|
کدخبر: 43985

طرح باهنر برای تاسیس مجلس سنا

قرار من برای گفت‌وگو با محمدرضا باهنر در دفتر کارش در ساختمان جامعه مهندسین است. پشت سر ما عکسی از باهنر در کنار رهبر انقلاب وجود دارد که او را درحال احترام به رهبری نشان می‌دهد. احتمالا برای هر خبرنگاری که تجربه دیدار با باهنر را دارد، گفت‌وگو زمانی جدی می‌شود که او سیگارش را روشن کند. او سعی می‌کند با آرامش به همه سوالات پاسخ دهد.

گسترش نیوز - همانگونه که خودش می‌گوید او مرد«با دوام» اصول‌گرایان در مجلس است و صحبت‏‌های او درباره آینده سیاسی کشور معطوف به همین تجربه است، هرچند می‌گوید دیگر در هیچ انتخاباتی شرکت نمی‌کند. گفت‌وگوی سازندگی با باهنر را در ادامه می‌خوانید.

bahonar.jpg

‌اجازه دهید با بحث مجلس دوم یا مجلس سنا آغاز کنیم. شما از‌جمله کسانی هستید که بحث لزوم مجلس دوم را مطرح کردید. از سوی دیگر موضوع دیگری مطرح می‌شود. اینکه مجمع تشخیص مصلحت نظام به نوعی در شکل و شمایل جدید خود نقش مجلس دوم را بازی می‌کند. نظر شما در این رابطه چیست و منظور شما از مجلس دوم چه بود؟

مجلس شورای اسلامی در قانون اساسی جایگاهی رفیع دارد حضرت امام فرموده بودند مجلس در راس امور است. این بیان از آرزو‏ها و ایده‌آل‏‌های امام سرچشمه نمی‌گیرد و به‌واقع برداشت امام از قانون اساسی همین بود. امروز نیز در مرور قانون اساسی متوجه خواهیم شد که جایگاه مجلس در قانون کشور جایگاهی رفیع است. زمانی حضرت آقا تعبیری داشتند با این مضمون که مجلس نقشه راه را طراحی و ترسیم می‌کند و دولت باید در این مسیر حرکت کند.

با اصول قانون اساسی که به مجلس اختیارات م ی ‏دهد کاری نداریم مجلس جایگاه رفیعی دارد آیا ساختار مجلس برای رسیدن مجلس به آن جایگاه کفایت می‌کند؟

من با توجه به تجربه ‏ای که بعد از انقلاب در مجلس دارم و جزو کسانی بودم که بیشترین ماندگاری را در مجلس داشتند می‌خواهم بگویم ساختار مجلس ما به گونه ‏ای است که نمی‌‏تواند دغدغه آن صرفاً منافع ملی باشد. باید منافع ملی را اولویت بندی کنیم و بگوییم یک سری از منافع ملی منطقه‏ ای، حزبی، جنسیتی، قشری یا صنفی هستند و اولویت باید به ترتیبی باشد که منافع ملی همیشه در اولویت باشند اما خاستگاه نمایندگان مجلس و کسانی که از آنها مطالبات دارند به گونه ‏ای است که نمی‏تواند منافع ملی را در اولویت قرار بدهد دیدگاه نمایندگان نسبت به آینده به آنها دیکته می‌کند که با منافع ملی کاری نداشته باشند نمایندگان مجلس معمولاً به دنبال منافع حزبی، منطقه‏ ای، جنسیتی و غیره هستند.

