آقای رئیسجمهوری هوا پس است
ناصر بزرگمهر / مدیرمسئول
استاندارد نبودن سوخت، نداشتن وسایل حملونقل عمومی به اندازه لازم و کافی، مشکلات ابزاری و مدیریتی مترو و اتوبوس و تاکسی، از بین بردن جنگلهای شمال و مرکز و غرب و شرق کشور، تبدیل کردن درختان سبز به زغال به علت بالا رفتن مصرف، خشک کردن باغهای روستاهای دورافتاده و تبدیل دهات به خرابههای بدون سکنه تا شمیرانات تهران برای ازمابهتران و ایجاد «پنتهاوس» با نگاه به تیرآهن و آجر خانههای روبهرویی، قطع درختان از کنار ساختمان ریاستجمهوری و خیابان ولیعصر تا دورترین کوچه پسکوچههای شهرهای کوچک و بزرگ، سر برآوردن برج و باروهای آسمانخراش در کوچههای۶ متری شهر تهران بهعنوان الگوی همه شهرها از زمان شهردار سازندگی تا امروز، ایجاد سدهای بلند با ساختن بیرویه آپارتمان و گسترش شهر در مسیر باد غرب تهران و بیشتر کلانشهرها، نبودن یک رینگ کامل بزرگراهی در همه شهرهای کشور، ایجاد تمرکز موضوعی در شهرها مانند قبرستان واحد، بازار واحد و امثالهم، امحای زباله به روش سنتی آتش زدن، سرمایهگذاری نکردن در ساخت کارخانههای طلای کثیف، ایجاد نکردن فرهنگ و نداشتن ابزار سادهای مانند سطل زباله برای تفکیک از در خانهها، از بین بردن طرح منطقه شهرک غرب برای ایجاد آپارتمانهای بلندمرتبه مسکونی و پراکنده کردن آن در مناطق سرسبز شهر، حذف طرح زمینهای منطقه مرکزی عباسآباد برای ایجاد برجهای اداری و سازمانهای دولتی، بیتوجهی به خدمات الکترونیکی واقعی و حذف بروکراسی کامل اداری، خشک کردن سرچشمهها و مسیلهای شهرهای بزرگ و ساختوساز در مسیر آنها، نداشتن یک جوی آب ساده در کوچهها و صدها موضوع دیگر در کنار یکدیگر باعث شده هوا بس ناجوانمردانه آلوده شود.
آقای رئیسجمهوری
آلودگی شدید هوا، قرنطینه نبودن مرزها، رفتوآمد چند میلیونی بیحساب و کتاب، نبودن واکسن ساده پیشگیری از سرماخوردگی، همراهی نکردن باد و باران و طبیعت و از همه مهمتر نبودن مدیریت شهری و بهداشتی دانا و آگاه، سرنوشت آنفلوآنزایی و دهها بیماری قلبی و تنفسی را برای مردم رقم زده و راهکار آقایان دو شرط کمیک و طنزآلود شده که هر روز از رسانه ملی میشنویم.
پیشنهاد اول؛ در خانههایتان بمانید که نخستین پرسش این است که مگر هوای خانههایمان از هوای کوچه و خیابانهایمان جداست و اگر منظور استفاده نکردن از وسیله شخصی است که سرنوشت آن را میبیند به کجا رسیده است.
پیشنهاد دوم؛ شهر را ترک کنید و البته نفرمودهاند، چگونه و کجا و هزینهها را چه کسی میپردازد؟
واقعا در واکنش به این دو راهحل پیشنهادی و تکراری که هر شب از رادیو و تلویزیون میشنویم چه باید گفت؟ خرج و دخل زندگی با ماندن در خانه یا رفتن از شهر چگونه تامین میشود؟ تعطیل کردن مدارس تا کجا ادامه خواهد یافت؟
آقای رئیسجمهوری
اگر دعای باران بخوانیم که نتیجه آن با خرد و مدیریت شهرهای ما، هر ساله سیل میشود و اگر دعای باد کنیم که از بوی نامطبوع باید به عطر و ادکلن گرانقیمت پناه ببریم. اگر در خانه بمانیم که با خورد و خوراک گران و تورم موجود چه کنیم و اگر به سفر برویم که باید از بنزین فرد اعلای ۳ هزار تومانی و هتلهای دلاری استفاده کنیم، برای خروج از کشور هم که باید بلیتهای زورچپان تنها شرکت هوایی را با عوارض خروج میلیونی بپردازیم.
آقای رئیسجمهوری عزیز
به قول دوست نویسندهای، خدایا چه خبر است؟کار دیگهای با ما نداری؟
آیا اینها بلایای آسمانی است؟آیا اینها نقشه و توطئه است؟خدایا واقعا موضوع چیست؟
آقای رئیسجمهوری
از نظر من که سالهاست درباره مدیریت مینویسم، همه مشکلات سرزمین ما در «مدیریتهای کوتوله» و «لیلیپوتها» پنهان است؛ موضوع اصلی ما «مدیریت نالایق» است، نتیجه سوءمدیریت است. اسم آنچه را که در حال انجام است مدیریت نگذاریم، این نبودن مدیریت است.
چرا یک ماه استفاده از اتوبوس و مترو را مثل خیلی از شهرهای بزرگ دنیا، در روزهای آلودگی هوا، رایگان نمیکنند؟ شورای شهر فقط گرفتن عوارض را از آنها کپی میکند؟
از آقای رئیس شورای شهر باید پرسید شما که جوانی را در فرنگ گذراندید، چرا؟
از شهردار بپرسیم که آیا طرح تفکیک زباله از مبدأ کار سخت و پیچیده و پرهزینهای است؟
آیا درختکاری و جلوگیری از نابودی جنگلها برای نیروهای امنیتی ما کار انجامنشدنی است؟
آیا اجرای جلوگیری از آتش زدن زباله و مجوز ندادن به بلندمرتبهها در مسیر باد کار سختی است؟
آقای رئیسجمهوری
چرا مدیریت ما با بقیه جهان فرق دارد؟
باور کنیم که دانش مدیریت در همه جا یکسان تدریس میشود؛ اگر کسی بخواند.
به نام او که هرچه بخواهد همان میشود
ارسال نظر