، مردم همیشه از او به نیکی یاد می‌کنند اما یک چیز را خودم می‌فهمم که قلب خودم پر از عشق به مردم است.

برخی گروه‌های فکری در سال‌های اخیر با عناوین پوپولیستی بارها به رئیس دولت‌های نهم و دهم تاختند،از دید خودتان این رُک گویی و صراحت شما و پس از دوران مسئولیت تان که شدت گرفته باعث این موضوع شده یا نکات دیگری را در گرو این هجمه‌ها و حمله‌ها می‌دانید؟

من نمی‌خواهم به خصلت‌ها یا نیت‌ها بپردازم اما آن چیزی که کاملا آشکار است، هر کس در عرصه سیاسی، با نفی دیگران می‌خواهد خودش را اثبات کند، معلوم است که مطلب قابل ارائه‌ای از خودش ندارد.

از روز اولی که ما آمدیم، در سال ۸۴ تقریبا همه جناح‌های قدرت مخالف بودند. علت آن هم به دیدگاه‌ها و باورها بر می‌گردد. من همیشه معتقد بودم هر چه در کشور هست، متعلق به همه مردم است. قدرت، ثروت و فرصت‌ها متعلق به همه است و هیچکس حق و امتیاز بیشتری ندارد. برویم در فضای سال ۸۴ که جریانات، ارگان‌ها و افرادی برای خودشان یک امتیازات بالاتری را تلقی می‌کردند و تئوریزه کردند. یک جریان طولانی ۱۸-۱۷ ساله تخریب علیه من شکل گرفته است. در واقع تنها فرد در جمهوری اسلامی ایران که در این ۱۸ سال اخیر همه به او حمله و تخریبش کردند، تهمت زدند، توهین کردند و هیچ هزینه‌ای هم نداشت، یک نفر بیشتر نیست، آن هم من به عنوان کوچک مردم، هستم.

احمدی-نژاد۱

اینکه می‌گویید دستور مردم بود که وارد عرصه رقابت‌های ریاست جمهوری شوید، تایید این گزاره است که برنامه‌های دوره ۸ ساله خود را ادامه بدهید؟

در سال ۸۴ فضا برای ما خیلی تنگ بود، اینکه بگوییم کل قدرت و ثروت باید به همه مردم برگردد، حرف بزرگی است. در آن فضا، ما مقدار کمی از آن را توانستیم انجام بدهیم. البته بعد از دولت، ما مطالعه و برنامه‌ریزی را ادامه دادیم، در هر دو باری که من آمدم؛ در سال ۹۶ برای حمایت از آقای بقایی و در سال ۱۴۰۰ برای پاسخ به مطالبات مردم آمدم. ملت واقعا فشار می‌آوردند که باید بروی و ثبت نام کنی. من در هر دو دور می‌دانستم که مرا رد می‌کنند ولی از آن طرف مانده بودم که پاسخ مردم را چه بدهم؟ اگر نمی‌رفتم می‌گفتند شاید اگر می‌رفتی تایید می‌شدی و در واقع از دستور آنها اطاعت کردم.

در نظام اداری ایران ، جابه‌جایی صندلی مدیران وجود دارد. ما این اتفاق را بارها شاهد بودیم که مسئولی از یک مقام به مناصب دیگر می‌رود،آیا تکرار این جابه‌جایی‌ها، تکثیر قدرت بین مردم یا بازگرداندن آن به مردم را زیر سوال نمی‌برد؟

انقلاب در واقع حرکت مردم برای بر هم زدن مناسبات قدرت و ثروت بود، چون این تمرکز ثروت و قدرت در زمان شاه هم بود. شاه هم همین کار را می کرد. از سال ۴۱-۴۰ به سمت تمرکز ثروت و قدرت حرکت کرد. مردم قبل از انقلاب دیدند با یک عده اشراف سیاسی ــ اقتصادی مواجه هستند که امتیاز بیشتری برای خودشان قائلند و اکثریت مردم را به حساب نمی‌آورند. انقلاب شد که این اشرافیت درهم بشکند، اما متاسفانه این اشرافیت دوباره به نام انقلاب تشکیل شد.

 به یاد دارم زمانی در رابطه با کسانی که تشنه قدرت و مناصب بودند، پیشنهادی دادم و آن هم این بود که نهایتا تعداد این افراد ۲۰۰ نفر است، می‌توانیم آنها را به یک شهرک منتقل کنیم، ماهی یک میلیارد هم به هر کدام از آنها بدهیم و به آنها بگوییم شما کنار بروید و در کار ملت دخالت نکنید و اجازه بدهید ملت خودش کشور را اداره کند.

شاید خالی از لطف نباشد که بگویم من حتی در نامه‌ای که به آقای پوتین نوشتم، گفتم شما آمدید ریاست جمهوری خودتان را تا ۲۰۳۶ تمدید کردید، حتی اگر ظاهر دموکراتیک به آن بدهیم، متن آن، تبعات خسارت بار دیکتاتوری را دارد.

یک طیف از اشراف سیاسی و اقتصادی که همیشه می‌گویند ما برتر هستیم و الان هم کاملا در هم تنیده هستند، در کشور شکل گرفته است. مهم‌ترین مسئله آنها مردم هستند. از اینکه مردم تصمیم بگیرند وحشت دارند. باور دارند که اگر مردم فرصت تصمیم گیری پیدا کنند، خلاف نظر آنها خواهد بود، در این اصلا شکی ندارند به همین دلیل مردم را محدود می‌کنند تا نتوانند آنگونه که خودشان می‌خواهند تصمیم بگیرند.من البته بارها گفته ام و نصیحت هم کرده ام و خواسته ام که به ملت برگردند. اگر برنگردند، بالاخره یک ملت است، یک رودخانه عظیم است، عبور می‌کند، از روی آنها رد خواهد شد. یعنی چند صباحی که بگذرد، به داستان‌های تاریخی و خاطرات تلخ تبدیل خواهند شد.

برخی از مدیران، از وزارتخانه هایی که تحت نظر شما بود الان بازهم وزیر هستند و یا حتی به ریاست قوه رسیده‌اند، آیا این جابه‌جایی تاثیری بر این روند می‌گذارد یا خیر؟

اصولا وقتی مدیریت‌ها طولانی می‌شود، مهم نیست در کجا باشند و در پس آن باند شکل می‌گیرد. وقتی مدیریت‌ها طولانی می‌شود، ارتباطات غیررسمی که ما در مدیریت به آن "سازمان غیررسمی" می‌گوییم شکل خواهد گرفت که با ارتباطات و خارج از روال‌های معمول، با همدیگر کارها را جلو می‌برند. اصلا مهم نیست که در دولت من باشند یا در دولت فرد دیگری باشند. این یک اصل کلی است. مدیران باید بچرخند و جابه‌جا شوند. اگر ما فرصت را برای همه قرار بدهیم، خود به خود چرخش اتفاق می‌افتد، اما وقتی ما محدود می‌کنیم، چرخش در یک عده خاص اتفاق می‌افتد.