در این مورد هیچ تفاوتی بین اصولگرا و اصلاح‌طلب وجود ندارد شخص حقیقی نماینده در این مسئله مقصر نیست مجلس با این خاستگاه نمی‏تواند حافظ منافع ملی باشد. تصور من این است که ما باید دو مجلس داشته باشیم این مجلس می‏تواند مجلس نخبگان و طرح‏هایی مثل مجلس انگلیس باشد که مجلس لردها و مجلس سنا دارند. مهم اختیارات و وظایف است. جای خالی این ساختار در قانونگذاری کشور دیده می‌شود. باید با صراحت بگویم ما در مجلس افرادی قدرتمند و فهیم داریم ولی در نظر بگیرید بین منافع ملی با منافع مثلا یک استان تضاد ایجاد می‌شود در شرایط بسیاری بین منافع ملی و منافع منطقه ‏ای ایجاد تضاد شده و نمایندگان منطقه ‏ای نمی‌‏توانند در این مجلس به منافع ملی فکر کنند. اگر یک نماینده منافع منطقه ‏ای را رها کند و به منافع ملی فکر کند و به دنبال چنین هدفی باشد دیگر او را در شهر و حوزه انتخاباتی ‏اش راه نمی‌‏دهند.

اما مجمع تشخیص مصلحت نظام از نظر من برای این تغییر مورد قبول نیست چون در مجلس سنا باید انتخابی صورت بگیرد البته شرایط نامزدی در چنین مجلسی باید متفاوت باشد و نخبگان باید پذیرفته شوند شرایط در این مرحله نباید مثل نمایندگی مجلس باشد ولی مجمع تشخیص مصلحت نظام نمی‌‏تواند در جایگاه مجلس سنا قرار بگیرد چون در این صورت ساختار مجمع باید تغییر کند و لوازم دیگری مورد نیاز است. شاید این بحث باید برای زمانی بماند که ما در قانون اساسی تجدید نظر و بازنگری کرده باشیم.

‌آیا در شکل جدید مجمع تشخیص نظام این ظرفیت را نمی‌بینید؟

مجمع تشخیص مصلحت نظام امروز نسبت به دوره‏‌های گذشته اختیارات دیگری دارد و آن مجمع نیست بلکه شورای‌عالی نظارت است. شورای‌عالی نظارت که توسط مجمع انتخاب شده ‏اند و وظیفه نظارت عالی را برعهده دارد. توضیح این است که مقام معظم رهبری در اصل ۱۱۰ یک وظیفه دارد که آن تعیین سیاست‌های کلی نظام بعد از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام است و یک وظیفه و اختیار ایشان نظارت بر اجرای سیاست ‏ها است. حضرت آقا برخی از اختیارات خود را بنا بر قانونی در بخش آخر همین اصل ۱۱۰ تنفیذ کرده‌اند. چون بنا بر قانون این حق را دارند که برخی از اختیارات خود را واگذار کنند.

حضرت آقا در دوره گذشته این اختیار را به خود مجمع تنفیذ کردند. متن بیشتر نظاره‏گر بود چون قدرت اجرایی و قدرت اعمال نداشت. در این دوره مقام معظم رهبری این اختیار را به هیات نظارت بر اجرای سیاست‌های کلی داده‏اند. طبیعی است که قانونگذار وقتی قانونی را تصویب می‌کند باید اسناد بالادستی را رعایت کند. شرع و قانون اساسی توسط شورای نگهبان مدیریت می‌شود. سیاست‌های کلی باید در جایی به هماهنگی می‏رسید و جایی باید می‌بود که بر این سیاست ‏های کلی نظارت داشته باشد.

این اتفاق می‌افتد و ممکن است برخی از مجلسی‏ها آن را برنتابند و عقیده داشته باشند که شورای نگهبان جدیدی در حال تشکیل است ولی این نکته در اختیارات هیات عالی نظارت وجود دارد. مجمع تشخیص مصلحت نظام در کل نهادی تسهیل‌کننده است. نباید این نگاه به وجود بیاید که مجمع برای انجام کارهای جدید ورود کرده است.

‌ آیا با حزبی شدن انتخابات دغدغه‏‌های شما برآورده نمی‏شود؟ با حزبی شدن انتخابات کاندیداها در سرتاسر کشور با شعارها و اهداف کلی حزب از طرف یک حزب معرفی و وارد مجلس می‌شوند و به این صورت رسیدگی به منافع شخصی و منطقه ‏ای کمرنگ‏تر می‌شود.

