آقای اتاق تصادفا شما مرفه بیدرد هستید (بخش پایانی)
ناصر بزرگمهر- مدیرمسئول
رئیس اتاق بازرگانی ایران در نشست خرداد ماه فرمودند که «ما مرفه بیدرد نیستیم» و باید این ذهنیت که مردم از اتاق بازرگانی دارند اصلاح شود. این سخنرانی بهطور کامل در روزنامه چهارشنبه، ۲۹ خرداد ۹۸ چاپ شد و از آنجایی که حاوی مطالب بسیار مهمی بود تصمیم به نقد آن گرفتیم.
ضمن احترام به ریاست اتاق ایران، در یادداشتهای پیشین خطاب به آقای اتاق، بهعنوان نماینده اتاقها، یادداشتهای خود را نوشتم و در آنها بیان کردم که تصادفا اعضای اتاق -یا به تذکر یکی از دوستان بخشی از آنها- عین مصداق همین واژه مرفهین بیدرد هستند و توضیح دادم موضوع «ما مرفه بیدرد نیستیم» میتواند برپایه فریب افکار عمومی مطرح شود که من هم میتوانم با توسل به نگاه ضدسرمایهداری و طرح موضوعهای پوپولیستی پاسخ دهم، اما این روش درستی نیست و من معنای این مظلومنمایی اتاق را هم نمیفهمم.
در ادامه اشاره کردم که براساس اسناد موجود، در ۱۳۰ سال گذشته (از زمان راهاندازی اتاق تاکنون) هرگز اتاقها در راستای منافع مردم بهمعنای عام و اکثریت جامعه گامی برنداشتهاند و توضیح دادم و دفاع کردم که اصلا براساس اساسنامه و قانون، سنگ بنای اولیه این اتاق برای دفاع از حقوق مردم عادی جامعه گذاشته نشده که ما از این اتاقها انتظار حمایت از حقوق مردم را داشته باشیم. آنها تعدادی کاسب در سطوح بالا و اعداد نجومی در حوزههای گوناگون صنعت، معدن، تجارت، کشاورزی، تولید، واردات و صادرات هستند که برای کسب سود بیشتر تلاش میکنند و دولتها را با دیدگاههای خود زیر فشار قرار میدهند. در قانون اساسی هم بخش خصوصی، دولتی و تعاونی، ارکان نظام اقتصادی جمهوری اسلامی ایران تعریف شدهاند اما امروز میدانیم که محدوده دقیق فعالیت بخش خصوصی خیلی مشخص نیست و خصولتیها بیشتر از خصوصیها حضور دارند.
اما در پایان این یادداشتها لازم میدانم که نکاتی را یادآور شوم؛ ممنون که خواندید:
اول: این یادداشتها از شماره اول مورد توجه خوانندگان قرار گرفت که من لازم میدانم در همین جا از توجه دهها نفری که با یادداشتها، پینوشتها و کامنتهایشان در سایت روزنامه و گروههای گوناگون تلگرامی و واتسآپ و بقیه دنیای مجازی و تلفن، موضوع را دنبال و اظهارنظر کردند، به سهم خودم سپاسگزاری کنم و بهطور حتم دستاندرکاران دلسوز اتاقها هم میتوانند این پیامها را توشه راه آینده خود کنند. ما بخشی از این نظریات را در شماره گذشته چاپ کردیم.
دوم: انتقادها را که چند تایی بیشتر نبود نوشتم و از دهها تعریف گذشتم. یکی دو دشنام را هم با احترام به قلم ننوشتم، اما از آقایان هرزهگو و اتهامزن هم سپاسگزارم.
سوم: هیچ یادداشتی در طول تاریخ پیدایش قلم وجود ندارد که موافق و مخالف نداشته باشد. این ویژگی مهم قلمی است که خداوند به آن سوگند خورده است. حضور موافقان و مخالفان یک نوشته را در سرزمینی که کسی نمیخواند و اکثریت دو گوش را از دست داده و یک پارچه زبانند ارج بگذاریم.
چهارم: این حقیر افتخار داشته بیش از هزار یادداشت در زمینه مسائل مدیریتی و اجتماعی و ارتباطی بنویسد. بیشک از لحظه ابتدایی نگارش یک یادداشت، میدانم که موافق و مخالفانی دارد. هیچ چیز سیاه یا سفید نیست؛ هر موضوعی میتواند صفر تا صد داشته باشد. در دیدن بخش پر یا بخش خالی لیوان، باید دید ما در چه حوزهای قلم میزنیم و چه وظیفهای برعهده داریم.