به نامه خودتان به پوتین اشاره کردید. یکی از مسائلی که درحال‌حاضر گریبانگیر سیستم بین‌الملل شده و کشورها با آن درگیر هستند، جنگ روسیه و اوکراین است. شما قبلا در این باره صحبت کردید که بخشی از آن اتفاق افتاد، اما نگرانی بابت ادامه آن گزاره هم وجود دارد؛ هنوز هم معتقدید آن پیش‌بینی به وقوع می‌پیوندد؟

اینکه پیش‌بینی می‌شود، و ما دست برخی کشورها را می‌خوانیم، نقشه آنها را افشاء می‌کنیم، معنایش این نیست که حتما موفق می‌شوند این نقشه را پیاده کنند. گام اول را شروع کردند یعنی روسیه به اوکراین حمله کرد، اگر روسیه سه روزه اوکراین را می‌گرفت، شرایط سیاسی چگونه بود؟ یعنی آقای پوتین همین آدمی بود که الان هست؟ یا یک قهرمان بزرگ بود؟ جشن می‌گرفتند و همه برای تبریک گفتن صف می‌بستند و بلافاصله بعد از آن حمله به تایوان اتفاق می‌افتاد.

اگر یادتان باشد، همان روزهای اول که روسیه به اوکراین حمله کرده بود، چین هم مانور نظامی برگزار کرد و فرماندهان نظامی چین گفتند که الان وقت آن است تایوان به خانه برگردد، این یعنی نقشه سرجایش است. راجع به ایران هم که آمریکا همیشه ادعا داشته و طراحی هایش را هم کرده است اما تا این لحظه به خاطر مقاومت مردم اوکراین، این نقشه با مشکل مواجه شده و مناسبات عوض شد. چین هم به سادگی نمی‌تواند به تایوان حمله کند. خطاب به برخی طرفداران پوتین می‌گویم، آقای پوتین که به اوکراین حمله کرد، اگر بخواهیم در دنیا از ۸ میلیارد انسان رای گیری کنیم و بگوییم منفورترین آدم در ذهن شما چه کسی هست، آقای پوتین نفر چندم است؟ در رده‌های اصلی است.

حالا نمی‌خواهم بگویم صد در صد خنثی شده است، چون آنها از نقشه دست برنداشتند، ممکن است شکل و زمانبندی آن را تغییر بدهند و آن را به روز کنند. اما اینکه خود قدرت‌ها تصمیم گرفتند نظم قبلی را تغییر بدهند، آن را آغاز کردند اما اینکه بتوانند نظم بعدی که خودشان می‌خواهند، جایگزین کنند الان زیر سوال رفته است. علت اصلی آن چیست؟ علت اصلی آگاهی عمومی ملت هاست. از تمام دنیا، مردم این جنگ را محکوم کردند،و به نفع مردم اوکراین وارد شدند. سیاستمداران اروپایی نقشه را می‌دانستند. من این را اطلاع دارم که می‌دانستند، اما یا دست‌نشانده بودند؟ یا ترسیده بودند؟ و یا سازش کرده بودند. اروپایی‌ها کی می‌خواستند اینهمه علیه روسیه اقدام کنند؟ نمی‌خواستند ولی مجبور شدند. حتی آقای بایدن مجبور شده اقداماتی را علیه آقای پوتین و حکومت روسیه انجام بدهد، چرا؟ برای پاسخگویی به مطالبات مردم که در دنیا علیه این جنگ قیام کردند که البته این بشارت خوبی است.

در مناسبات بین‌المللی ما هم مشکلات خاص خودمان را داریم و با عوض شدن تیم دیپلماسی دولت عملا دو اظهار نظر متضاد توسط کارشناسان وجود دارد و آن هم ارتباط با شرق یا ترجیح غرب است. با این حساب به عنوان فردی که ۸ سال ریاست جمهوری ایران در قدرت حضور داشته، این تقسیم بندی هارا چه میزان منطقی می‌دانید؟

شرق و غرب در واقع و در بیرون، معنایی ندارد. کجا شرق و کجا غرب است؟ اصلا شرق و غرب با هم فرقی دارند؟ مثلا چین با امریکا فرق می‌کند؟ روسیه با امریکا فرق می‌کند؟ پایه‌های این‌ها بر نفی مردم، عدالت و آزادی است. اینها باند قدرت هستند. در چین، روسیه و آمریکا یک لایه قدرت است که همان‌ها عوض می‌شوند ولی ذات آنها یکی است. اما در مورد ارتباط با دنیا؛ آیا ما باید با کشورهای دنیا ارتباط داشته باشیم یا نه؟ اگر کسی بگوید نه، به او نمی‌خندیم؟

یک انسان در یک محیط یا یک شهر می‌تواند بدون ارتباط با دیگران زندگی کند؟ الان آیا مردم ما نمی‌خواهند با مردم چین، امریکا، روسیه و اروپا ارتباطات خوبی داشته باشند؟ حتما می‌خواهند بالاترین ارتباط را داشته باشند. مردم امریکا نمی‌خواهند با مردم ما رابطه خوب داشته باشند؟ چرا می‌خواهند. چه کسی این فاصله‌ها را ایجاد می‌کند؟ دولت ها. اگر دولت‌ها برآمده از مردم باشند و بخواهند اراده مردم را حاکم کنند، باید بدنبال حداکثر کردن ارتباطات باشند، این خیلی ساده است.

این ارتباط و برداشتن دیوارکشی ها، خصوصا درباره قصه برجام از دولت شما آغاز شد. ارزیابی شما از روندی که امروز مذاکرات هسته‌ای طی می‌کند چیست؟ خصوصا که با کوچکترین شایعه یا واقعیتی در مورد مذاکرات، بازار ما در داخل دچار هیجان و نوسان می‌شود.

غیر از رژیم صهیونیستی که مشکلات پیچیده دارد، ارتباط با بقیه کشور‌ها هیچ مانعی ندارد. البته حتی در مورد رژیم صهیونیستی هم مردمی که آنجا زندگی می‌کنند بی‌گناه هستند و ما فقط دولت آنها را اشغالگر و غاصب می‌دانیم، فلسطینی‌ها آواره هستند، این با مبانی انسانی نمی‌خواند و سازمان ملل هم این را بارها تایید کرده که آنها اشغالگر هستند.

اما چرا با بقیه کشورهای دنیا نباید ارتباط داشته باشیم؟ اتفاقا باید حداکثر ارتباط را داشته باشیم. ما نخستین دولتی بودیم که به دولت امریکا نامه رسمی نوشتیم که درست است که ما با هم دعوا داریم ولی اجازه بدهید پرواز مستقیم بین تهران و نیویورک برقرار شود تا مردم بروند و بیایند ولی آنها نپذیرفتند.

