ما و حادثه «نفتکش سانچی»
مهدی اسحاقیان
مردم ایران در مقابل حادثه «نفتکتش سانچی» که در آن ۳۲ خدمه همراه نفتکش سوختند و به اعماق دریا فرورفتند، متاثر شدند. حوادثی از این قبیل واکنش یک ملت را درپی دارد اما نحوه واکنش در برابر چنین پدیدههایی از روحیه وجودی یک ملت حکایت میکند. هایدگر در «هستی و زمان» در بررسی پدیدارشناسانه نحوه هستی بنیادی «انسان» نشان میدهد که روحیه (mood (یکی از ویژگیهای وجودی(اگزیستانسیال) و مقدم بر هر شناخت است. بنابراین رویارویی با پیشامدها با در نظر گرفتن گستره تاثیر آن و البته بدون لحاظ ارزشیابی آنها به «روحیه» اشخاص یا ملتها بستگی دارد.(گلاسنهایت: شهریار شفقی، بازنویسی از نگارنده). واکنش اولیه در برابر پیشامدهایی از این قبیل «در مرحله نخست و اغلب» به صورت همدردی «روزمره» است که بازهم نشاندهنده خصلت وجودی دیگر انسانها یعنی «با یکدیگر» بودن است. انسانها در چنین مواقعی با «تسلیت» گفتن به دیگران و شرکت در آیین سوگواری، در برابر فقدانی که بر اثر این پیشامد برای دیگران رخ داده است، آنها را به«تسلا» دعوت میکنند. «تسلا» و «تسلیم» از یک تبارند. رویارویی با «فقدان» با توجه به «روحیه» مسلط شکلهای گوناگونی به خود میگیرد. یک «روحیه» با انجام سوگواری «فقدان» را به فراموشی میسپارد تا آسوده بزید اما با «روحیهای» دیگر این «فقدان» نوعی بازنگری در زیستن و یافتن شیوه نو را میآموزد. در بررسیهای پدیدارشناسانه مشکلات که این ستون تلاش میکند ریشههای آن را نشان دهد، تاکنون این بررسی از سویه پدیدهها انجام شد و در این شماره تلاش میشود چگونگی رویارویی با آنها با توجه به شیوه ایستار (انسانها) نشان داده شود. در واقع این رویارویی نحوه زیست و بودن ما را نشان میدهد. از این سو، انسانها یا برای حل مشکل کنونی به بازنگری در امکانات موجود بسنده میکنند یا با توسل به شیوه رایج با آنها کنار میآیند. اما این مقدمه چه ارتباطی با حادثه نفتکش سانچی دارد؟ در مقابل این پدیده نیز میتوان با اعلام عزای عمومی آن را به تاق نسیان سپرد یا در پی علل این پیشامد رفت تا از تکرار آن جلوگیری کرد. طبیعی است مانند هر پدیده دیگری، اگر ازسوی کسانی که متاثر اصلی این پدیده هستند اقدام راستینی انجام نشود، ذینفعان در استدلالهای پا در هوا گرفتار میشوند و شایعات برگرفته از آن، انسانها را در فضای وهمآلود غوطهور میسازد. این نحوه واکنش به مشکلات چنانکه اشاره شد به «روحیه» انسانها در زندگی شخصی و «روحیه» ملتها در نحوه رویارویی با پیشامدهای بزرگ بستگی دارد. چگونگی رویارویی با زلزله نیز مثالی دیگر از نحوه مواجه شدن (بودن)انسانها با پدیدهای بزرگ است. در کشورهای زلزلهخیزی چون ژاپن که برای زندگی در این جهان ارزش قائل هستند با رفع نقصهای ساختوساز و با استفاده از اصول نوین مهندسی عمران بر این مشکل غلبه کردند. درایران اما از آنجا که «روحیه» جهانگریزی حاکم است فقط به فرافکنی مشکلات اکتفا میشود. «مطالبه» و «پاسخگویی» دو روی سکه «روحیه»ای است که امروز در ساختارهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جهان مدرن وجه غالب شده است. در جهان معاصر زندگی موهبتی تلقی میشود که باید برای حفظ آن تلاش کرد. شیوههای مطالبه و پاسخگویی در برابر پیشامدهایی که زندگی را متاثر میکند، دستاورد این «روحیه» است. بیارزش شمردن جهان همان نهیلیسم منفعل است که جز پوچگرایی دستاورد دیگری ندارد. در کشوری مانند ایران که زلزلهخیز است اما در حالی که شهروندان و دولت در برابر این پدیده مسئول هستند، از دو سو شیوه مطالبه و پاسخگویی نوین انجام نمیشود. ازطرفی هر فرد برای حفظ حیات خود باید بکوشد تا از آسیب زلزله در امان بماند و مسئولان نیز برای تحقق این امکان باید پاسخگو باشند. رعایت اصول مهندسی در ساختمانسازی، تولید مصالح استاندارد و... هم باید مطالبه شهروندان باشد و هم مسئولان نسبت به پیامدهای رعایت نشدن اجرای این مطالبات پاسخگو باشند. اهتمام نکردن به ساختوساز از سوی افراد و مطالبه نکردن از مسئولان «روحیه»ای است که پاسخگویی را ضروری نمیکند. بنابراین پاسخگویی مسئولان و شفافسازی درباره حادثه نفتکش سانچی که باعث مرگ ۳۲ خدمه ایرانی در آبهای چین شد باید آموزشی برای تقویت روحیه «مطالبه» شهروندان تلقی شود.
ارسال نظر