در دیدن یک لیوان، کارشناس روابط عمومی به بخش پر لیوان کار دارد و آن بخش را برای مخاطبان خود بزرگنمایی و از سازمانی که از آن حقوق میگیرد دفاع میکند.
تفاوت دانش روابط عمومی و روزنامهنگاری که هر دو بالهای پرنده دانش ارتباطات هستند در همین نکته است.
روزنامهنگاری منتقد وظیفه دارد به بخش خالی لیوانها نگاه کند؛ روزنامهنگاری خبری به اندازه کافی در خدمت روابطعمومیها برای اطلاعرسانی و بیان دیدگاههای مدیران در مصاحبههای مطبوعاتی قرار دارد.
اجازه دهیم روزنامهنگاری منتقد راه خودش را پیدا کند. این تنها حربهای است که میتوان با آن رشد و توسعه جامعه را امکانپذیر کرد و مدیران را از پشت پرده آهنین به دنیای آکواریومی رهنمون ساخت و از گسترش فساد جلوگیری کرد.
پنجم: یادمان باشد که نقد، فقط نقد است. نقد سازنده و واژههای اینگونه را مدیرانی میسازند که منظورشان از نقد، تعریف و تمجید از آنهاست؛ وگرنه کار نقد، سازنده بودن یا نبودن نیست. نقد تلاش میکند که خوب را از بد تمییز دهد و دیدگاههای یک کارشناس را بیان کند و اختیار قبول یا رد را به مردم میدهد.
در نقادی نباید اتهامزنی را ترویج دهیم. اتهام زدن سادهترین کاری است که هر کس میتواند انجام دهد. در طول تاریخ همچنان که نقد وجود داشته، اتهام زدن هم وجود داشته است. بزرگترین دروازههای جهان را میتوان بست، اما دهان حقیر موجودی که از خرد خالی است را نمیتوان بست.
ششم: باید هر نوشتهای را صبورانه تحمل کرد. باید با دقت خواند. هر کلمهای بار معنایی خودش را دارد. اظهارنظر برمبنای آنچه که خود میخواهیم، کار درستی نیست.
هفتم: چند انتقادی که در شماره گذشته آورده شد نشان میدهد خانم نغمهخوان یا آقای شکرگو به خود فرصت خواندن دقیق ندادهاند. «آقای اتاق» شخص حقیقی نیست که شما دل بسوزانید و از شخصیتی دفاع کنید؛ «آقای اتاق» شخصیت حقوقی است که از زبان یک مسئول منتخب بیان میشود.
هشتم: هیچ روزنامهنگاری وظیفه اطلاعاتی و نظارتی و قضایی ندارد. فقط میتواند روایتگر و نقاد باشد.
نهم: پیشنهاد میکنم آقایان و خانمهای اتاق ایران در راستای شفافسازی، کمی از سوابق و ثروت خود بگویند. در همه جای جهان میتوان ۱۰ نفر و ۱۰۰ نفر و ۱۰۰۰ نفر از ثروتمندان کشورها را در اروپا، امریکا، ژاپن، چین و همین کشورهای حوزه خلیجفارس مشخص کرد؛ چرا در کشور ما ثروتمندان پنهان هستند؟ از چه میترسند؟ چه عیبی دارد که فردی که تا چهار روز پیش حقوقبگیر دولت بوده و پست دولتی داشته، بگوید چطور شد که یکباره سر از اتاق درآورد و امروز جزو چند ثروتمند ایران است؟
چه عیبی دارد که یک خانم یا آقای موفق از چگونگی موفقیتش در بهدست آوردن ثروت افسانهای بگوید تا شاید هزاران دختر و پسر باسواد بیکار بتوانند راهی برای آینده خود از تجربه آنها پیدا کنند؟
دهم: اگر امکان دارد اتاق سهم پرداخت خودش را در مالیات کشور اعلام کند. بهطور مثال سهم هزار نفر از سرمایهداران کشور سوئیس در مالیات پرداختی حدود ۵۳ درصد کل مالیات این کشور است.
یازدهم: اگر یادداشتهای این حقیر دلی را رنجانده و ذهنی را آشفته کرده، صمیمانه پوزش میخواهم.
ارسال نظر