اصلا اگر در کل دنیا این دعواها نباشد، یک عده‌ای در قدرت می‌مانند؟ حاکمیت‌ها در دنیا در مرزبندی با دیگران خودشان را حفظ می‌کنند. اگر این مرزبندی‌ها نباشد، این دم و دستگاه‌ها و کاخ‌ها و هزینه‌های سنگینی که حکومت‌ها دارند به دوش ملت‌ها می‌گذارند، دیگر وجود نخواهد داشت، حاکمان دیگر کاری ندارند که انجام بدهند و باید به خانه هایشان بروند. مردم که با هم دعوا ندارند و با هم زندگی می‌کنند.

من معتقد هستم که در ایران، ما نه در سیاست داخلی و نه در سیاست خارجی از اصول ثابتی پیروی نمی‌کنیم. البته من در آن ۸ سال سعی کردم آن را روی اصول ثابتی بیاورم که مردم بخاطر آن انقلاب کردند. به همین دلیل در دفاع از حقوق مردم، بسیار محکم و در تعامل با دیگران بسیار منطقی بودیم. ما راجع به هسته‌ای هم با امریکایی‌ها تفاهم کردیم، منتهی در همین داخل اجازه اجرا ندادند و اعلام هم شد. یک عده‌ای در امریکا و یک عده بیشتری در داخل، رسما گفتند اگر احمدی نژاد بخواهد هسته‌ای را هم حل کند، مادیگر حریف او نمی‌شویم. در نتیجه اجازه ندادند مسئله هسته‌ای حل شود. ولی واقعا می‌شود آن را حل کرد. این ۴۰ سالی که ما با امریکا یا امریکا با ما درگیر است، فقط ما ضرر کردیم یا امریکا هم ضرر کرده است؟ امریکا هم ضرر کرده است. هر جا ارتباطی قطع می‌شود، هر دو طرف ضرر می‌کنند.

اخیرا یکی از مباحثی که در حواشی مذاکرات در میان نمایندگان مطرح شد مقابله به مثل با امریکا و تحریم امریکایی‌ها بود، اثر این اقدامات را چه میزان جدی می‌دانید؟

این اقدامات سمبلیک است، مسئله مهم‌تر از اینهاست. اصلا ما با امریکا سر چه چیزی دعوا داریم؟ ما چرا با امریکا مخالف هستیم؟ آیا ما با مردم امریکا مخالف هستیم؟ با استقلال کشور امریکا مخالف هستیم؟ با اینکه امریکا دولت داشته باشد مخالف هستیم؟ با سیاست‌های داخلی امریکا مخالف هستیم؟ با چه چیزی مخالف هستیم؟ یا اگر دارد سیاست هایی را علیه ما پیاده می‌کند، با آن سیاست‌ها مخالف هستیم؟ آن سیاست‌ها چیست؟ می‌خواهد در امور داخلی ما دخالت کند، می‌خواهد زور بگوید، می‌خواهد بی‌عدالتی کند، می‌خواهد حق ما را بخورد.

 نخستین گام این است که ما خودمان هرگز از این کارها حتی راجع به امریکا نکنیم. یعنی اگر ما با امریکا مذاکره می‌کنیم، سعی نکنیم سر آنها کلاه بگذاریم، با عدالت رفتار کنیم و اگر امریکا حواسش نبود و ما سرش کلاه گذاشتیم، معنایش این است که اجازه داده‌ایم هر کسی سر ما هم کلاه بگذارد.

با این حساب دعوا سر چه چیزی است؟

آقای امریکا بیایید بنشینیم و با عدالت و احترام گفت‌وگو کنیم. هر چه که تو می‌خواهی، ما هم می‌خواهیم. هر چه که تو نمی‌خواهی، ما هم نمی‌خواهیم.

آقای امریکا؛ ما هم مردم هستیم، من فکر می‌کنم این ماجرای ایران و امریکا باید حل شود، مسیر درست به میانه روی منتهی می‌شود یعنی؛ نه جنگ و دعوا و نه انزوا، ایرانی که کانون توجه جهان بوده چرا باید منزوی باشد؟ البته همه‌اش را نمی‌شود گردن دشمن انداخت. بله دشمن می‌خواهد ما منزوی باشیم. اگر ما منزوی شده باشیم، آیا همه‌اش محصول اقدامات دشمن است؟ خیر. خیلی کارها هست که ربطی به دشمن ندارد. همین الان بخش مهمی از اقتصاد ما ربطی به دشمن ندارد. این فسادها و دزدی هایی که می‌شود، مربوط به دشمن نیست، البته در نگاهی وسیع تر، دشمن همین‌ها هستند. همین هایی که می‌دزدند. کسی که مال ملت را می‌دزدد، دشمن ملت است.

با این تفسیر که دشمنان ملت و گره‌های اقتصادی بعضا داخلی هستند، گره بحران‌های اقتصادی امروز را چه می‌دانید؟ فکر می‌کنید در همین دزدی هاست؟

خیر! دزدی‌ها که یکی از تبعات آن است. گفتم که ما هیچ تئوری برای اداره کشور نمی‌بینیم. الان تئوری اقتصادی ما چیست؟ سرمایه داری هستیم؟ سوسیالیسم هستیم؟ چه هستیم؟ یک سرمایه داری دولتی رها شده و بدون هیچ قاعده و نظمی هستیم.

یارانه معیشتی از زمان دولت عدالت و مهرورزی آغاز شد و تا همین امروز هم ادامه دارد، اما امروز آن مبلغ با تورم و مشکلات اقتصادی، همخوانی ندارد. اعتراضاتی هم به آن هست که این ۴۵ هزار تومان، درد چه کسی را در چه موردی دوا کرد یا می‌کند؟آیا این سبک از کمک به مردم، امروز پاسخگو هست؟

ثروت مال مردم است و این ثروت باید در کوتاه‌ترین زمان ممکن به‌دست مردم برسد تا مردم آن را مدیریت کنند. اما ۶۰ سال است که ثروت در دولت متمرکز است و دولت می‌گوید، مردم من جای شما خرج می‌کنم. یعنی شما بلد نیستید پولتان را خرج کنید، من جای شما خرج می‌کنم. این باعث شده سازمان اداری وسیعی با خرج بالا و بازدهی پایین، همراه با سوءاستفاده‌های کلان درست شود. ما هم سال ۸۴ همین را گفتیم؛ این حرف مخالفین جدی داشت. هم دولت قبل از ما با اینکار مخالف بود و هم دولت بعد از ما مخالف بود. هم جناح راست، هم جناح چپ و هم نهادهای قدرت مخالف بودند، چرا؟ چون می‌خواهند تمرکز ثروت دست خودشان باشد تا حاکم باشند. مردم اگر قوی شوند، دیگر خیلی‌ها جایی ندارند.

