|
کدخبر: 30804

در کوچه باغ‌های عدم

مسعود دهشور - قائم‌مقام مدیر مسئول

باغ‌های لچک و ترنج و افشان را که با روناس و پوست گردو و گلرنگ دلگشا و چشم‌نواز بودند، آفت «سیباگایگی» یکسره پژمرده و فسرده کرد. چشمه «ماهی در هم» در دوره سم‌پاشی «سیبا» یکی‌یکی ماهی‌هایش را از دست داد. فریاد نی‌انبان، تار و سه‌تار، سنتور و تنبور در هیاهوی پاپ و جاز و راک کم و سپس گم شد. شور و شوشتری، شیدا و نوا در نوانخانه فراموشی خاموشی گزیدند. سرخاب و سفیداب، وسمه و سدر و حنا در مزون «ایوروشه» رنگ باختند و «ایگورارویال» با رنگ‌های بدل در بزم‌ها شلتاق زد و شهرآشوبی کرد و درخشید. دوغ و دوشاب، بهار نارنج و گلاب، بیدمشک و شاتره، نسترن و تارونه؛ همگی در خم‌خانه مرور زمان هویتی نو یافتند و با طعم کولا و لباس کوکا بر سفره‌هامان مهمان شدند. زورخانه، قهوه‌خانه، پرده‌خوانی، گرمابه عمومی و معرکه‌گیری؛ جملگی در معرکه خصوصی شدن و در لاک خویش فرو رفتن و فردگرایی به تاق نسیان کوبیده و از بنیان ویران گشتند. شیرازه از هم پاشید و جمع‌ها پراکنده گردید؛ «شیرواره» و «گالشی» و «بنه» را چون رها کردیم. «گرگم به هوا» در نبرد با پرنده خشمگین «آنگری‌برد» شکست سختی خورد و به گوشه‌ای خزید. پای «هفت‌سنگ» ابتدا لنگ و سپس با سنگ سنگین «استون فلود» شکست و خانه‌نشین شد. «لیله‌بازی» در مصاف با لابیرنت‌های تودرتو و پیچ در پیچ «گیم‌نت»ها سرگیجه گرفت و هنوز از سرسام به سامان نرسیده است. «الک دولک» آردش را بیخت و الکش را آویخت. هنوز که هنوز است آن الک بین زمین و آسمان آویزان است. چرا داشته‌هامان را نداشته می‌پنداریم؟ هست‌ها را نیست می‌انگاریم؟

ارسال نظر

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    سایر رسانه ها