درست است ما بین دو مجلسی شدن مسیری داریم که می‌توانیم برخی از این موارد را در آن مسیر حل کنیم اما قطعاً همه مسائل حل نمی‏شود. من عقیده دارم حتی در صورت دو مجلسی شدن ساختار نظام حزبی باید حاکم شود. بارها و بارها به این نکته اشاره کرد‌ه‌ام باز هم اینجا می‌گویم من در غیبت چند حزب فراگیر و قدرتمند و البته در چارچوب نظام به آینده مردم‌سالاری دینی بیمناک هستم. مردم‌سالاری دینی به سر منزل مقصود نمی‏رسد مگر اینکه چند حزب قدرتمند چارچوب‌دار و قوی کار کنند حتی اگر دو مجلسی شویم.

‌فرض کنیم‌ دو مجلسی که می‌گویید هم شکل بگیرد، اما مسئله این است که همچنان محدودیت‏هایی وجود دارد. محدودیت نظارت استصوابی وجود دارد این نظارت چقدر در حزبی شدن و در ایجاد مجلس دوم تاثیر خواهد داشت؟

این موارد می‌توانند تاثیر و تاثر روی هم داشته باشند. وقتی من از حزب صحبت می‏کنم سعی دارم واژه‏ها را با دقت به کار ببرم. وقتی از حزب در چارچوب نظام حرف می‌زنیم باید بگوییم که این نظام سیاست‌های کلی دارد و مسیر و مرجع این سیاست‌ها مشخص است حتی فراتر از این عقیده دارم کسانی که برای ریاست‌جمهوری نامزد می‏شوند شعارهای آنها نباید بیرون از چارچوب کلی سیاست ‏های نظام باشد.

من عقیده دارم شعارها و برنامه‏‌های رئیس‌جمهوری که خود را عرضه می‌کند باید در چارچوب سیاست‌های نظام باشد اتفاقا امروز یکی از موانعی که برخی مخالف حزبی شدن هستند این است که آنها عقیده دارند اگر حزب او وارد کار شد و گفت در مقابل نظام می‌‏ایستم چه باید کرد؟! حزب در مقابل نظام یعنی روبه‏رو شدن با قوه قضاییه و سیستم ‏های امنیتی و نظامی. هیچ نظامی با این شرایط و به خطر افتادن کلیت خود تعارف ندارد. در مورد حزب مقابل حزب حرف می‏زنیم و نمی‌گوییم حزب در مقابل نظام! بنابر این مسئله بررسی صلاحیت ‏ها از جهتی دیگر مفید خواهد بود. چون اگر حزب مطرح باشد به یکباره ۱۲ هزار نفر در انتخابات ثبت‌نام نمی‏کنند.

حزب در معرفی افراد سعی می‌کند باسابقه‏‌ها و پرتجربه ‏ها را معرفی کند تا این افراد آبروی حزب در مجلس باشند. امروز رئیس‌جمهوری وقتی انتخاب می‌شود حداکثر برای دو دوره برنامه‌ریزی دارد. متوسط ماندگاری نماینده ‏ها در مجلس از ابتدای انقلاب تا به امروز یک و نیم دوره بیشتر نیست. افرادی مثل من که ۷ دوره در مجلس ماندگاری دارم بسیار نادر هستند. بنابر این نماینده مجلس برای یک دوره برنامه‌ریزی کرده است ولی حزب برای پنجاه سال کار دارد. بنابر این وعده و وعید او و ارتباط او با مردم مورد بررسی و سیاست‏‌گذاری قرار می‌گیرد. در برخی از حوزه‏های انتخابی ده نماینده به مجلس راه یافته و یک نفر دو بار تکرار نشده است چون نماینده ‏ها در زمان تبلیغ حرف‌هایی می‌‏زنند که از حیطه قدرت آنها خارج است.