اجرایی کردن این ایده‌ دور است؟

خیر، دور نیست. ما که شروع کردیم، همان اول کار مخالفت‌های سنگینی وجود داشت. به من می‌گفتند تو می‌خواهی مردم را پررو کنی و دیگر نمی‌شود مردم را اداره کرد. به همین صراحت می‌گفتند. من می‌گفتم اصلا تلقی شما از مردم چیست؟ شما می‌گویید خادم مردم هستید ولی الان دارید به عنوان ارباب مردم حرف می‌زنید. جواب بدهید یک کلمه ساده، بحث‌های پیچیده الکی نکنید، این ثروت مال مردم هست یا نه؟ اگر مال مردم است، باید فورا به مردم بدهیم.

اینکه شما این وسط ایستاده‌اید و می‌گویید ما تشخیص می‌دهیم با این ثروت چه بکنیم؟ همین فاصله و جدایی شما از مردم را نشان می‌دهد. مردم خودشان تشخیص نمی‌دهند پولشان را چه کنند؟ لایحه‌ای که ما دادیم این بود که با تغییرات نرخ نفت و انرژی، این عدد ۴۵ هزار تومان تغییر کند ولی آن را تغییر دادند، من اعتراض کردم. به رهبری نامه نوشتم که ما این را اجرا نمی‌کنیم. ما خودمان رفتیم برنامه‌ریزی کردیم تا کمکی کرده و گرهی از کشور باز کنیم و یک گام جلو برویم ولی آن را بشکلی درآورده‌اند که هم کشور و هم دولت زمین بخورد؛ به هر حال مخالف بودند و یکسال و نیم ما را معطل کردند تا نشود.

اجازه بدهید یک خاطره در مورد یارانه بگویم. ما سال ۸۷ می‌خواستیم این طرح را اجرا کنیم. اول آمدند و گفتند آقای احمدی نژاد، ۲۰ سال است که چنین طرحی را ۳ دولت اجرا نکرده اند، تبعات دارد، نارضایتی مردم را در پی دارد، زمین می‌خوری، سال بعد انتخابات است، رای تو پایین می‌آید! من به آنها گفتم رای را کنار بگذار، این کار به نفع کشور هست یا نه؟ گفتند بله. گفتم چه اشکالی دارد که یک دولتی بیاید و یک کار اساسی به نفع کشور انجام بدهد و کنار برود تا اینکه ۸ سال باشد و هیچ کار اساسی انجام ندهد؟ ما یک کار انجام می‌دهیم و بعد خداحافظ.

بعد که دیدند خنثی شد، گفتند نه! تو این کار را انجام بدهی، رای تو بالا می‌رود و آن چیزی که در دلشان بود، بیرون ریختند! به هر حال یکسال و نیم آن را کش دادند. در یک کمیسیون مجلس ۱۶۰ بار رفتیم تا ۵ سوال مشخص را پاسخ بدهیم. هر بار هم با آنها صورت جلسه کردیم که آقا قانع شدید؟ تمام شد؟ برویم اجرا کنیم؟ می‌گفتند بله ولی به محض آنکه می‌رفتیم اجرا کنیم، دوباره پشت تریبون می‌رفتند و می‌گفتند ما سوال داریم، دوباره می‌آمدند همان سوالات را می‌پرسیدند! چون نمی‌خواستند اجرا شود. بعد هم کارشکنی‌های سنگینی کردند. با این حال ما کار را شروع کردیم و گفتیم اجازه بدهیم این سد شکسته شود. دیدیم که دولت بعد که مال همین جناح‌های قدرت بود، چه حملاتی کرد! بارها نرخ نفت و گازوئیل را بالا برد ولی سهم مردم را نداد. درحالیکه با تغییر قیمت، این ۴۵ هزار تومان باید بالا می‌رفت. همین الان می‌دانید چقدر بابت هدفمندی از مردم می‌گیرند؟ نزدیک ۳۵۰ هزار میلیارد تومان. چقدر آن را به مردم می‌دهند؟ ۳۰ هزار تا.

یعنی آغازگر شما بودید ولی هدف آن چیزی نبود که شما می‌خواستید؟

همان زمان، سال ۹۱ گفتم که ما می‌توانیم نفری ۲۵۰ هزار تومان به مردم بدهیم.

پس ۴۵ هزار تومان رقم اعلامی شما نبود؟

بله. من اعلام کردم که به هر نفر می‌توانیم ۲۵۰ هزار تومان بدهیم.

نهایتا به چه رقمی رسیدید؟

آن چیزی که دادیم ۴۵ هزار و۵۰۰ تومان بود. ببینید کشور بسیار ثروتمند است. این را من بارها گفته ام؛ اگر فقط بخشی از این ثروت در اختیار مردم قرار بگیرد، نه تنها ما فقیری نداریم، بلکه همه مرفه زندگی می‌کنند اما بخشی از این ثروت احتکار است.

اجازه بدهید مثالی بزنم. الان یکی از مشکلات ما مشکل مسکن است. الان برای شما داشتن یک آپارتمان آرزوست. اما چرا باید رویا باشد؟ مسکن چیست؟ اصل زمین است، بعد مصالح و بعد کارگر است. الان مصالح و کارگر متری چند درمی آید؟ متری ۸-۷ میلیون تومان. ساختمان الان متری چند است؟

حدودا بالای ۳۰ میلیون تومان است.

بالای ۳۰ تومان است. مابه التفاوت آن بابت چیست؟ درست است که دلال‌ها هستند ولی بهانه اش، زمین است. ایران زمین کم دارد؟ اصلا اشکالی دارد که ما ۳۰۰ شهرک طراحی کنیم؟ هر کس خواست به او زمین بدهیم. این امکان وجود دارد که مردم در ویلا زندگی کنند، چرا باید در آپارتمان زندگی کنند؟ شما بدتان می‌آید یک ویلا از خودتان داشته باشید؟ در ویلا زندگی کنید آرامش روانی بیشتری دارید یا در آپارتمان؟

البته برخی برای عدم اجرای چنین طرح‌های توسعه‌ای، معضل کم آبی را هم مطرح می‌کنند.

چه فرقی می‌کند؟ آب که شما دارید مصرف می‌کنید. اولا آب داریم. آنهایی که نمی‌خواهند اجرا کنند، فوری موضوع آب را وسط می‌گذارند، با یک گزاره‌ای که ما کشور کم آب و کم بارشی هستیم، طرح را هوا می‌کنند. اشکال دارد زمین بدهیم و ۳۰۰ شهرک طراحی کنیم؟ هر کس هر جای ایران که خواست زندگی کند. ۱۰۰۰ متر یا ۷۰۰ متر داشته باشد، ایرادی ندارد.

