الزامات توسعه
منوچهر طاهایی / کارشناس اقتصاد
توسعه یک فرآیند گذر تاریخی است که در آن تمامی ابعاد زندگی در اساس متحول میشود، این تحول در دو بعد اتفاق میافتد؛ ابعاد فرهنگی و مدیریتی و ابعاد فزیکی و مادی. در رابطه با ابعاد فرهنگی و مدیریتی، نکته این است که ما در فرآیند توسعه با انسانی نو روبهرو میشویم؛ انسانی نو که ذهنیتهای فرهنگیاش تغییر کرده، آموزشهای تخصصیاش تغییر کرده و نگرشهایش نسبت به زندگی عوض شده است. در تحول مدیریتی با نگرشهای تازهای که در سطح کلان با عنوان انسانباوری، علمباوری و آیندهباوری از آن سخن گفته میشود، روبهرو هستیم، همینطور با نهادها و سازمانهای جدید، با رویههای تازه. در بعد فیزیکی و مادی هم با زیربناهای فیزیکی مدرن، با کارخانهها و بنگاههای تولیدی صنعتی و مواردی از این قبیل روبهرو هستیم. در حقیقت در بطن معنی توسعه، افول یک نظم و قاعده موجود و تولد یک نظم و سیستم جدید است، به همین دلیل، توسعه مقوله سادهای نیست که مثلا با افزایش تولید ملی، یا با افزایش اشتغال، یا چند تغییر فنی، یا فقط با تغییراتی مهم در سرمایهگذاری تحقق پیدا کند. گاه توسعه را در ارتباطات علمی، اینگونه تعریف میکنند؛ «درونی کردن و بومی کردن انقلاب صنعتی». آنچه در دوران جدید مطرح میشود، همین است؛ درونی کردن و بومی کردن انقلاب صنعتی که باز هم دورانی تاریخی را ایجاد میکند؛ دورانی که به عنوان صنعت و دوران صنعتی مشهور است، نه به این معنی که فقط بخش صنعت گسترش پیدا کند. بخش صنعت همیشه وجود داشته و الان هم هست، اما دوران صنعتی به این معنی است که شیوه کار شیوه صنعتی میشود، به این معنی که تولید به جای اتکا بر نیروی بازو، متکی بر انرژی مصنوع میشود، به ابزارهای جدید و ذهنیتهای تازه متکی میشود. در رابطه با حصول چنین توسعهای دو روش اصلی قابل تصور است؛ در یک روش، محور فعالیت بر تحول فرهنگی قرار میگیرد؛ در این روش، حکومت اندیشه و منطق پذیرفته میشود و همهچیز بهدنبال آن سامان میگیرد. در روش دوم محور تحول، فیزیکی است؛ در این روش حکومت سرمایه همهچیز را تعیین میکند. دانشمندان تفاهم دارند که اگر توسعه با محورمیت تحول فرهنگی انجام شود، بهطور معمول در مسیری آرامتر (هرچند باز هم التهاب و بحران وجود خواهد داشت) و آسودهتر انجام میشود و اتلاف منابع کمتری را به دنبال دارد. توسعه با محور تحول فیزیکی، جزو توسعههایی است که از مسیرهای نوسانی قابلتوجهی عبور میکنند و تغییرات پیدرپی، اتلاف منابع فراوان و درهم ریختگی زیادی را به دنبال دارند. تحقق توسعه، با هر کدام از روشهای مطرحشده، در گرو ۳ دسته فعالیت است؛ فعالیتهای دسته نخست، تعدیل مازاد درآمد دولت و مردم به پسانداز است که در اساس فعالیتی فرهنگی و مدیریتی است. فعالیتهای دسته دوم تبدیل این پسانداز به سرمایهگذاری است که فیزیکی و ساختمانی است. فعالیتهای دسته سوم، هدایت کیفی سرمایهگذاریها، به عبارت دیگر توسعهای کردن ساختار سرمایهگذاری و کارآمد کردن عمل سرمایهگذاری است که فعالیت فرهنگی، مدیریتی و ساختمانی است. نخستین و مهمترین فعالیت توسعهای این است که راهی پیدا کنیم تا بتوانیم مازاد درآمد اقتصادی را از چرخه مصرف خارج و به پسانداز تبدیل کنیم. این امر باید تبدیل به فرهنگ شود که در دوران طولانی، این مازاد به پسانداز تبدیل شود. فعالیت دوم، فعالیت سرمایهگذاری است که با ساختن همراه است و ساخت زیربناهای توسعهای، آموزشی، فرهنگی، ساخت واحدهای تولیدی، ساخت سکونتگاهها، ساخت تاسیسات اداری و ساخت تاسیسات نظامی، انتظامی را شامل میشود. دسته سوم فعالیتها، بحث توسعهای کردن یا کیفیت سرمایهگذاری