وعده‏ هایی می‌‏دهند و بعد مدتی می‏گذرد و خبری نمی‌شود و مردم پشیمان خواهند شد و دیگری را انتخاب می‌کنند. ولی مردم می‏توانند حزب را تجربه کنند و بنا بر موفقیت حزبی به سمت آن گرایش پیدا کنند. در مورد نظارت استصوابی باید گفت ۱۲هزار نفر ثبت نام می‌کنند و از این تعداد ۶ هزار نماینده رد می‏شوند. من عقیده دارم به تعدادی از این افراد ظلم می‌شود و در مورد نفراتی که تایید شده‏اند مواردی وجود دارد که به مردم ظلم شده است.

یعنی برخی نباید رد می‏شدند و برخی نباید تایید می‏شدند اما ما شورای نگهبانی داریم با ۱۲هزار پرونده که باید در زمان بسیار کوتاهی به آنها رسیدگی کند. اینها مشکلات ساختاری است. ولی در صورت فعالیت احزاب یک حزب می‏تواند قبل از معرفی کاندیداهای خود با شورای نگهبان تعامل کند و درباره پذیرش یا رد صلاحیت افرادش سوال کند. مسائل را می‏توان از این مسیر حل کرد ولی امروز مسئله به گردن شورای نگهبان افتاده است و شورای نگهبان نه وقت و نه امکانات و نه ابزار رسیدگی به این تعداد کاندیدا را ندارد و مشکلاتی پیش می‏آید.

‌به انتخابات بعدی بپردازیم. برنامه اصولگرایان برای این مجلس چیست؟ آیا آمادگی لازم را دارند و اقدامات خود را شروع کرده‌اند؟

وقتی تا بیست روز پیش دوستان درباره انتخابات از من سوال می‏کردند می‏گفتم انتخابات را به صحنه رسانه‏ها نکشید کشور مشکلات فراوانی دارد. ولی این به معنای مطرح نبودن مسئله در درون تشکل‏ها و احزاب نیست. هم ما و هم دوستان ما این مشکل را دارند ما حزب جامع و کاملی نداریم و گروه‌های فعال در کشور جناح و طیف هستند. این جناح‌ها در درون خود اختلاف مواضع زیادی دارند.

درون جبهه ما از افراد اصولگرای تند و تیز تا افراد معتدل فراوان داریم. اصلاح‌طلب‏‌ها نیز به همین صورت هستند در غیبت احزاب مشکلی که در هرکدام از جناح‏های اصولگرا و اصلاح‌طلب داریم این است که ۷۰ تا ۸۰ درصد از انرژی ما صرف خودمان می‌شود و زمانی که فصل رقابت با رقیب می‏رسد ۲۰% توان بیشتر نداریم. احزاب این مشکل را ندارند و این اتفاق مثل دوره‏های گذشته باز در میان اصولگرایان رخ داده است. نشست‏هایی با هم داریم و در حال مذاکره و صحبت هستیم. برخی تند و برخی کند هستند و حتی ممکن است عده‏ای در داخل گروه خودمان ما را لیبرال و تندرو بدانند چون مانیفست ثبت و ضبط‌شده حزبی بین ما امضا نشده است. برخی ارتباطات شکل رفاقتی می‏گیرد و مواضع به هم نزدیک نیست. ولی کار شروع شده و می‏خواهیم وحدت بزرگی در میان اصولگرایان ایجاد کنیم. ولی اینکه چقدر موفق خواهیم بود باید با پیش رفتن ماجرا مشخص شود.

‌اصلاح‌طلبان با راه‌اندازی شورای‌عالی وارد انتخابات مجلس شدند و اصولگرایان هم جمنا را تشکیل دادند. آیا وحدت برای مجلس حول تصمیم‌گیری جمنا خواهد بود؟