ما یک اشکال اساسی در کشور داریم، آن هم نظام تصمیم گیری ماست. بالاخره چه کسی مسئول است؟ معلوم نیست. چه کسی فحش می‌خورد معلوم است. رئیس‌جمهوری باید فحش بخورد، حالا به من بیشتر و به بقیه کمتر. ولی فقط رئیس‌جمهوری تصمیم می‌گیرد؟ ما به مجلس طرح دادیم. گفتیم ظرف ۵ سال،به ۵ تا ۱.۵ میلیون هکتار یارانه می‌دهیم، پای آن می‌ایستیم و زیر کشت آبیاری مدرن می‌بریم و تمام می‌شود چون ما ۸ میلیون هکتار زمین کشاورزی آبی داشتیم.

با این تفاسیر گره‌های اقتصادی ما به انگشتان دست خلاصه نمی‌شود، بحران‌های اقتصادی ما یک کلاف سردرگم است، و یکی از چیزهایی که نرخ آن کاملا بی‌منطق افزایش پیدا می‌کند خودرو است. خودتان بهتر می‌دانید که پراید چه نرخ و کیفیتی دارد! قصه واردات خودرو چیست؟

یک شعاری به نام حمایت از تولید داخل است. همه می‌گویند به به، عجب چیز خوبی است. حمایت از تولید داخل چیز خوبی است، همه ایرانی‌ها می‌گویند خیلی عالی است. اما حمایت از تولید داخل چگونه باید انجام شود؟ به نام حمایت از تولید داخل، تولید در کشور نابود شده است، روش حمایت را می‌گویم. اینکه اجازه ندهیم هر چه که در داخل تولید می‌شود، وارد شود، این یعنی نابودی رقبا، یعنی یک چیزی بی‌رقیب می‌شود.

نکته مهم‌تر این است که می‌گوییم اگر خواست وارد شود، صد در صد عوارض می‌گیریم. این می‌دانید یعنی چه؟ یعنی اگر کسی خواست یک پژوی ۴۰۵ از خارج وارد کند، هر چه نرخ جهانی هست، صد در صد از آن عوارض می‌گیریم. یعنی نرخ آن دو برابر می‌شود. مفهوم آن این است که پژوساز داخلی تا دو برابر نرخ تمام شده، می‌تواند پژو را در داخل بفروشد. کجای دنیا چنین سودی را در جیب کارخانجات می‌ریزند؟ نمونه ندارد، فقط در ایران اینگونه است. به چه دلیل ما باید این کار را انجام بدهیم؟ یعنی از جیب ۸۵ میلیون نفر برداریم و در جیب دو کارخانه بریزیم و اسمش را تولید داخل بگذاریم. اینها هم کلک هایی می‌زنند. می‌گویند اینها را یک میلیون نفر دارند تولید می‌کنند! اینها دروغ است. دو کارخانه هست که روی هم ۷۰-۶۰ هزار تا کارگر دارند. خیلی محترم و عزیز هستند ولی فقط ۷۰-۶۰ هزار نفر هستند. قطعه ساز و تعمیرکار که برای همه خودروها هست، به اینها ربطی ندارد. آیا می‌شود برای ۷۰-۶۰ هزار اشتغال، ۸۵ میلیون نفر را تحت فشار بگذاریم؟ وقتی این‌ها دارند با دو برابر نرخ و در صف می‌فروشند، انگیزه‌ای برای بهبود کیفیت پیدا می‌کنند؟ حالا صد بخشنامه منتشر کنید؛ بخشنامه چیست؟ هر زمان که رفتیم واردات را به شیوه‌ای درست آزاد کنیم، خودروسازها به مجلس رفتند و با نمایندگان وارد شور شدند، برخی نمایندگان هم بندگان خدا بی‌اطلاع هستند.

گویا در مجمع تشخیص مطرح شده است!

اصلا در مجمع مطرح نشده است. مجمع جای این بحث‌ها نیست. اگر نظر بنده را می‌خواهید، می‌گویم حداکثر باید ۱۰ درصد از تولید داخل حمایت کنیم.

ولی بهانه مجمع را می‌آورند.

مگر مجمع می‌تواند راجع به خودرو نظر بدهد؟ یک هیات عالی نظارت وجود دارد که موضوعات آنها اصلا در مجمع نمی‌آید، اگر هم بیاید خلاف قانون است. یعنی چه؟ مردم می‌خواهند خودرو وارد کنند، شما حداکثر می‌توانید بگویید ۱۰ درصد عوارض بپردازید، حالا ۱۰۰ درصد عوارض می‌گیرند، باز هم ممنوع می‌کنید. این یعنی نابود کردن کل ملت، یعنی یک ملت اسیر دو تا کارخانه هستند و هر کیفیتی بسازند، باید بخریم، دو برابر نرخ هم باید بخریم، خراب هم که می‌شود، تحویل نمی‌گیرد، هیچ تعهدی هم نمی‌دهد، ایمنی هم ندارد، قربانی هم باید بدهیم. حالا یک بخش ایمنی تصادفات است، تمام ستون فقرات مردم در این خودروهای بی‌کیفیت نابود می‌شود.

چرا بخش خصوصی در این زمینه وارد نمی‌شود؟

مگر اجازه می‌دهند که وارد شود؟ این دو کارخانه بخش خصوصی را له می‌کنند! این دو بر سر نانوشته‌ای توافق کرده‌اند که اجازه ندهند هیچکس دیگری وارد شود.

ما به بازدید یک کارخانه خودروسازی رفتیم که به عنوان یک دستاورد اعلام کردند ما خودکفا شده و از تولید داخل حمایت کردیم. گفتند ۹۸ درصد پراید، تولید داخل شده است. گفتم بارک الله، واقعا همین گونه است؟ گفتند بله. آن ماجراهای ارز پیش آمد، دیدیم یکباره نرخ پراید را بالا بردند. ما با آنها جلسه گذاشتیم. گفتم یادتان هست که می‌گفتید ۹۸ درصد پراید تولید داخل شده است؟ معنایش این است که تنها ۲ درصد آن از خارج وارد می‌شود. حالا اگر ارز ۳ برابر هم بشود، آن ۲، ۳ برابر شده و ۶ می‌شود. یعنی شما فقط باید ۴ درصد به نرخ پراید اضافه کنید. چرا ۱۰ میلیون روی نرخ پراید گذاشتید و پراید ۷ میلیونی را ۱۶ میلیون کرده اید؟ گفتند ما دروغ گفتیم که ۹۸ درصد تولید داخل شده است؛ ما قطعات را وارد کرده و خودرو را تولید می‌کنیم.

