جریان سینوسی زندگی به روایت پدرام سلطانی
امید به ناامیدی
پدرام سلطانی، عضو و نایبرئیس اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران.
چنین است رسم سرای درشت
گهی پشت به زین، گهی زین به پشت
زندگی به خوبی در این بیت از فردوسی به تصویر کشیده شده است. جریان زندگی جریانی سینوسی است، بدین شیوه که زمانی رو به بالا میرود و به اوج میرسد و زمانی به سراشیبی میافتد و به حضیض فرو میآید. تاریخ ملل مختلف نیز حکایت از این سیر سینوسی دارد. در طبیعت و در ذات آدمی همه چیز در میان دو حد سیر میکند و اصولاٌ هر چیزی از ضد خودش معنا مییابد. به طور نمونه گرما در برابر سرما و خوبی در برابر بدی، اگر یکی نباشد، دیگری نه قابل درک است نه قابل ارزشگذاری یا اندازهگیری.
با این پیش گفتار کوتاه میروم سر اصل مطلب. از دید من جامعه ی ایرانی چند سالی است که در حرکت سینوسی خود در چرخه ی فرود قرار گرفته است. در این میان تلاشهای جستهوگریختهای برای عبور از چرخه شده است اما در برابر هر تلاشی برای عبور از فرود و برگشتن به چرخهی فراز چندین تلاش و اتفاق بیرونی و درونی برای ادامه چرخهی فرود به وقوع میپیوندد و اینچنین است که روند فرود جامعهی ایرانی ادامه مییابد. تمامی نیروهای جامعه، خواسته و ناخواسته، به ادامه این چرخه کمک میکنند. این واقعیت نشان از آن دارد که هنوز چرخه فرود جامعه ایرانی پایان نیافته است. آنچه در این میان مهم است باور به این است که تا زمانی که ما به فرود باور همگانی نیابیم، این چرخهی ناگزیر پایان نمییابد. در نقطهای که این باور همگانی رخ دهد، چرخهی فرود به حضیض خود میرسد. این باور همگانی تنها با قطع امید اتفاق میافتد.
قطع امید به معنای سپردن جامعه به تقدیر و یا رها کردن آن به حال خود نیست، بلکه به معنای پایان گذاشتن بر مسیری است که منجر به فرود بیشتر میگردد، یعنی باور به اینکه امید کنونی، پیشران ما در ادامه مسیر سراشیب است، مسیری که ما را فروتر میاندازد. برای رسیدن به چرخه دیگری از فراز ما نیاز به نوع دیگری از امید داریم. نقطه حضیض یک چرخه فرود نقطه ناامیدی همگانی است، زمانی است که امید گذشته را رها میکنیم و برای امید آینده چاره میجوییم. ناگزیر در میانه دو امید، دورهای از ناامیدی نهفته است. به عبارت دیگر آنچه که ما نیاز داریم رها کردن امیدی است که مسیر فرود را برایمان طولانیتر میسازد و جستوجوی امیدی است که میتواند سررشتهی چرخهی دیگری از فراز باشد.
در امیدواری باید به این نکته توجه کنیم که دقیقا به چه چیز امید داریم. مثلاٌ کشاورزی که دانهای در زمین میکارد، امید دارد که این دانه پس از ٣ ماه به جوانه تبدیل شود. حال اگر به هر دلیلی این اتفاق نیافتاد و کشاورز پس از ٢-١ ماه انتظار بیشتر باز هم رویش جوانهای را ندید، چه باید بکند؟ میتواند تا یک سال دیگر چشم به زمین بدوزد، یا میتواند از رویش آن دانه ناامید شود و دست به کاشت دانه جدیدی بزند. یک کشاورز واقعبین قطعاٌ پس از مدتی از رویش کاشتهی قبلی که جوانه نزده ناامید میشود و امید خود را به دانهی جدیدی خواهد بست که در زمین خواهد کاشت. یک کشاورز خیالباف هم میتواند ماهها و بلکه سالها چشم به زمین بدوزد تا بلکه آن دانه بروید. جریان امید و ناامیدی ما هم درست مانند داستان این کشاورز است. گاهی اوقات دانهای که ما در زمین زندگیمان میکاریم قدرت جوانه زدن ندارد. لذا باید برای کشت هر دانهای زمانی در نظر گرفت و سپس به فکر کشت دانهی دیگری بود.
جان سخن من این است که امید یک سلسلهی پیوسته نیست که ما فکر کنیم اگر آن را رها کنیم دیگر به دستش نخواهیم آورد. امید نیرویی است برای ادامهی یک مسیر بهمنظور رسیدن به مقصود. اما هرگاه به این نتیجه، یا حتی به گمان قوی، رسیدیم که این راه به مقصود مطلوب نخواهد رسید، آنگاه زمان ناامیدی است و ناامیدی به مانند نیرویی خواهد بود برای توقف در مسیر نادرست، یافتن راهی جدید و حرکت در آن راه با امیدی تازه.
ما اکنون در شرایطی هستیم که ناامیدی در جامعه بروزهای آشکار و فزاینده یافته است. به باور من جامعهی ایرانی بیش از گذشته به این دریافت رسیده است که ما در چرخهی فرود قرار داریم. از این دریچه اگر به موضوع ناامیدی بنگریم، میتوانیم آن را ورود به دورهی ناامیدی عمومی بدانیم که میتواند پایان چرخهی فرود را در پی داشته باشد.
پس به این ناامیدی امیدوار باشیم! نه در زدودنش تلاش کنیم و نه آن را ناپسند بشماریم!
ارسال نظر