ما نه عبور می‏کنیم و نه آن محور اصلی ما خواهد بود. اگر عبور کنیم دوباره به اول کار می‏رسیم. ما تلاش می‏کنیم نقاط ضعف جمنا را برطرف کنیم. چون جمنا در گذشته توفیقاتی داشت و اشکالاتی بر آن وارد بود ما تلاش می‏کنیم اشکالات جمنا برطرف شود و صرفا در بند این اسم نیستیم. یک روز می‏گوییم شورای‌عالی وحدت و یک روز می‏گوییم جمنا و یک روز می‏گوییم جبهه پیروان و... اسم مهم نیست و ساختار اهمیت دارد. ساختار جمنا به هم نمی‏ریزد ولی سعی می‏کنیم این ساختار بزرگتر شود و اشکالات کم شود. اصلاح‌طلب‏ها شورای‌عالی سیاستگذاری دارند و در این سو هم مجمعی وجود دارد که اصولگرایان دور هم جمع بشوند. در حقیقت دوران کاریزمایی بودن اشخاص گذشته است امروز باید ساختار‏ها بیایند و پایه‌گذاری شوند.

‌بحثی بعد از انتخابات ۹۶ توسط آقای قالیباف مطرح شد و واکنشی به ساز و کار جمنا بود. بحثی تحت عنوان نواصولگرایی مطرح شد. این مسئله ماهیتا چقدر جدی گرفته شد؟ آیا این فراتر از یک واکنش انتخاباتی است و آیا می‏تواند در انتخابات آینده تاثیرگذار باشد؟

این حرف‌ها شاید در بیرون مهم باشد ولی در درون تشکیلات اهمیت ندارد. آقای قالیباف قبلا در مجموعه‏‌های ما بودند و حرف زده است ولی در درون تشکیلات در جامعه اسلامی مهندسین که من عضو آن هستم یا در جبهه پیروان خط امام و رهبری که ریاست آن را عهده‌دار بودم در صورت بحث اختلاف موضع و اختلاف نظر داریم. گاهی در بحث ‏های شورای مرکزی جنجال به وجود می‏آید و همدیگر را محکوم می‏کنیم. این بحث‏‌ها برای درون تشکیلات نو نیست. آقای قالیباف نیز در بحث ‏های نو تنها نیستند دیگران هم چنین نظراتی دارند. ممکن است آقای دکتر حداد و آقای دکتر ولایتی و جامعه روحانیت نیز چنین نظراتی داشته باشند. ولی برخی از این بحث‏ها بیرون می‏زند و رسانه‏ای می‌شود و روی افکار عمومی تاثیر دارد اما گاهی درون تشکیلات می‏ماند و آنجا بحث می‌شود. ما با هم حرف می‏زنیم و پیش می‏رویم و مانیفست نهایی از میان این گفت‌وگو‏ها استخراج می‌شود و به گفتمان قالب تبدیل می‌شود.

‌یعنی شما با این نکته موافق هستید؟

من عقیده دارم حرف آقای قالیباف نه می‌‏تواند انقلابی در جریان اصولگرایی به وجود بیاورد و نه حرفی است که نخواهیم به آن توجه کنیم. قابل تامل است. باید اسم این حرف‌ها را خرده گفتمان گذاشت و برنامه ‏ای کلان از میان آنها استخراج کرد.

مسئله دیگری که طی یک سال گذشته بسیار در جبهه اصلاح‌طلبان روی آن بحث شده است، شعارهایی است که در اعتراضات دی ماه سال گذشته مطرح شد. یکی از از آن شعارها که از اعتراضات بیرون آمد، اصلاح‌طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا بود. در این یک سال نقد تیز این شعار به سمت اصلاح‌طلبان بود و اصلاح‌طلبان در مقام دفاع از خود به این شعار واکنش نشان می‏دادند. اصولگرایان چقدر این شعار را جدی گرفته‌اند؟ چون در فضای رسانه ‏ای واکنشی جدی از آنها دیده نشد.