آقای احمدی نژاد، یکی از ادعاهای دولت پس از شما این بود که خزانه را خالی تحویل گرفته اند، این ادعا واقعیت دارد؟

در یک قلم، ۱۵۰ میلیارد دلار برایشان گذاشته بودیم ولی همین جوری گفتند ما هم سکوت کردیم.

دو سوال پایانی را مناسبتی و براساس اتفاقات روز از شما می‌پرسم. اخیرا از ورود زنان به ورزشگاه، جلوگیری شد، در دولت شما هم این موضوع مطرح شد، بعد از آن نامه معروف، چه اتفاقی افتاد؟ نهایتا فکر می‌کنید این قصه چه سرنوشتی را خواهد داشت؟

اجازه بدهید اول پاسخ قسمت آخر را بدهم. یادتان باشد که هیچ قدرتی نمی‌تواند جلوی خواست یک ملت بایستد و در نهایت تسلیم می‌شود. پس این پاسخ مربوط به آینده را داشته باشید.

من نمی‌توانم بگویم نوعی تفکر است، به نظرم یک نوع خودخواهی و خودبرتربینی است، برخی یک تلقی دارند که حیثیت خودشان را به آن تلقی گره زده‌اند. یک ادعاهایی کردند و بعد همه چیز را به آن ادعاها گره زده اند، مانند حجاب یا رفتن زنان به ورزشگاه، هیچکس نمی‌آید بگوید رفتن زنان به ورزشگاه چه اشکالی دارد؟ کجای دین این را ممنوع کرده است؟ وقتی دین چیزی را می‌گوید، همه با عقلشان باید بگویند چیز خوبی است. الان همه می‌گویند چیز خوبی است؟ اگر زنان به ورزشگاه بروند چه اشکالی دارد؟ مثلا سینما می‌توانند مختلط بروند، کنسرت می‌روند.

حتی یکسری از بازی‌های باشگاهی مثل والیبال و بسکتبال را هم می‌توانند بروند.

ولی فوتبال را نمی‌توانند بروند.

می‌گویند حرمت زنان زیر سوال می‌رود.

تشخیص این حرمت با خود فرد است.

آن زمان سر ماجرای ورود زنان به ورزشگاه چه فشارهایی وجود داشت؟

بخشی از آن را می‌گویم. وقتی آنزمان ما موضوع را مطرح کردیم، هجوم خیلی زیاد شد. جالب است که رسانه‌های چپ و راست، اصولگرا و اصلاح طلب هر دو ما را می‌زدند! چرا؟ چون آنها با آن اصلی که اول توضیح دادم مخالف هستند. گفتند یک نفر از طرف مردم و خارج از مناسبات قدرت سرکار آمده، نباید اجازه بدهیم او جان بگیرد. حتی به من گفتند شرکت‌های زیرمجموعه نفت را که می‌خواهد واگذار شود، به جناح‌ها مفت بدهید؛اینها با هم رقابت می‌کنند، یک مدت این می‌آید، یک مدت آن می‌آید و انقلاب را حفظ می‌کنند، گفتم آیا کشور با این کار حفظ می‌شود؟ پول مردم را به شماها بدهیم، کشور حفظ می‌شود؟

آن زمان که ما قضیه ورود زنان به ورزشگاه را مطرح کردیم، شروع به جوسازی بسیار سنگینی کردند و فتواهایی دادند که داشت به سمت تکفیر و اعدام ما می‌رفت. یک نفر را پیش ما فرستادند که یکی از نمایندگان مجلس بود و حالا اسمش را نمی‌برم. گفت آقایان خیلی ناراحت هستند. گفتم دلیل و منطق آنها چیست؟ گفت بالاخره آنها فتوا دادند. فتوایی که داده می‌شود، اجرای آن با مقلد است نه اینکه کسی فتوا بدهد و بگوید من می‌ایستم و اعمال می‌کنم، این مدل جدید است، ما هیچوقت نداشتیم.

من آن زمان گفتم که قبول نمی‌کنم. گفت آنها فتوا می‌دهند و خونت را حلال می‌کنند. گفتم بعید می‌دانم این کار را بکنند ولی شما یک پیغام برایشان ببرید. گفتم به آنها بگویید منطق شما چیست؟ چه خلاف شرعی اتفاق می‌افتد؟ گفتند خانم‌ها که به ورزشگاه می‌روند، بدن ورزشکارها را می‌بینند، گفتم اتفاقا فوتبال پوشیده‌ترین است و فقط زانوی بازیکنان پیداست، یعنی یک خانمی بلند می‌شود و چندهزار تومان هزینه می‌کند تا برود ورزشگاه و از چندصد متری، زانوی یک آقا را ببیند ؟ فوتبال جاذبه و هیجان دارد.

شما نمی‌توانید بگویید خانم‌ها محروم هستند، خانم‌ها هم دوست دارند بروند و ببینند، تازه گفتم وقتی خانم‌ها به ورزشگاه بروند، جو ورزشگاه سالم می‌شود. تجربه ایران نشان داده که اخلاق ایرانی‌ها بگونه‌ای است که وقتی در یک جمعی دارند جوک می‌گویند، وقتی یک خانمی وارد می‌شود، همه مودب می‌شوند و چارچوب‌ها را رعایت می‌کنند. این نقش خانم‌ها در ایران است.بعد گفتم چگونه درمورد سینما که چراغ خاموش است، یا در کنسرت که مختلط هم هستند، این اجازه را می‌دهید بروند و کک شما نمی‌گزد،یا به دیدن بسکتبال، والیبال و حتی کشتی که تقریبا کشتی گیران برهنه هستند، اجازه دارند بروند ولی فوتبال را اجازه نمی‌دهید؟ من منطق آن را نمی‌فهمم. بعدا یکی از آقایان خیلی پافشاری کرد، گفتم از قول من به ایشان بگو من نگران شماها هستم. هر کس در ذهنش بیاید که او دولت نهم را آورده، خدا حالش را می‌گیرد. خیال نکنید دولت را شما آوردید و حالا هم می‌توانید به دولت زور بگویید! من دستور دادم و باید اجرا شود. تا اینکه آن نامه آمد و ما مجبور شدیم کار را متوقف کنیم. هنوز هم منطق آن روشن نیست. واقعا این اتفاقاتی که در مشهد افتاد، سرشکستگی ملی بود. صرف نظر از اینکه چند تا خانم فلفل وارد چشمشان شد و بی‌حرمتی شد که در جای خودش خیلی چیز بدی است، خیلی کار زشتی است.

