شکست بزرگ پوپولیسم در ایران
مهدی اسحاقیان / روزنامهنگار
انتخابات دوازدهمین دوره ریاستجمهوری با پیروزی دکتر حسن روحانی درسهای بزرگی برای آحاد ایرانیان دارد.یکی از بزرگترین دستاوردهای این انتخابات شکست سنگین پوپولیسم در ایران است. این شکست نه به لحاظ آرای بهدست آمده که پایگاههای اجتماعی جریانهای سیاسی داخل کشور با کمی فراز و فرود همین بوده است، بلکه به لحاظ سرمایه معنوی بزرگی که در این انتخابات هزینه شد قابل ارزیابی است.
در میان نامزدهای انتخابات بودند کسانی که تلاش وافری میکردند که با ایجاد شکافهای تصنعی توده مردم را در مقابل بخشهای دیگر و با عنوانهای گوناگون قرار دهند. آنها با بهرهگیری از کمبودهای به ارث رسیده از دولت پوپولیست نهم و دهم بهویژه با استفاده از تنگناهای اقتصادی تلاش بیهودهای میکردند تا بخشهای گوناگون جامعه را به خیال خود ۲ قطبی کنند و با شعارها و وعدههایی به سمت خود جذب کنند. آنها در این میان از هیچ مکروهی دریغ نکردند و اخلاق را نیز برای رسیدن به هدف سر بریدند. اصولگرایی از دیرباز به این شعار پایبند بود که نمیتوان برای رسیدن به هدف از هر وسیلهای استفاده کرد اما در این میان اصولگرایی هم با عملکرد نامزدهای وابسته به این طیف در جریان انتخابات در تمامیت خود آسیب جدی دید و شاید زمان طولانی لازم دارد تا این خاطره را از ذهن پیروان خود بزدایند.
جریان اصولگرایی اگر بخواهد در جامعه سیاسی ایران احیا شود نیازمند یک بازنگری جدی در آرمانها و تشکیلات خود است. جریانی که از ابتدای انقلاب در تلاش بود با ایجاد یک ساخت حزبی و با تشکیلات سیاسی و عضوگیری به شکل سازمان یافته درون ساختار سیاسی نظام حرکت کند، متاسفانه در سال ۹۶ به پرتگاه پوپولیسم سقوط کرد. در مقابل جبهه عقلانیت و اعتدال که نطفه آن از سال ۵۷ با شکلگیری احزاب گوناگون شکل گرفت ودر سال ۷۶ با اقبال مردم نسبت به آرمانهای بازنگری شدهاش روبهرو شد ودر قامت دولت اصلاحات قدرت را بهدست گرفت و یک دوره به نسبت آرمانی را محقق کرد، باوجود فراز و نشیبهای سیاسی پس از آن توانست در ۲ انتخابات ریاستجمهوری از فضای انتخاباتی بهره ببرد و با رهبری واحد احزاب وگروههای قائل به اصلاحات را دوباره متشکل کرده و با برنامه هدایت کند.
این انتخابات ضرورت سازماندهی دوباره همه جریانهای سیاسی و حرکت احزاب در درون یک ساختار قانونمند را گوشزد میکند. آثار و نتایج این سازماندهی بر دولتمردان و سیاسیون و حتی قاطبه تشکیلات مدنی پوشیده نیست. کافی است دوباره نگاهی به جوامع توسعه یافته که از موهبت چنین ساختارهای برخوردارند، از سر چارهجویی توجهی کنیم.
احزاب شناسنامهدار برنامههای مدون و آشکاری برای هدایت جامعه در زمینههای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی فراهم میکنند. آنها در هر مرحله از انتخابات با توجه به مسائل روز برنامه تدوین وآن را در معرض داوری و انتخاب مردم و طرفداران خود قرار میدهند. بنابراین کمبود شناخت برنامهها در انتخابات حزبی جایی ندارد. آنها همچنین از نظر اجتماعی هیجانهای سیاسی پیش و پس از انتخابات با برگزاری مینیگهای قانونی کنترل درجهت اهداف خود مدیریت میکنند. از این نظر در این جوامع مطالبات و هیجان نهتنها عنوان تهدید نیست بلکه به فرصتی برای پیشبرد آرمانهای یک نظام سیاسی در چارچوب قانون اساسی در میآید.
از این جهت ساختار سیاسی در ایران نیازمند یک بازنگری جدی است. در غیاب احزاب مسئول افراد در مقاطعی مانند انتخابات انتظارهایی را ایجاد میکنند که اغلب آنها در حوزه اختیارات آنها نیست و تحقق نیافتن آنها موجی از نارضایتی را متوجه کل نظام سیاسی میکند. دستاورد حضور ۲ دوره اخیر جبهه عقلانیت و اعتدال در انتخابات ریاستجمهوری در پشتیبانی قاعدهمند از نامزد موردنظر و هدایت و ایجاد انتظار معقول در میان طرفداران خود خلاصه نمیشود.
در این بین نیز دست ردی که قاطبه رایدهندگان به شعارهای پوپولیستی برخی از نامزدها زدند ضمن اینکه نشان از عقلانیت آنها و بلوغ فکری جامعه است اما دولت دوازدهم باید برای بستن روزنههایی که پوپولیستها میتوانند از آنها در انتخابات بعدی استفاده کنند، تلاش بیشتری کند.
انتخابات دوازدهمین دوره ریاستجمهوری را میتوان از سویههای گوناگونی مورد کنکاش قرار داد. اما در پایان این نوشته ضرورت دارد به حضور چشمگیر جوانانی اشاره شود که باوجود تنگنایهایی که از لحاظ اقتصادی، فرهنگی و سیاسی فرا روی آنان وجود دارد با حضور و رای گسترده خود برای ایجاد امید وبرای خلق حماسهای دیگر از هیچ تلاشی دریغ نکردند. امید است که این سرمایه بسیار بزرگ را برای همیشه برای این سرزمین نگاه داریم.
ارسال نظر