مسئله آشوب ‏ها یا اعتراضات سال گذشته مقوله‏‌ای ویژه داشت. نه از نوع فتنه ۸۸ بود و نه از جنس سال ۷۸ بود و نه از جنس دعواهای سیاسی داخلی بود. فضای جدیدی در کشور به وجود آمده بود و پر و بال گرفته و جلو می‏رفت. یکی از تفاوت‏ها این بود که اعتراضات هیچ رهبری نداشت. اعتراضات با هم هم‌خوانی نداشتند. معترضانی که گرد هم آمده و شعار می‏دادند دلایل مختلفی برای عصبانیت داشتند. هر کسی مشکلی اساسی داشت و همه اوباش نبودند.

یک روز صبح در یکی از شبکه‏‌های مجازی دیدم شخصی جدولی ارائه کرده است. ۸۰ نقطه از کشور را مشخص کرده بود و زمان و مکان گردهمایی معترضان را اعلام کرده بود. به همین دلیل اعتراضات خیلی شعله ور نشد چون هر کسی هر اعتراضی داشت در صحنه حاضر شده بود. مردم در نهاد ناخودآگاه خود صدها درد‌ودل دارند که بسیاری بحق هستند ولی وقتی موضوع امنیت ملی در میان باشد مرزبندی با اغتشاشگران به وجود می‏آید و دیدیم که مردم به آنها نپیوستند.

اما این شعار اگر به صورت ریز مورد توجه باشد متوجه می‏شویم که مردم می‏گویند وقتی اصولگراها بودند یک سری مشکلات داشتیم و وقتی اصلاح‌طلب‏ها بودند مشکلات دیگری داشتیم. و هیچ کدام ایده آل نیستند. من هم در مورد مجلس صحبت کردم و گفتم اصلاحات ساختاری که مجلس دارد به اصولگرا و اصلاح‌طلب ربطی ندارد و ساختاری است. وقتی کاندیدا‏ها می‏خواهند رای بیاورند در مناظرات کاری با آینده و منافع ملی و مسائل حزبی و... ندارند و هر کسی از هر کجا می‏تواند ورود می‌کند و رقیب را می‏زند و چند میلیون رای به‌دست می‏آورد. من یکبار در مصاحبه‏ای گفتم اگر شورای نگهبان کمی کوتاه بیاید و عده‏ای را برای ریاست‌جمهوری انتخاب کند در دوره آینده یک شومن انتخاب می‌شود! چون هر کسی در این مناظرات حاضر جواب باشد و اشک و خنده را دربیاورد موفق‌تر خواهد بود. داستان این است و من می‏خواهم بگویم بخشی از این حرف‌ها بحق است. مردم وعده ‏هایی از اصولگرا‏ها و اصلاح‌طلب‏‌ها شنیده‏‌اند که بسیاری عملیاتی نشده است و این طبیعی است که مردم بگویند نه این را و نه آن را نمی‌خواهیم ولی اینکه هیچ کسی را نمی‌‏خواهیم طبیعی نیست.

این نظام با این همه گرفتاری و مشکلات جبه‌های امن برای مردم است و مردم در ضمیر ناخودآگاه خود این نظام را می‌خواهند. دور تا دور ما در منطقه جبهه آتش و خون است. مردم این فهم و شعور را دارند. ما باید رویه‏‌ها و ساختار‏ها را اصلاح کنیم و مشکلات را حل کنیم. طبیعی است که هر کسی برنده شد باید پاسخگوی وضعیت موجود باشد. من گفته‌ام و باز تکرار می‌کنم. دولت چه دولت ما باشد و چه رقیب ما باشد در حکم تیم ملی است و همه ما موظف به حمایت از این گروه هستیم. این دولت دیگر یک تیم باشگاهی نیست. همه یکپارچه باید تیم ملی را حمایت کنیم. شاید این تیم اشکالات زیادی داشته باشد ولی ما حق نداریم در مقابل آن بایستیم. ولی این طبیعی است که در میان افکار عمومی آن دولتی که مستقر است باید پاسخگو باشد.

‌مسائلی از این تحلیل بیرون می‏آید. یکی از آنها این است که رای اصولگرایان جنبه سلبی دارد و آنها در انتخاباتی پیروز می‏شوند که مردم از اصلاح‌طلبان ناامید شوند و شرکت نکنند. مثل انتخابات مجلس هفتم و نهم و انتخابات ریاست‌جمهوری نهم.