حالا ۲ هزار تا خانم هم می‌رفتند در ورزشگاه مشهد می‌نشستند و فوتبال می‌دیدند، برای دین خدا چه اتفاقی می‌افتاد؟ مگربا رفتن خانم‌ها به ورزشگاه یا کنار رفتن روسری یک خانم، دین نابود می‌شود، ضمن اینکه زنان ایرانی خودشان پوشش خودشان را انتخاب کرده‌اند. رضاخان می‌خواست به زور حجاب را بردارد، ولی نتوانست. این تجربه تاریخی ماست. در طول تاریخ زنان ایرانی با حیا و نجیب بودند، مگر آنکه یک عده آنها را به لج بیاندازند. یعنی آنقدر انگشت در چشم خانم‌ها کنند و زور بگویند و یک عده را به لج بیاندازند والّا اگر لجبازی نباشد شما خواهید دید جامعه ما خیلی معتدل است، اجازه بدهید آزاد باشد.

اشاره به برخی تندروی ها داشتید، می خواهم بپرسم گشت ارشاد از چه زمانی آغاز شد؟

گشت ارشاد از زمان آقای عبدالله نوری و مسئولیت ایشان در وزارت کشور در سال ۶۸ آغاز شد، آقای نوری که اصلاح طلب و آن زمان وزیر کشور بود. سر خیابان‌ها مینی بوس می‌گذاشت و آرایش خانم‌ها را آن هم با سرباز چک می‌کرد. ما همان زمان اعتراض می‌کردیم. طی سال‌های ۶۳، ۶۴ و ۶۵ در خیابان ولیعصر هر روز درگیری بود. دختر خانم‌ها و آقایانی که موهای بلندی داشتند یا کراوات می‌زدند یا خانم‌ها کفش هایی می‌پوشیدند که چراغ داشت! یک عده موتور سوار می‌آمدند، کراوات را می‌بریدند، موها را قیچی می‌کردند و ما همان زمان معترض بودیم. در زمان آقای هاشمی و آقای خاتمی مقداری بالا و پایین شد. آقای هاشمی در انتخابات آمد و گفت اگر احمدی نژاد بیاید، پیاده روها را دیوارکشی می‌کند و آسانسورها را جدا می‌کند، من به تلویزیون رفتم و گفتم چرا اینقدر هجمه می‌کنید؟ مثل اینکه من وارد محدوده ممنوعه شده ام.

 من یک معلم هستم. مگر مشکل کشور ما دو تار موی زن هاست؟ مشکل ما عدالت است، مشکل ما اداره درست کشور است، مشکل اتلاف منابع است، من ۲۰ بار اعلام کردم با گشت ارشاد مخالف هستم؛ در تلویزیون و مصاحبه و سخنرانی گفتم مخالف هستم ولی اینها می‌رفتند در خیابان زنان و دختران را می‌زدند و می‌گفتند رئیس‌جمهوری گفته است، من باید چه می‌کردم؟ ۲۰ بار اعلام کردم. آقایان می‌گفتند فرصت خوبی است که احمدی نژاد را بکوبیم. ما هر چه می‌گفتیم اصلا نیروی انتظامی دست رئیس‌جمهوری نیست. مگر رئیس‌جمهوری می‌تواند به نیروی انتظامی دستور بدهد؟ من می‌گفتم اینکار صد در صد ضد خودش نتیجه می‌دهد، اعلام کردم، بحث کردم ولی می‌گفتند چیز خوبی برای زدن احمدی نژاد گیر آوردیم!

رقیب انتخاباتی من در انتخابات ۸۸ در مناظره این را به حساب من می‌گذاشت، گفتم شما نمی‌دانید کشور چگونه اداره می‌شود؟ واقعا نمی‌دانید؟ چرا این حرف را می‌زنید؟ من فقط می‌توانستم مخالفتم را اعلام کنم، کار دیگری نمی‌توانستم انجام بدهم. من این نوع برخورد با انسان را قبول ندارم. اینکه برای طرف شانی قائل نباشی، هر طور که دلت می‌خواهد با او برخورد یا به او تحمیل کنی، این را قبول ندارم. ما به چه حقی باید این کار را بکنیم؟ چه کسی به یک نفر اجازه داده که به خودش حق بدهد، برود به یک نفر دیگر بگوید شما باید آنگونه که من می‌گویم زندگی کنید؟ این خلاف دین و انسانیت است. رفتار من که با همه معلوم بوده است منتهی انجام می‌شد و به حساب من می‌گذاشتند. می‌گفتند چیز خوبی گیر آوردیم، میزنیم، رسانه‌های چپ و راست هم که دست خودمان است!

اجازه بدهید یک خاطره دیگر هم برای شما بگویم؛ سال ۸۷ یک گروه کنسرت از اندونزی آمده بود که یک جوان با مادر و خواهرش آن را همراهی می‌کردند. پدر آنها امریکایی و مادرشان ایرانی بود و خودشان متولد اندونزی بودند، تیپ آنها هم مذهبی بود. کنسرتی هم که اجرا می‌کردند، همه‌اش همراه با "لا اله الا الله" " محمد رسول الله " بود و با یک هیجانی آن را می‌خواندند. آنها از ارشاد مجوز گرفته و سالن وزارت ارشاد را کرایه کرده بودند، بلیت فروخته بودند و روزی که مردم داشتند وارد سالن می‌شدند، نیروی انتظامی ایستاده بود، بلیت هایشان را می‌گرفت و پاره می‌کرد و می‌گفت بروید، رئیس‌جمهوری گفته برگزار نشود! حالا من از این قضیه مطلقا خبر نداشتم. یکدفعه زنگ زدند و گفتند اینها اجازه نمی‌دهند ما وارد سالن بشویم، می‌گویند رئیس‌جمهوری گفته است! ما آقای کلهر و آقای شمقدری را صدا زدیم و گفتیم سریع به وزارت کشور بروید و ببینید موضوع چیست؟ آنها رفتند و آمدند و گزارش دادند که یک گروه کنسرت با این خصوصیات و این آلبوم‌ها آمده، گروه خوبی هم هست، مجوز هم دارد، کلی هم خرج کردند تا اینجا آمدند، حالا نیروی انتظامی آمده و اجازه نمی‌دهد! گفتم من که از این کارها نمی‌کنم. بالاخره اجازه ندادند برگزار شود ولی برخلاف نظر من در اجرا تصمیم می‌گرفتند و می‌گفتند رئیس‌جمهوری گفته است. دختران مردم را در خیابان کتک زدند. یک بار خیلی عصبانی شدم. به تلویزیون رفتم و خیلی تند اعلام موضع کردم. گفتم یعنی چه که زن و بچه‌ای را که در ماشین نشسته، بیرون می‌آورند و یک تابلو بالای ماشین می‌زنند با عنوان متجاهرین به فسق و بعد عکسشان را منتشر می‌کنند؟ من اصلا نمی‌فهمم اینها یعنی چه؟ به چه اجازه‌ای یک پاسبان اجازه دارد اینقدر به حقوق مردم تجاوز کند؟ الان هم که دیده‌اید شروع کرده‌اند و می‌گویند داخل ماشین حریم خصوصی نیست، بزودی می‌گویند داخل خانه هم حریم خصوصی نیست! اینها را از کجا می‌آورند؟ ما نمی‌فهمیم!

