نابینا و چاه
اشکان تقیپور/ کارشناس ارشد فرهنگ و زبانهای باستانی ایران
یکی از ویژگیهای نیکوی ایرانیان به گواه تاریخ تمایل فزاینده برای یاریرسانی بوده است. با قاطعیت میگویم به «گواه تاریخ» زیرا علاوه بر استناد به متون کهن تاریخی و مذهبی، «مهماننوازی» که نمونهٔ بارزِ یاریرسانی و کمک است از دیرباز تاکنون میان ایرانیان رواج داشته و سیاحان قدیم و گردشگران جدید همگی بر صحت آن همعقیدهاند. چندی پیش در نشستی با موضوع مسئولیت اجتماعی، در سازمان اوقاف و امور خیریه شرکت داشتم و جالب آنکه یکی از سخنرانان با استناد به آمار سازمانملل، ایران را جزو ۱۰ کشور نخستِ «کمک رسان به نیازمندان» نامید. اهمیت این خصلت نیکو زمانی دوچندان میشود که دریابیم کشورهای دیگر این فهرست بیشتر کشورهایی بودند که گرفتاریها و مشکلات مالی ایرانیان را نداشتند و از وضعیت درآمد سرانه به نسبت بالایی برخوردار بودند و مسلم است که کمک کردنِ مالی در قیاس با ایرانیان برایشان آسانتر بود. این مقدمه را گفتم تا دریابیم که به سبب فرهنگ کهن ایرانی- اسلامی تمایل به «کمک» در وجود ایرانیان نهادینه شده است. البته مسلم است که گرفتاریهای روزمره و متغیرهای اجتماعی این مهم را دستخوش فراز و نشیب میکند اما بعید است در اصل آن تغییری بنیادین ایجاد کند. البته این تمایل به کمک، هنگامی که با کاستی رفتاری ما ایرانیان تلفیق میشود، نتایج خوبی به بار نمیآورد. این کاستی متداول، توانایی نداشتن برای «نَه» گفتن است که شاید برآمده از تعارفهای سنتی و یا سنت غلط بد دانستنِ «ندانستن» باشد. مثالِ ساده آنکه هنگامی که آدرسی از ما سوال میشود بیشتر مواقع حس «کمک کردن» از یکسو و ناتوانی در «نَه گفتن» از سوی دیگر، هم خود ما را به دردسر میاندازد هم ممکن است پرسشگر را گمراه کند. متاسفانه در ظاهر در طول تاریخ، این موضوع که قرار نیست پاسخ هر سوالی را بدانیم برای بسیاری از ما حل نشده باقی مانده است. نمونه این «سر در گمی با حُسنِ نیت» را در گنجینه ادبی فرهنگ کهن سرزمین خود نیز مییابیم. این بیت در «گلستان» برای همه ما آشناست: وگر بینم که نابینا و چاه است/ اگر خاموش بنشینم گناه است مشهور بودن این بیت سعدی گرانقدر نیز گواهی است بر صحت ادعای تمایل فراوان ایرانیان برای کمکرسانی و اظهار نظر کردن در راستای حل مشکلات. اما موضوع زمانی جالب میشود که به بیت پیشین این بیت در گلستان رجوع کنیم که به هیچ وجه به اندازه بیت اشاره شده مشهور نشده است! چو کاری بیفُضولِ من بر آید/ مرا در وی سخن گفتن نشاید خوب است این بیت را نیز به یاد داشته باشیم تا دریابیم گاه کمک کردن به دیگران در «نَه» گفتن و دخالت نکردن در موضوعاتی است که درباره آن آگاهی نداریم یا دیگران آگاهی بیشتری دارند و اتفاقا این گونه اندیشیدن درباره نادانستههایمان عین «آگاهی و مسئولیتپذیر بودن و کمکرسانی» است. البته بدیهی است که مرحله بعد از «ندانستن» که بهطور قطع «عیب» نیست در صورت لزوم، «پرسیدن» و آگاه شدن است.
ارسال نظر