تحلیلی که شما دارید اگر در موردی نقص داشته باشد تحلیل جامعی نیست. من می‏خواهم این را بگویم. من الان نمی‏خواهم از دولت احمدی‌نژاد حمایت کنم. اما احمدی‌نژاد فقط در غیبت رقبا رای نیاورد و اتفاقا در حضور رقبا برنده شد. مجلس هم به همین صورت بود. در مجلس دهم رقبا وجود داشتند. چون ما جریانات حزبی داریم این مشکلات به وجود می‌‏آیند. آقای عارف از دیدگاه من فردی بسیار محترم است و من با ایشان ارتباط دارم. من بارها گفته ام مجلس چه نوع مجلسی است که ۱۴۰ نفر از نردبان امید بالا می‌روند ولی وقتی ایشان کاندیدا می‏شوند ۱۰۴ نفر به او رای می‏دهند. پس ۳۶ نفر اصلاح‌طلب کجا هستند؟! آیا غیب شدند؟!

‌حرف آنها هم همین است و می‏گویند نظارت استصوابی باعث شده به ائتلاف رضایت بدهد.

حرف من این است کسانی که ائتلاف کرده‏اند کجا هستند؟! احزاب به همین دلیل در کشور ما جان نمی‏گیرند. عملکرد سیاسیون در این امر موثر است. این واژه خوبی نیست ولی عده‏ای برای آمدن به مجلس نذر می‌کنند و برای آنها مهم نیست که از نردبان آقای لاریجانی بالا بروند یا از نردبان آقای عارف و یا از نردبان آقای حداد و زمانی که وارد مجلس شدند با نردبان خود کاری ندارند. رؤسای جمهوری نیز به همین صورت بودند مرحوم آقای هاشمی خود را فرا جناحی می‏دانست و می‏گفت حزبی نیستم.

در مجلس ششم که چند وزیر دولت را استیضاح کردند آقای خاتمی می‌گفتند تحکیم وحدتی‏ها و مجمع روحانیون چند رای به من داده‌اند این رای را بردارید و بروید من می‏خواهم رئیس‌جمهوری مردم باشم. آقای احمدی‌نژاد بعد از اینکه رأی آورد گفت من حزبی و جریانی نیستم. یعنی عزیزان مجلس و ریاست‌جمهوری تا از نردبانی بالا رفتند و به مقصد رسیدند نردبان را کنار می‏گذارند. به همین دلیل در کشور ما حزب مزد خود را نمی‏گیرد و به قدرت نمی‌رسد.

دو روز بعد از انتخابات مجلس مشخص شد که ما در تهران ۱۰۰% باختیم و من از قبل اعلام کرده بودم که کنفرانس خبری دارم. دوستان من گفتند به دلیل این مسئله کنفرانس خبری با تاخیر انجام شود ولی من قبول نکردم. جمعه انتخابات بود و من دوشنبه کنفرانس خبری داشتم. من کاندیدا نبودم ولی تیم ما نفراتی داشت. آنجا خبرنگاران گفتند اصلاح‌طلب ‏ها برنده شده ‏اند و من گفتم نوش جان شما ولی من می‏گویم که در جمع اصولگرایان برنده شدند.

گفتم روز ۷ خرداد افتتاح مجلس است و من در ۱۲ خرداد به شما می‏گویم چه کسی رئیس خواهد شد و از این لحظه به شما می‏گویم که اصلاح‌طلبان در مجلس رئیس نمی‏شوند. چون ما افرادی را که از سراسر کشور انتخاب شده بودند می‏شناختیم و می‏دانستیم چه کسی واقعا امیدی است و چه کسی جور دیگری امیدی است! این مسائل و مشکلات همانطور که بحث را شروع کردیم به ساختار توجه دارد. بسیاری از این مشکلات در ساختار قابل حل است و مشخص می‌شود هر کسی چه طلب‏هایی از مردم دارد و چه بدهی‏هایی باید بپردازد این بده بستان شفاف و روشن و عقلایی باید مستقر شود.