یکی از موضوعاتی که الان بین نمایندگان مطرح است طرح صیانت است. شما در این زمینه چه نظری دارید؟

مردم کلا مخالف هستند.آیا طرح صیانت به معنای این است که حکومت باید مراقب ما باشد که خطا نکنیم؟ چه کسی این اجازه را به حکومت داده است؟ آنوقت چه کسی مراقب باشد که آنها خطا نکنند؟ مردمی که باید ارتباطاتشان را قطع کرد و حق اظهارنظر ندارند، چگونه می‌توانند مراقب حکومت باشند؟ آیا مردم با اظهارنظر می‌توانند مراقب حکومت باشند؟ اینجا بحث طولانی است و من نمی‌خواهم وارد شوم. ببینید آن چیزی که دین می‌گوید این است: " فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه " می‌گوید بشارت بده به بندگانی که همه حرف‌ها را می‌شنوند و بهترینش را برمی گزینند. اگر شما همه حرف‌ها را نشنوید و انتخاب کنید، می‌توانید بگویید بهترین را انتخاب کردم؟ پس نخستین کار این است که جوری رفتار کنیم که همه بتوانند همه حرف‌ها را بشنوند. اگر همه حرف‌ها اجازه انتشار نداشته باشد، می‌تواند به گوش همه برسد؟ این آیه واقعا پرچم حقیقی آزادی انسان هاست. اگر می‌خواهید قرآن را عمل کنید بسم الله، هنر شما باید این باشد که کاری کنید همه حرف‌ها به گوش همه برسد. اجازه بدهید همه مردم انتخاب کنند. چرا شما فکر می‌کنید مردم چیز بد را انتخاب می‌کنند؟ اگر مردم بد را انتخاب می‌کنند، آن روزی که شما را انتخاب کردند هم بد بوده است، خب چرا آنجا خوب است اما در زندگی شخصی شان شما باید مراقبشان باشید؟ چه کسی این اجازه را به شما داده است؟ این فساد است، ضد دین است.

موضوع کسب و کارهای مجازی هم وجود دارد.

من می‌خواهم از شما خواهش کنم بحث فضای مجازی را به موضوع درآمدزایی تقلیل ندهید. اگر اینگونه سراغ آن برویم، اصل مطلب کوچک می‌شود، حرف شما درست است، یک عده زیادی دارند درآمد کسب می‌کنند، اصلا شغل‌ها روی آن رفته است. الان کارها با آن ارتباط دارد.

پس معتقدید اشاره به ابعاد دیگری از طرح صیانت به جز بعدآسیب به آزادی بیان، میزان خسارت آن را کمتر می‌کند؟

در گذشته چند تا رسانه در خدمت حکومت‌ها بود که می‌گفتند چه خبری مهم است و مردم باید آن را مهم بپندارند؟ یا اینکه امروز راجع به چه چیزی فکر کنیم؟ اما امروز تک تک مردم یک رسانه شده‌اند. این بهترین چیز و مطلوبترین نقطه است. همه انسان‌ها می‌توانند حرف بزنند، مقاله بدهند، نظر بدهند، خبر تولید کنند. بله در آن اشتباه هم هست. مگر در رسانه‌های حکومتی دروغ و کلک نیست؟ در آنها هم بوده و هست. رسانه‌های حکومتی در دنیا کم دروغ به خورد ملت‌ها داده اند؟ حالا یک درصدی از مردم هم خطا کنند، خیلی مهم است؟ استدلال آنها غلط است ولی چرا با فضای مجازی مخالف هستند؟ این را باید خوب بفهمیم. بنظرم فضای مجازی هیمنه حکومت‌ها را کلا در هم می‌شکند، مردم را در اداره جهان قوی، صاحب نظر و موثر می‌کند. اگر فضای مجازی نبود، آقای پوتین الان قهرمان بود. چون رسانه‌های رسمی جرات نمی‌کردند علیه او حرفی بزنند.

وقتی مردم به میدان بیایند، آنها که تعهدی به کسی ندارند نه به امریکا، روسیه ،چین و نه به هیچ قدرت دیگری، می‌گویند برای چه دارید جنایت می‌کنید؟ این توجیهات را قبول نمی‌کنند. با این توجیهات، هر کس می‌تواند به همسایه‌اش حمله کند ؛ در اوکراین به نظرم هزاران نفر کشته شده‌اند ولی چون دسترسی ندارند، هنوز نتوانسته‌اند کشف کنند. چرا؟ برای اینکه آن آقا هوس کرده شوروی را بازسازی کند و بگوید من قهرمان هستم.

در ایران هم از این نگرانی دارند که مردم قوی شوند، اطلاعات کسب کنند، تحلیل بدهند و تحلیلشان با تحلیل بعضی ها متفاوت باشد و به تعبیر شما با آزادی بیان مخالف هستند. حالا چند نفر رفتند در مجلس نشسته‌اند، شما نماینده مردم هستید؟ همین را بیایید رفراندوم کنید. ببینید مردم چه می‌گویند؟ ببینید مردم می‌خواهند یا نمی‌خواهند،اصلا شما چند درصد ملت هستید؟ که حالا نشسته‌اید و برای ملت تصمیم می‌گیرید؟ من قبلا هم گفته ام که اینها قادر به انجام این کار نیستند. خیالتان راحت باشد. آنها امکان اجرا ندارند. فقط آبروی کسانیکه دنبال این هستند، خواهد رفت و در آینده مورد حسابرسی قرار خواهند گرفت، آنها به جد می‌خواهند کنترل کنند ولی نخواهند توانست، کار سخت است و در آینده، این موارد در پرونده افرادی که الان دارند این کار را دنبال می‌کنند، ثبت خواهد شد.

برای مشاهده ویدیوی مصاحبه اینجا کلیک کنید.

خبرنگار: نسترن فراهانی
  • رامین ارسالی در

    بهرحال محمودخان هم اشتباه کم نداشته!!! اميدورام واقعا طرف مردم اومده باشه. ..

  • رضا ارسالی در

    واقعا سطح مصاحبه ببینید سه سطح بالاتر از سیاستمداران ایرانی

  • اشنا ارسالی در

    امروزواینده‌ازان‌دکترمحموداحمدی‌نژاداست‌مرددانشمندوپیامبرگونه‌وعادل‌وعدالت‌محورویکتاپرست‌کورازخداچه‌میخواهددوچشم‌بینا‌خداحفظش‌کند.

  • بستو ارسالی در

    تابودی مردم خاروخاساک بودن حالارفتی سیاب ازی میکنی توهم ازهمینایی وداری فیلم بازی میکنی برای سینمای انقلاب داداش خودتی

ارسال نظر