است؛ این بخش از فعالیت بسیار مهم و پیچیده است. به طور مثال در سرمایهگذاری باید فضای آموزشی فراهم شود، اما در توسعه کیفی، علاوهبر تامین فضا، کیفیت این نوع سرمایهگذاری مطرح میشود. ضمن اینکه مدرسه و فضای آموزشی خود یک ضرورت است و بدون فضای آموزشی توسعه اتفاق نمیافتد، اما برای توسعهای کردن فضای آموزشی دستکم ۵ ویژگی لازم است؛ مناسب کردن فضا برای آموزش، مدیریت مناسب، روش تدریس مناسب، محتوای کتب مناسب و تربیت معلم مناسب. باید بپرسیم که مناسب در این زمینه به چه معناست؟ مناسب به این معنا است که ما باید در این دوره، در سرمایهگذاریهایمان روی منابعی که از مازاد بهدست آمده است، به نحوی عمل کنیم که پرورش و علاقه به کتاب و علم انجام شود، پرورش عشق و علاقه به آزادی انجام شود، در مدارس بیاموزیم که آزادی چیست؟ بیاموزیم آزادی بیبند و باری نیست، آزادی رعایت حقوق دیگران است و بسیاری موارد مهم دیگر. اینها را باید با روش غیرمستقیم به صورت باور فرهنگی بیاموزیم. اینها همان کیفیات است، پروش عشق و علاقه به ضرورت کار، پرورش خلاقیت، البته بحث کیفیت فقط بحث آموزش نیست و در تمام موارد زندگی اجتماعی باید تعریف شود. بنابراین ۳ فعالیت اساسی برای توسعه داریم. تبدیل مازاد درآمد مردم و دولت به پسانداز، تبدیل پسانداز به سرمایهگذاری که برای هر کدام از اینها باید روشی پیدا کنیم و فعالیت سوم بردن محتوای توسعهای به درون این سرمایهگذاریها است که باز هم باید برایش روش یافت. یکی از شاخصهای کمی توسعه، نسبت سرمایه به تولید ملی است؛ برای توسعه، این نسبت باید حدود ۲۵درصد باشد. سرمایهگذاریها را در ادبیات توسعه به ۳ دسته تقسیم میکنند؛ سرمایهگذاریهای ثروتی، سرمایهگذاریهای تولیدی و سرمایهگذاریهای زیربنایی. سرمایهگذاریهای ثروتی، آن دسته سرمایهگذاری است که ثروت شخص را افزایش میدهد، اما در تولید اجتماعی، تاثیر زیادی ندارد. سرمایهگذاری تولیدی آن است که بهطور مستقیم تولید را افزایش میدهد و سرمایهگذاری زیربنایی آن است که زیربناها را میسازد. در فرآیند توسعه، نرخ رشد سرمایهگذاری زیربنایی باید بزرگتر از نرخ رشد سرمایهگذاری تولیدی و بزرگتر از نرخ رشد سرمایهگذاری ثروتی باشد. توسعه پایدار در حقیقت همان توسعه است، مشروط بر اینکه همساز با انسان و همساز با طبیعت باشد. در توسعه پایدار باید از کارهای کمبازده به طرف کار و کوشش فکری، با خلاقیت و با بهرهوری بالا حرکت کنیم. انسان باید خلاقیت و طراحی کند. این خلاقیت باید ماشین، ربات و کارخانه ایجاد کند و اینها باید تولید فیزیکی ایجاد کنند. در زمینه صادرات نباید تاکیدمان روی صادرات نفت خام باشد، بلکه صادرات خدمات حاصل از تفکر و اندیشه، طراحی، خلاقیت، مهندسی، مدیریت فنی و علم و تولیدات دانشبنیان را مورد توجه قرار دهیم. بهطور خلاصه توسعه پایدار همراه با رفع محرومیت است، همراه با جامعه عادل و آزاد است، همراه با انسانهای باهویت و مسئول، همراه با وضعیتی است که اوقات فراغت را برای انسانها باقی میگذارد و انسانها مجبور نیستند تمامی زندگیشان را برای معیشت فدا کنند، برای اینکه بتوانند لقمه نانی بهدست آورند و زندگیشان را تامین کنند. جنبه دوم توسعه پایدار همانطور که اشاره شد تولید در بطن و هماهنگ با طبیعت است، نه در مقابل آن. مسئولیتپذیری در مقابل طبیعت، شناخت استفاده از حد و حدود منابع، ضابطهمندی استفاده از منابع حفظ و حراست از منابع آب، خاک، جنگل، معادن و به عبارت دیگر، مسئولیتپذیری در برابر تمامی بشریت، در همه کشورها و برای نسلهای آینده. برگرفته از مجموعه مقالات مرحوم دکتر حسین عظیمی
ارسال نظر