یکی دیگر از مسائلی که شما مطرح کرده‌اید، موضوع حصر است. صحبت‌هایی درمورد حصر و مشخصا آقای کروبی داشتید و گفته بودید اگر بیانیه بعد اعتراضات داده نمی‏شد حصر ایشان شکسته می‏شد. حسین کروبی فرزند ایشان برای شما جوابیه‏‌ای داشتند و گفتند این بیانیه ‏ها طبق نظر خود ایشان تنظیم شده است و اگر قرار بود به دلیل سکوت و عدم انتشار بیانیه‏‌ها حصر بشکند چرا میر حسین موسوی آزاد نشد؟! واکنش شما چیست؟

من واکنشی ندارم. در این مسیر هر زمانی که مجموعه قضایا به سمت رفع حصر پیش رفته عده‏ای وارد شدند و اجازه نداده ‏اند. اینکه پسر ایشان حرف زده باید گفت ما یکی از دلایل این مسئله را خود ایشان می‌‏دانیم. این دو نفر پرونده‏ای متشکل از یک مجموعه قضایا دارند. گفته‌ام و باز هم تکرار می‏کنم. من در جریان تصمیمات نیستم ولی اقل شرط رفع حصر این است که آیا این افراد بعد از آزادی باز هم می‌‏خواهند علم و کتل علیه نظام بردارند یا نه؟! باید این اطمینان به وجود بیاید. می‌‏دانید که هیچ نظامی در دنیا نیست که رقیب خود را برتابد. اگر مثالی دارید بگویید تا ما ایران را به عنوان دومین نمونه معرفی کنیم. زمانی فرانسه مهد دموکراسی نامیده می‌‏شد یا در مورد امریکا این فرض را تصور کنید که یک کمونیست کاندیدا شود. نه تنها خود او بلکه هفت نسل و همراهانش نیز حذف می‏شوند! نظام امریکا لیبرال دموکرات است. نظام حاکم بر فرانسه لاییک است. این کشور مهد دموکراسی است و امام هم قبل از انقلاب در این کشور بودند. ولی یکی از اصول قانون اساسی این کشور این است که نظام حاکم بر فرانسه نظامی لاییک است و در جمله بعدی آمده است که این اصل از قانون اساسی با هیچ روش دموکراتیکی قابل تغییر نیست یعنی اگر ۹۰% از مردم فرانسه رای بدهند این قانون تغییر نمی‌‏کند مگر انقلاب شود. هیچ نظامی بر سر محتوا و ماهیت خود شوخی ندارد. من با آقای مهندس موسوی به طور مفصل بحث و گفت‌وگو کردم. ایشان و من زمانی در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی بودیم. من آن سال‌ها خیلی جوان بودم ولی با هم روبه‏ رو شده بودیم.

بعد از انتخابات ۸۸ به ایشان گفتم شما بیست سال در سیاست نبودید و کنار رفته بودید حالا آمده‌اید و ظرف مدت کوتاهی در ۷-۸ ماه ۱۳ میلیون رای خوب گیر آورده‌اید اگر این میزان رای را مدیریت کنید در دوره آینده حتما رئیس‌جمهوری خواهید شد. شما می‌توانید اپوزیسیون دولت باشید اپوزیسیون مجلس باشید ولی نمی‌‏توانید اپوزیسیون نظام باشید. این جملات برای هر کسی در هر سن و حداقل سواد قابل درک است.

‌به عنوان سوال آخر آیا در انتخابات شرکت خواهید کرد؟

نه در مجلس و نه در ریاست‌جمهوری به‌عنوان کاندیدا شرکت نمی‌‏کنم ولی در جریانات سیاسی فعال هستم. برای ریاست‌جمهوری آنقدر داوطلب داریم که باید تعدادی از آنها را صادر کنیم.

منبع: سازندگی

ارسال نظر